loading...
معرفی برترین کتاب ها
علیرضا بازدید : 26 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (1)

کتاب راز اثر روندا بایرن

نقد و بررسی کتاب راز

راز نام کتابی به قلم راندا برن است و احتمالاً شما هم نام آن را شنیده‌اید. کتابی که در باب قانون جذب و رسیدن به آرزوها و اهداف شما راهنمایی‌تان می‌کند. کتابی که در سال 2006 به‌عنوان پرفروش‌ترین کتاب تابستان و پاییز سال شناخته شد و مخاطبین بسیاری داشت. کتاب راز در حقیقت برگرفته از مستندی به همین نام است و در سراسر این مستند به اهمیت قانون جذب اشاره می‌شود. قدرتی که دررسیدن افراد به آرزوهایشان کمک می‌کند و در بحث ارادۀ آزاد انسان در تعیین سرنوشت وی است.

در محتوای کتاب راز و لابه‌لای هر سطر و جمله تلاش نویسنده اثر، راندا برن، این بوده است تا در موضوع سرنوشت انسان کامل صحبت کند و زندگی فردی را موردنقد قرار دهد. راندا برن در کتاب راز درهای جدید از تفکر و نیروی ذهن را به روی خوانندگان خود گشوده است، راهی که این کتاب به‌ظاهر ساده را بسیار خواندنی و جذاب کرده و تا پایان داستان راز متوجه این امر نخواهید شد.

 

در کتاب راز راندا برن با سیری منطقی و به کار بردن استادانه جملات و عبارات، سعی بر این دارد تا به نیروی ذهن افراد اشاره کند و آموزش‌هایی را در اختیار خوانندگان خود قرار می‌دهد که راه گشای موفقیت در زندگی هستند. کتاب راز در دنیا به چندین زبان مختلف ترجمه‌شده است و در کشور ما داستان راز به تلاش «نفیسه معتکف» به زبان ساده ترجمه‌شده و در اختیار مخاطبان قرارگرفته است.

 

تحقق خواسته‌هایتان با «راز» ساده است

تمام تلاش‌های به‌کاررفته و خلاقیت در ساخت مستند و نگارش داستان راز‌های کتاب راز، همگی در ارسال و القای یک پیام‌اند، تحقق خواسته‌هایتان با کتاب راز ساده است. راندا برن در کتاب راز چنین عنوان می‌کند که یک فرد خودآگاه با کمک تمرکز و قدرت ذهنی، و همچنین توانایی به تسلط گرفتن ذهن ناخودآگاه، می‌تواند به تمام خواسته‌های خود بدون هیچ حدومرزی دست یابد.

این نویسنده در داستان های راز بیان می‌کند که هر انسانی تنها با استفاده از قدرت ذهن خودآگاه خود می‌تواند به تمام آرزوی هایش دست یابد. در حقیقت این فرایند را چنین توصیف می‌کند که وقتی یک فرد با ذهنی خودآگاه از کائنات درخواستی داشته باشد، پس از انتخاب آرزو یا هدفش باید به تصویرسازی آن روی بیاورد.

در این زمان ذهن خودآگاه با ایجاد تصویرسازی‌های واقعی در ذهن، سعی در ایجاد احساس تحقق اهداف را دارد. به‌گونه‌ای که حتی فرد هم باور کند که به آرزوی خود رسیده است. با ایجاد چنین احساسات و تصویرسازی‌هایی فرد می‌تواند از انرژی کائنات در مسیر تحقق اهداف خود استفاده کرده و به آرزوهای خود جامۀ تحقق بپوشانند.

در ابتدای کتاب راز متوجه می‌شوید که راندا برن به شرح زندگی خود و مشکلاتی که داشته است روی می‌آورد، مشکلات بی‌شماری که حتی گاهی وی را تا مرز ناامیدی و نابودی هم پیش برده است. راندا برن در کتاب راز چنین عنوان می‌کند که:

«یک سال پیش زندگی‌ام متلاشی شد، تا سرحد مرگ کار می‌کردم. ناگهان پدرم فوت کرد و رابطه‌ام با همکارانم دچار اغتشاش شد. آن موقع حتی به ذهنم خطور نمی‌کرد که در کمال ناامیدی موهبتی الهی نصیبم شود

سراسر کتاب راز  این‌چنین پیش می‌رود و قلم شیوای و گیرای نویسنده تا پایان راه با شما خواهد بود. خوشبختانه ترجمه کتاب راز نیز خود یک اثر بسیار گیراست. نفیسه معتکف در ترجمه داستانهای راز و کتاب راز به‌خوبی عمل کرده است و بدون دست بردن و یا تغییر در ساختار کتاب راز، بهترین ترجمۀ ممکن را در اختیار خوانندگان فارسی‌زبان قرار داده است.

اگر کمی بررسی دقیق‌تری بر روی کتاب راز داشته باشیم، می‌توان به دلیل موفقیت چشمگیر آن در سال 2006 پی برد. کتاب راز دقیقاً نام بسیار هوشمندانه‌ای دارد و در تمام فضای کتاب هم به‌خوبی به ایجاد فضایی رازآلود و معماگونه پرداخته‌شده است. یکی دیگر از ویژگی‌های کتاب راز این است که داستان سرایی و انتقال مطلب با استفاده از بیانی داستانی و حتی خاطراتی واقعی صورت گرفته است که همگی باعث می‌شود تا جذابیت کتاب راز برای خواننده افزایش پیدا کند.

 

در بخش دیگری از کتاب راندا برن بیان می‌کند که «من به راز زندگی به‌عنوان رازی بی‌نظیر نگاهی اجمالی انداختم، به راز زندگی که درواقع کتابی یک‌صد ساله بود و دخترم هیلی آن را به من داد. من ردیابی داستان های راز را در سرتاسر تاریخ شروع کردم. این‌که بیشتر مردم از آن خبر داشتند، برایم باورکردنی نبود، آن‌هم بزرگ‌ترین افراد در طول تاریخ چون: افلاطون، شکسپیر، هوگو، بتهوون، ادیسون» به‌خوبی در بطن کتاب معنای نهانی از رسیدن به رؤیا و آرزوها به خواننده القاء می‌شود که باعث جذب هرچه بیشتر افراد به ادامه مطالعه کتاب می‌شود.

سراسر کتاب راز در 36 بخش موضوعی مختلف استوار است که به ترتیب عبارت‌اند از: روند قدرتمند قدردانی، راز پول، راز آسان است، تمرکز بر نیکبختی، یگانه ذهن عالم، راز حیات، از افکارت آگاه باش، راز ارتباطات و خودت را دریاب که شالودۀ کتاب راز را تشکیل داده‌اند.

 

آیا کتاب راز واقعیت دارد؟

سؤالی که تابحال برای خوانندگان بسیاری پیش‌آمده است، آیا داستان های راز واقعیت دارند؟ عمده مطالب کتاب راز در باب قانون جذب است و هرچند که مطالب آموزنده و ارزشمندی در آن عنوان‌شده است، اما باید چندین نکته را هم مدنظر داشت:

در برخی از بخش‌های کتاب راز گاه شاهد غلو و کلی‌گویی هستیم. موضوعی که باعث می‌شود مطالب موجود در کتاب تا حد زیادی تبلیغاتی و شعارگونه به نظر برسد.

بااینکه راندا برن در کتاب خود بیان می‌دارد که نوشتن کتاب راز بر اساس مطالبی تجربی است و به بررسی صدها اثر مکتوب تاریخی پرداخته است. اما بررسی اسناد تاریخی دقیقاً نمی‌تواند لزومی بر علمی یا صحیح بودن هیچ نظریه‌ای باشد. در علوم تجربی باید با انجام بررسی‌های دقیق و آزمایش‌های صحیح به تأیید یا رد یک نظریه پرداخت.

برخی از منتقدین کتاب راز نه‌تنها که قابل‌اثبات بودن نظریه قانون جذب را نمی‌پذیرند، حتی مدعی هستند که اثبات علوم تجربی با ابزار آزمایش غیرممکن است. چراکه آزمایش در بحث چنین موضوعی نه قابل‌بررسی است و نه منجر به شناسایی موارد نقض می‌شود. البته موافقین این نظریه پاسخ‌های متفاوتی دارند و بر صحت نظریۀ قانون جذب و کتاب راز تأکیددارند.

مهم‌ترین نکته در بررسی واقعی بودن کتاب راز این است که نه‌تنها نویسنده توجیه فلسفی و منطقی از خود بروز نداده است، مطالب موجود در کتاب به اثبات تجربی هم نرسیده‌اند.

ایراد دیگری که به قانون جذب و داستانهای کتاب راز وارد است خودمتناقض بودن این مفهوم و نظریه است. بدین معنا که قانون جذب می‌گوید به هرچه فکر کنید از کائنات دریافت خواهید کرد. پس چرا هنوز محققان اثبات این نظریه پس از سال‌ها هنوز هم نتوانسته‌اند به یک محک صحیح برای رد یا پذیرش نظریه قانون جذب نرسیده‌اند؟

در ترجمۀ این کتاب به قلم نفیسه معتکف در لابه‌لای متن به برخی آیات و احادیث قرآنی اشاره می‌شود، اما وجود چنین چیزهایی دلیلی بر همسو بودن اسلام و قرآن با قانون جذب نیست. بلکه این کتاب سمت و سویی با دین مبین اسلام دارد.

در منظر دینی هم این کتاب نمی‌تواند واقعی به نظر برسد. چراکه در نظریه قانون جذب تمام عالم در ماده خلاصه‌شده است. درحالی‌که در نظریه دینی خالق مدبر و توانایی وجود دارد که حاکم مطلق ملکوت و عالم است.

 

فیلم مستند راز

کتاب راز در حقیقت برگرفته از مستندی به همین نام است و هر دو دارای محوریت موضوعی یکسانی هستند. در سراسر فیلم راز از قانونی همیشگی و معنوی سخن گفته می‌شود که غیرمادی است، اما همیشه در عالم وجود داشته و تنها انسان‌های آگاه از آن بهره می‌برده‌اند. چیزی که قانون جذب نامیده می‌شود و بر اساس آن هر انسانی وقتی چیزی را بخواهد می‌تواند آن را به سمت خود جذب کند.

کتاب راز دقیقاً برگرفته از دیالوگ‌های فیلم راز است و مشابه با کتاب، دارای فروش و استقبال بسیار خوبی بود. در بررسی قانون جذب چنین به نظر می‌رسد که قانون جذب تنها قانون افراد موفق نیست. بلکه در کتاب و فیلم راز بیان می‌شود که این قانون در مورد همه انسان‌ها صدق می‌کند و حتی افرادی که زندگی‌های سختی داشته‌اند، همسویی بیشتری با قانون جذب داشته‌اند.

در حقیقت مستند راز و کتاب راز هر دو یکی هستند و در بحث قانون جذب به ارائه مطالبی جذاب و دلپسند برای مخاطب کرده‌اند.

 

 

خلاصه‌ای از کتاب راز و قانون جذب

پرتویى از «راز بزرگ» بر دلم تابیده بود و درکى اجمالى از آن به دست آورده بودم. راز زندگى، این پرتو از کتابى بر دلم تابیده بود که قدمتى یک‌صد ساله داشت. این کتاب توسط دخترم هِیلى به دستم رسیده بود. سرنخ راز را به دست گرفتم و در گذرگاه تاریخ راه افتادم و به دنبال آن به گذشته‌های دور رفتم. باورم نمی‌شد این‌همه آدم از راز باخبر بوده باشند؛ با شگفتى از خود می‌پرسیدم: «چرا این راز را همۀ مردم نمی‌دانند؟» اشتیاقى سوزان براى سهیم شدن این راز با همگان شعله‌ ورم‌کرده بود. جستجویى را آغاز کردم براى یافتن کسانى که زنده بودند و از این راز خبر داشتند.

آن‌ها یکی‌یکی کشف می‌شدند. من آهن‌ربا شدم. به‌محض آنکه جستجو را آغاز کردم، استادان بزرگ وزنده‌ دنیا یکى پس از دیگرى به‌سوی من کشیده می‌شدند. فکر این‌که راز را در فیلمى به جهانیان عرضه کنم از خاطرم گذشت و دو ماه بعد گروه تولید تلویزیونى راز آماده‌ کار بودند. لازم بود هرکدام از اعضاى گروه از ماهیت راز به‌طور کامل آگاه باشد، زیرا بدون این آگاهى، کوشش ما براى انتقال راز بی‌نتیجه می‌ماند.

حتى یک استاد را هم نداشتیم که از حضورش در فیلم مطمئن باشیم. باوجوداین، به راز اطمینان کامل داشتیم. ما هر چیز و یا هرکسی را که نیاز داشتیم به‌سوی خود جذب می‌کردیم. هشت ماه بعد فیلم راز پخش شد. فیلم به‌تدریج در سراسر دنیا پخش می‌شد و حکایت معجزه‌های گوناگون سیل‌ وار جارى می‌شد: هزاران گزارش به ما رسید حاکى از آن‌که عده‌ای بسیار راز را به کار بسته بودند و به ثروت هنگفت و سلامت و شادمانى رسیده بودند. چک‌های برگشتى بسیارى به‌طور غیرمنتظره وصول‌شده بود.

من راز را ساختم تا مایه‌ شادمانى و سعادت میلیاردها نفر در سراسر جهان شود. گروه سازندۀ‌ فیلم راز هرروز از سراسر جهان میلیون‌ها نامه‌ رضایت و قدردانى دریافت می‌کنند. آن‌ها از ملیت‌های گوناگون و داراى کیش‌ها و آیین‌های گوناگون‌اند. آرى، با دانستن این راز، دیگر هیچ کارى غیرممکن نیست. مهم نیست کجا هستى و در چه وضعیتى هستى، راز می‌تواند تو را به همه‌ خواسته‌هایت برساند.

 

در مورد راندا برن، نویسنده کتاب راز

راندا برن نویسنده و تهیه‌کننده‌ای استرالیایی است که نام خود را با نگارش کتاب راز برسرزبان مردم دنیا انداخت. راندا برن تابحال آثار مختلفی تهیه و تولید کرده است اما فقط به لطف خلق کتاب راز توانست به شهرت امروزش برسد.

در سال 2007، یعنی تنها یک سال پس از معرفی کتاب راز و استقبال بی‌سابقه‌ای که از آن شد، مجلۀ تایم نام راندا برن را به‌عنوان یکی از 100 چهرۀ تأثیرگذار در دنیا معرفی کرد. از دیگر آثار راندا برن می‌توانیم به توان، جادو و قهرمان نیز اشاره‌کرد.

 

کتاب ملت عشق

کتاب کفش باز

 

علیرضا بازدید : 23 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اثر ناپلئون هیل

اغلب در پی چه چیزی هستید؟ ثروت، شهرت، قدرت، خرسندی درونی، شخصیت، ذهن راحت یا خوشبختی؟ 13 گام برای رسیدن به ثروت که در این کتاب آورده شده، کوتاه ترین راه فردی را به مردان و زنانی نشان می دهد که به دنبال اهداف مشخص در زندگانی خود بوده اند. بزرگانی از جمله دکتر جان آر. ترنر، رئیس دانشگاه نیویورک، میلر ریز هاتچسون (همکار و شریک توماس ادیسون) و... پس از خواندن کتاب "بیندیشید و ثروتمند شوید"، این کتاب و نویسنده اش را به شدت تحسین کرده و اقرار نموده اند که از تاثیرگذارترین کتاب های در زمینه موفقیت است. "ناپلدون هیل"، در این کتاب راهکاری کامل درباره چگونگی فرآیند فکر و ایده پول سازی است که به شما می گوید از کجا آغاز و چگونه این کار را انجام دهید! کتاب " بیندیشید و ثروتمند شوید" با ترجمه فائزه باطنی توسط انتشارات آستان مهر چاپ و توسط وبسایت لرنیان دراختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

معرفی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید به قلم ناپلئون هیل، سیزده گام به‌ سوی ثروت توصیف‌ شده‌ است. این سیزده گام کوتاه‌ترین فلسفه قابل‌ اعتماد برای پیشرفت و موفقیت را ارائه می‌دهند.

پیش از آغاز مطالعه کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید (Think and Grow Rich) لازم است بدانید که این کتاب برای سرگرمی نوشته ‌نشده و با مطالعه آن از مطالب ارزشمند بسیاری بهره خواهید برد. محتویات این کتاب را طی یک هفته یا یک ماه نمی‌توان به خوبی درک کرد بلکه باید مرتب آن را مرور کرد.

ناپلئون هیل (Napoleon Hill) در هر یک از فصل‌های این کتاب نگاه کوتاهی به رمز و راز پول‌سازی و کسب درآمد داشته است. رمز و رازی که ثروت بسیاری را برای بیش از پانصد مرد به همراه داشته و هیل نیز آن‌ها را از سال‌ها پیش به ‌دقت مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.

بعد از اینکه دکتر میلر ریس هاچیسون که در سطح ملی به مهندس مشاور و همکار دیرینه توماس ادیسون معروف است این کتاب را به طور کامل خواند گفت:

«این کتاب یک رمان نیست؛ بلکه یک کتاب درسی درباره موفقیت و پیشرفت انسان است و مستقیماً از تجربه‌های صدها مرد موفق آمریکایی نشئت گرفته است. این کتاب باید مطالعه و درک شود و روی آن تفکر و تعمق صورت گیرد. هر شب، فقط باید یک ‌فصل خوانده شود. خواننده باید زیر جملاتی که بیشترین تأثیر را روی او می‌گذارند خط بکشد؛ سپس به‌ خطوط مشخص‌شده برگردد و دوباره آن‌ها را بخواند

بعد از خواندن این داستان می‌فهمید در شرف دست‌ یافتن به یک فلسفه‌ هستید؛ فلسفه‌ای که می‌تواند به ثروتی مادی تبدیل شود یا به‌ راحتی به شما آرامش‌خاطر، درک‌ و فهم و توازن معنوی ‌بدهد.

نویسنده از طریق تجزیه‌ و تحلیل شخصی صدها مرد موفق دریافته که همگی آن‌ها به‌ کمک آنچه معمولاً کنفرانس و گردهمایی نامیده می‌شود تبادل‌ نظرها را دنبال می‌کردند. وقتی مشکلی داشتند که باید برطرف می‌شد، کنار هم می‌نشستند، آزادانه صحبت می‌کردند و از نظرات مشترک و هم‌زمانشان طرحی متناسب با هدفشان پیدا می‌کردند؛ مثل بقیه کسانی که با موفقیت آن را انجام دادند.

در این جلد از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، سیزده اصلِ کسب درآمد و پول‌سازی را خواهید یافت. این اصول برای هر فردی که پول کافی برای تضمین استقلال مالی‌اش جمع می‌کند مهم و لازم است. در تحقیقی که قبل از نوشتن این کتاب جمع‌آوری شده، نشان داده شد پژوهشی که به بیش از 25 سال تلاش مستمر می‌پردازد، نمی‌تواند به بهای کمتر از ده‌ میلیون دلار تکثیر شود. به‌ علاوه دانش و معلومات موجود در این کتاب هرگز و به هیچ قیمتی تکثیر شدنی نیست؛ چون بیش از نیمی از پانصد مردی که در تهیه این اطلاعات کوشیده‌اند، در این دنیا نیستند.

پول و مادیات برای آزادی جسم و ذهن لازم‌اند؛ اما بعضی افراد هستند که احساس می‌کنند بزرگ‌ترین ثروتمندان را می‌توان فقط با دوستی‌های ماندگار، روابط خانوادگی هماهنگ، همدلی، تفاهم بین همکاری‌های تجاری و توازن و هماهنگی درونیات ارزیابی کرد. در این صورت آرامش‌خاطری به فرد می‌دهد که فقط با ارزش‌های معنوی قیاس شدنی است!

تمام کسانی که این فلسفه را می‌خوانند، درک می‌کنند و آن را به کار می‌گیرند، آمادگی بهتری برای کسب لذت رتبه‌های بالاتری دارند که همیشه از طرف همه نادیده گرفته می‌شود مگر کسانی که آن را پذیرفته‌اند. پس وقتی خودتان را در معرض تأثیر این فلسفه قرار می‌دهید، آماده ‌باشید تا زندگی متغیری را تجربه کنید که می‌تواند به شما کمک کند؛ کمکی که نه‌تنها با شناخت و هماهنگی از مسیر زندگی‌تان عبور کنید بلکه خودتان را برای اندوختن ثروت‌های مادی فراوان آماده کنید.

آنچه ناپلئون هیل در این کتاب در اختیار شما قرار می‌دهد:

- او شرح می‌دهد چه ‌کاری و چگونه باید انجام شود.
-
دستورات کاملی برای نحوه فروش خدمات شخصی‌تان ارائه می‌دهد.
-
سیستم کاملی از خودکاوی به شما می‌دهد که به راحتی آشکار خواهد کرد درگذشته چه چیزی بین شما و «پول کلان» بوده است.
-
فرمول معروف پیشرفت و موفقیت شخصی اندرو کارنگی را توصیف می‌کند؛ فرمولی که با آن، صدها میلیون دلار برای خود جمع‌آوری کرد و تقریباً بیست مرد میلیونری را ساخت که رازش را به آن‌ها آموخته بود.

قدردانی برخی از رهبران بزرگ و برجسته آمریکایی از نویسنده:

- برتری فلسفه قانون موفقیت، معادل سیاست بیمه در قبال ورشکستگی است. (ساموئل گامپرز)
-
می‌دانم که سیزده اصل اساسی موفقیت شما درست و معقول هستند؛ چون بیش از سی ‌سال است که از آن‌ها در تجارتم استفاده کرده‌ام. (جان وانامیکر)
-
هر موفقیتی که به دست آورده‌ام، به سیزده اصل اساسی قانون موفقیت شما مدیون هستم. من معتقدم افتخار این را دارم که اولین دانشجوی شما بوده‌ام. (دبلیو. ام. ریگلی، جی‌آر)
-
می‌دانم شما با قانون موفقیت‌تان یک دنیا خوبی انجام داده‌اید. من به ارزش پولی این آموزش اهمیت نمی‌دهم؛ چون صفاتی را به دانشجو می‌دهد که با پول مقایسه شدنی نیست. (جورج ایستمن)

ناپلئون هیل را بیشتر بشناسیم:

ناپلئون هیل (Napoleon Hill) در 26 اکتبر 1883 در ویرجینیای آمریکا دیده به جهان گشود. او از جمله پیشگامان سبک مدرن ادبیات موفقیت فردی در جهان محسوب می‌شود. ناپلئون هیل در سن سیزده سالگی به عنوان خبرنگار در روزنامه ویرجینا مشغول به کار شد و نام مستعار گزارشگر کوهستان را برای خود انتخاب کرد.

با توجه به استعداد بی‌نظیری که ناپلئون در نویسندگی داشت، توسط سردبیر روزنامه برای سرپرستی مصاحبه با افراد مهم و معروف برگزیده شد. وی با افرادی مانند الکساندر گراهام بل، توماس ادیسون، ویلیام جنینگ برایان و هنری فورد مصاحبه کرد و با زیرکی و دقتی که داشت، راز و رمز موفقیت این شخصیت‌های بزرگ را به دست آورده و آن‌ها را یادداشت می‌نمود.

او بر اساس یادداشت‌هایی که از این مصاحبه‌ها داشت توانست کتابی به نام قوانین موفقیت در سال 1928 به انتشار برساند که استقبال زیادی از آن شد. او برای مدت یک سال سردبیر مجله قوانین طلایی هیل بود و کتابی در زمینه راهیابی به موفقیت در سال 1930 نوشت و طی این مدت موفقیت بسیاری به دست آورد که از سال 1933 تا 1935 به عنوان مشاور فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا مشغول به فعالیت شد.

در بخشی از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید می‌خوانیم:

هر انسان به خاطر افکار حاکمی که اجازه می‌دهد ذهنش را اشغال کنند همان کسی است که واقعاً هست. افکاری که انسان عمداً در ذهنش می‌گذارد و تشویقشان می‌کند و احساسات دیگری را با آن ادغام می‌کند، نیروهای انگیزه‌بخشی می‌سازند؛ نیروهایی که هر حرکت، عمل و کردار او را کنترل و هدایت می‌کنند.

اکنون توصیفی از یک حقیقت قابل توجه به ذهن می‌رسد و آن اینکه افکاری که با هر یک از احساسات و عواطف ادغام می‌شود نیروی «مغناطیسی» می‌سازند که افکار مشابه یا مربوط دیگری را از ارتعاشات فضا جذب می‌کنند. بنابراین، ممکن است یک فکر «مغناطیسی شده» با احساس، با بذری مقایسه شود که وقتی در خاک حاصلخیز کاشته می‌شود، جوانه می‌زند و رشد می‌کند و بارها و بارها تکثیر می‌شود؛ اینگونه یک بذر کوچک اصلی به میلیون‌ها بذر بی‌شمار از همان نوع تبدیل شود.

فضا یک توده کیهانی بزرگ از نیروهای دائمی ارتعاش است که از دو ارتعاش ساخته ‌شده است؛ مخرب و سازنده. فضا همیشه ناقل ارتعاشات ترس، فقر، بیماری، شکست، مصیبت و ارتعاشات کامیابی، سلامتی، موفقیت و شادی است. همان ‌طور که مطمئناً ناقل صدها صدای تنظیم موسیقی و صدها صدای انسان است که از این طریق شناسایی می‌شوند.

همیشه ذهن انسان از منبع بزرگ فضا ارتعاشاتی را جذب می‌کند که با ارتعاش حاکم بر خود ذهن هماهنگ و سازگار هستند. هر فکر، نظر، طرح یا هدفی که فرد در ذهنش نگه می‌دارد، گروهی از «وابسته‌هایش» را از ارتعاشات فضا جذب می‌کند؛ سپس این وابسته‌ها را به قدرت خودش اضافه می‌کند و بزرگ می‌شود تا حاکمی انگیزه‌بخش شود و بر ذهن فردی که در آن جای گرفته غلبه یابد.

 

کتاب راز

کتاب از دخترت قهرمان بساز

 

علیرضا بازدید : 24 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری

نقد و بررسی کتاب شازده کوچولو

در این دنیای پر هرج و مرج و شلوغ عده ای هستند که دلشان را به گل‌شان خوش کرده‌اند. آن‌هایی که هر روز را برای دیدن گل سرخ سپری می‌کنند، همان‌هایی که همه‌ی روز به فکر خوشحال کردن گلشان هستن و می‌خواهند دنیا را به پایش بریزند. کتاب شازده کوچولو مشهورترین کتاب قرن، نوشته‌ی آنتوان دوسنت آگزوپری است. اگزوپری با استفاده از زبانی نرم و لطیف و شاعرانه داستانی را روایت کرده است که برای همیشه در خاطر همه‌ی جهانیان می‌ماند.

نکات خواندنی درباره‌ی کتاب شازده کوچولو

هنوز کسی نمیداند که منشا اصلی قصه شازده کوچولو از کجا بوده است و آیا واقعا اگزوپری با این شازده‌ی رویاها دیدار کرده است یا نه. اما لحن و داستان کتاب آنقد شاعرانه است که می‌توان از واقعی بودن آن چشم پوشی کرد. نکاتی که در ادامه می‌خوانید، جالب ترین نکاتی هستند که درباره‌ی کتاب شازده کوچولو وجود دارند.

  • کتاب شازده کوچولو رکورددار ترجمه به زبان های مختلف است. این کتاب ماندگار تاکنون به بیش از سیصد زبان دنیا ترجمه شده است که تنها کتاب غیر مقدس است که تاکنون به این تعداد زبان ترجمه شده است.
  • عده‌ای از منتقدین بر این باور هستند که کتاب شازده کوچولو الهام گرفته شده از یکی از داستان‌های هانس کریستین اندرسون به نام پری دریایی کوچولو است. هانس کریستین اندرسون یکی از مشهورترین نویسندگان ادبیات کودک داستانی با این عنوان دارد. این باور از جایی می‌آید که هنگامی که اگزوپری به دلیل جراحت‌های بعد از سقوط در بیمارستان بستری بود، دوستش آنابلا برای او داستان پری دریایی کوچک را می‌خواند. منتقدین می‌گویند شاید بعد از شنیدن این قصه بوده است که اگزوپری تصمیم به نوشتن شازده کوچولو کرده است.
  • کانسوئلو همسر اگزوپری در واقع الهام بخش گل سرخ شازده کوچولو بوده است. شغل اصلی اگزوپری خلبانی بوده است و او مجبور بوده مدت‌های طولانی از عشق زندگی‌اش کانسوئلو دور باشد. در داستان هم شازده کوچولو از گل‌اش دور است.
  • تمام تصاویری که در کتاب وجود دارند را خود نویسنده کشیده است. اگزوپری خودش را هرگز یک نقاش نمی‌دانست اما با توجه به حساسیتی که به شازده کوچولو داشت، تمام تصاویر کتابش را خودش با استفاده از آبرنگ کشیده بود.
  • در آخر اینکه اگزوپری هرگز انتشار کتاب شازده کوچولو را در زادگاهش ندید. کتاب شازده کوچولو برای اولین بار در سال 1943 به زبان‌های فرانسه و انگلیسی در ایالات متحده‌ی آمریکا منتشر شد. با توجه به شرایط سیاسی زمان جنگ جهانی دوم، اگزوپری نتوانست به راحتی در فرانسه اجازه‌ی نشر کتابش را بگیرد و به همین دلیل بود که کتاب شازده کوچولو تا زمان آزادی فرانسه در این کشور منتشر نشد.

درباره کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری

کتاب شازده کوچولو برای نخستین بار در ماه آوریل سال 1943 به زمان انگلیسی و فرانسه در آمریکا منتشر شد. این کتاب یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های تاریخ است و در سراسر دنیا طرفداران فراوانی دارد. داستان لایه لایه‌ی این کتاب، طوری نوشته شده است که خواننده با هر بار خواندنش نکته‌ای جدید درباره‌اش دریابد، به همین دلیل است که بسیاری از منتقدین و استادان دانشگاه پیشنهاد می‌کنند که این کتاب را باید چندین بار در فواصل زمانی مطالعه کرد.

کتاب شازده کوچولو یکی از موفق‌ترین و پرفروشترین کتاب‌های تاریخ هم بوده است. این کتاب توانسته است به فروش بیش از 140 میلیون نسخه در سراسر دنیا برسد و به بیش از 300 زبان دنیا ترجمه شده است. تاکنون بارها و بارها اقتباس‌های هنری مختلفی از کتاب شازده کوچولو شده است؛

خلاصه داستان شازده کوچولو

داستان کتاب شازده کوچولو درباره‌ی ملاقات خلبانی با یک موجود کوچولوی دوست داشتنی است. این خلبان همان نویسنده‌ ی کتاب آنتوان سنت اگزوپری است، او در یکی از سفرهایش به آفریقا، در صحرای آفریقا سقوط می‌کند و در آن‌جا شازده کوچولو را ملاقات می‌کند. داستان شاعرانه و عاشقانه شازده کوچولو از جایی شروع می‌شود که در سیاره‌ ب 612 که سیاره‌ی شازده کوچولو است گیاهی متفاوت در بین علف‌ها رشد می‌کند. گلی که در این داستان نقش معشوق را بازی می‌کند. شازده کوچولو که عاشق گل سرخ می‌شود در مسیر سفر قرار می‌گیرد، سفری که در جست و جوی دوست به زمین می‌رسد.  شازده کوچولو در سفرش با ساکنان هفت سیارک همنشین می‌شود و از آدم‌های هر سیاره حقیقت‌هایی درباره‌ی زندگی می‌آموزد.

اگرچه عمر اگزوپری کم بود و از چهل و چهار تجاوز نکرد اما همین فرصت کوتاه باعث شد تا او آثار ارزشمندی مثل: «هوانورد»، «زمین انسان‌ها»، «نامه یک گروگان»و «پرواز شبانه» را از خود به جا بگذارد. اگزوپری، نه تنها خلبانی شجاع، وطن‌پرست و مبارزی ضدفاشیسم بود بلکه تجربه‌های زندگی‌اش به عنوان خلبان در رمان‌ها و داستان‌های لطیف و خیال‌انگیز  او منعکس شده است.

جملات و دیالوگ زیبا شازده کوچولو، روباه و گل سرخ

شازده کوچولو گفت:  ولی تو گریه خواهی کرد!

روباه گفت: درست است.

-پس حاصلی برای تو ندارد.

-چرا دارد. رنگ گندم زارها...

سپس گفت:

- برو دوباره گل ها را ببین. این با خواهی فهمید که گل خودت در جهان یکتاست. بعد برای خداحافظی پیش من برگرد تا رازی به تو هدیه کنم.

شازده کوچولو رفت و دوباره گل ها را دید. به آنها گفت:

شما هیچ شباهتی به گل من ندارید، شما هنوز هیچ نیستید. کسی شما را اهلی نکرده است و شما هم کسی را اهلی نکرده اید. روباه من هم مثل شما بود. روباهی بود شبیه صدهزار روباه دیگر. ولی من او را دوست خودم کردم و حالا او در جهان یکتاست.

و گل ها سخت شرمنده شدند.

شازده کوچولو باز گفت:

شما زیبایید، ولی جز زیبایی هیچ ندارید. کسی برای شما نمی میرد. البته گل مرا هم رهگذر عادی شبیه شما می بیند. ولی او یک تنه از همه شما سر است، چون من فقط او را آب داده‌ام، چون فقط او را زیر حباب گذاشته‌ام، چون فقط برای او پناهگاه با تجیز ساخته‌ام، چون فقط برای خاطر او کرم‌هایش را کشتهام، چون فقط به گِله‌گزاری او با به خودستایی او یا گاهی هم به قهر و سکوت او گوش داده‌ام. چون او گل من است.

درباره آنتوان دوسنت اگزوپری

آنتوان دو سنت اگزوپری در بیست و نهمین روز ماه ژوئن سال 1900 در شهر لیون فرانسه به دنیا آمد. او در خانواده‌ای اشرافی به دنیا آمد و تا پیش از جنگ جهانی دوم خلبان اشرافی و مسئول رساندن نامه به آفریقای جنوبی بود. او در دوران تحصیل توانایی شاعری و نویسندگی خود را نشان داد اما هرگز به صورت جدی به دنبال این کار نرفت.

او در دوران جوانی به خدمت ارتش در آمد و خلبان شد و به واسطه‌ی پروازهایش با مردمان زیادی آشنا شد و تجربه‌ی دیدن طبیعت‌های بکری را داشت. او در چهل و چهار سالگی در یکی از ماموریت‌های نیروی هوایی فرانسه دچار سانحه‌ی هوایی شد و شصت سال بعد از مرگش بقایای هواپیمایش در ساحل مدیترانه پیدا شد. از دیگر آثار او می توان به خلبان جنگ و زمین آدم ها ترجمه پرویز شهدی اشاره کرد.

 

مرگ تو کله خر هستی

کتاب راز

 

علیرضا بازدید : 24 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

مرگ ایوان ایلیچ اثر لئوتولستوی

 

مرگ ایوان ایلیچ داستان یک قاضی صاحب منصب روسی را نقل می‌کند که از قشر مرفه و خوشگذران زمان خویش محسوب می‌شود، اما بر اثر بیماری اندک اندک به خود می‌آید و این سرآغاز معرفتی جدید برای وی می‌شود تولستوی به جای اینکه داستان ایوان ایلیچ را با زندگی او آغاز کند، با مرگ او آغاز می‌کند و با زندگی او پایان می‌دهد. پیام داستان نیز ساده و روشن است و تقریبآ همانند همه نوشته‌های تولستوی درصدد القای این نکته است که نوعی از زندگانی که آدمیزاد در پیش گرفته غلط است و شایسته این است که به فطرت خویش بازگردد. لئو تولستوی، نویسنده روسی، در سال 1828 در یکی از شهرهای مرکزی روسیه متولد شده و در عمر 82 ساله خویش رمان‌های تاریخی ‌ای همچون «جنگ و صلح»،‌ «آناكارنينا»،‌ «پتر اول»، چندین مجموعه زندگینامه از مشاهیر جهان و چندین داستان کوتاه به نگارش در آورده است. کتاب حاضر را انتشارات «باران خرد» منتشر کرده است و در اختیار شما دوستداران کتاب و کتابخوانی قرار می گیرد.

درباره کتاب مرگ ایوان ایلیچ

مرگ ایوان ایلیچ (به روسی: Смерть Ивана Ильича) نام رمانی به زبان روسی نوشتهٔ لئو تولستوی، نویسندهٔ اهل روسیه در سال ۱۸۸۶ (میلادی) است. این رمان به زبان روسی نوشته شده است و داستان آن در روسیهٔ سده ۱۹ میلادی اتفاق می‌افتد

داستان مرگ ایوان ایلیچ

ایوان ایلیچ، شخصیت اصلی داستان تولستوی، شخصی موفق در زندگی روزمره و کاری است، ولی در زندگی شخصی دچار مشکلاتی است. البته این مشکلات به نوعی متأثر از موفقیت‌های کاری وی است. او بنا به دلایلی که در کتاب ذکر شده، دچار یک بیماری سخت‌درمان می‌شود. تولستوی در این کتاب از تمام قدرت خود برای به تصویر کشیدن روحیات و احساسات یک بیمار سخت‌درمان استفاده می‌کند. او روحیات چنین بیماری را از لحظهٔ آگاه شدنش از بیماری تا لحظهٔ خاموشی یا مرگ به پنج مرحله تقسیم می‌کند. این مراحل پنج‌گانه عبارتند از: ۱-عدم پذیرش یا انکار ۲-خشم ۳-معامله ۴ -افسردگی و ۵-پذیرش. تولستوی همهٔ این مراحل را به‌دقت مورد بررسی قرار می‌دهد. از جمله توضیحات مختصری که در این ۵ مرحله ذکر شده، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

مرحلهٔ انکار: تنها به مراحل اولیه یا رویارویی با بیماری محدود نمی‌شود، این مرحله با حرف‌های پزشک معالج آغاز می‌شود. او از انکار یا عدم پذیرش به عنوان نوعی تسکین یا درمان استفاده می‌کند.

مرحلهٔ خشم: در این مرحله، بیمار دیگران را مقصر بیماری خود می‌داند. در داستان، ایوان ایلیچ ناراحتی خود را با آزار همسر و دیگر اطرافیان تسکین می‌دهد. او چنین می‌اندیشد که گویی او بیمار شده تا دیگران سالم بمانند.

مرحلهٔ معامله: از بین مراحل پنج‌گانه این مرحله کوتاه‌ترین مرحله‌است. بیمار با خود صحبت‌هایی مانند: «ای خدا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی قول می‌دهم که مسیحی بشوم» و... سعی در به تأخیر انداختن زمان مرگ دارد.

مرحلهٔ افسردگی: در این مرحله بیمار به عزای فرصت‌های از دست رفته می‌نشیند، در این مرحله بیمار نیاز به تاریکی تنهایی دارد و در این تاریکی و تنهایی، خیال همه چیز را در سر می‌پروراند.

مرحلهٔ پذیرش: مرحلهٔ پذیرش، آخرین مرحلهٔ یک بیمار که تهی از احساسات می‌شود، است. در این مرحله گویی درد از میان رفته‌است. در این مرحله، سکوت پرمعناترین شکل ارتباط است. در این مرحله، فشار دادن دست دوست، نگاهی سنگین و... پرمعناترین معانی را از ژرفای یک بیمار در حال مرگ به خواننده منتقل می‌کند.

تفسیر کامل و جامعی از این اثر در کتاب "تولستوی و مرگ" به قلم گری جان و ترجمه ایرج کریمی، به سال ۱۳۹۷ توسط نشر دف به چاپ رسیده است.

 

کتاب شازده کوچولو

کتاب تو کله خر هستی

 

علیرضا بازدید : 23 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب هنر عشق ورزیدن اثری از اریک فروم

آنچه که در کتاب هنر عشق ورزیدن نشان داده خواهد شد، این است که عشق احساسی نیست که هرکس، صرف نظر از مرحله بلوغ خود، بتواند به آسانی بدان گرفتار شود. اریک فروم در پیش‌ گفتار کتاب هنر عشق ورزیدن تأکید می‌کند که این کتاب دستورالعمل ساده‌ای برای عشق ورزیدن نیست و در خلال کتاب، عشق ورزیدن را به عنوان یک هنر معرفی می‌کند. اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن تلاش می‌کند که خواننده را متقاعد کند که تمام کوشش‌ های او برای عشق ورزیدن محکوم به شکست است مگر این که: با جد برای تکامل همه جانبهٔ شخصیت خود بکوشد تا جایی که به جهت‌ بینی سازنده‌ ای برسد. در قسمتی از پیش‌گفتار کتاب آمده است: این کتاب می‌خواهد اثبات کند که اگر آدمی همسایه‌اش را دوست نداشته باشد و از فروتنی واقعی، شهامت، ایمان و انضباط بی‌بهره باشد، از عشق فردی خرسند نخواهد شد. در فرهنگهایی که این صفات نادرند، کسب استعداد مهر ورزیدن نیز بناچار در حکم موفقیتی نادر خواهد بود.

معرفی کتاب هنر عشق ورزیدن

کسى که کتاب هنر عشق ورزیدن اثر اریک فروم، را به امید یافتن دستورالعمل سهل‌الوصولى براى هنر عشق ورزیدن مطالعه کند؛ پس از پایان کتاب متوجه خواهد شد که وقت خود را بیهوده تلف کرده است. برعکس؛ در این کتاب نشان داده خواهد شد که عشق احساسى نیست که هر فرد بى‌اعتنا به سطح رشد و بلوغ خود به سادگى بتواند بدان تسلیم شود.

کتاب هنر عشق ورزیدن (The Art Of Loving) قصد دارد خواننده را متقاعد کند که باید با جدیت بسیار براى تکامل کل شخصیت خود بکوشد تا به تعیین جهت سازنده‌اى دست یابد و الا همه کوشش‌هاى او براى عشق ورزیدن بى‌نتیجه خواهد ماند. زیرا بدون عشق ورزیدن به همسایه و بدون فروتنى راستین، شهامت، ایمان و انضباط، برخوردارى از یک عشق فردى حقیقى امکان‌ناپذیر است. در فرهنگ‌هایى که صفات فوق کمیاب است، به ناچار دستیابى به استعداد عشق ورزیدن نیز دست‌آورد نادرى است. و با اینکه هر کس مى‌تواند از خود بپرسد که به راستى چند نفر ایثارکننده عشق واقعى را مى‌شناسد.

دکتر اریک فروم (Erich Fromm) مى‌گوید: «عشق تنها جواب عاقلانه و رضایت‌بخش به معماى هستى انسان است.» لذا، اکثر ما قادر نیستیم که استعدادهاى خود را تا سطحى که عشق واقعى به حساب مى‌آید؛ پرورش دهیم، عشقى آمیخته از بلوغ، خودشناسى، شهامت و شجاعت. او علاوه بر بررسى عشق رمانتیک که هاله‌اى از مفاهیم غلط آن را فرا گرفته است؛ عشق را از همه جهات مورد مطالعه قرار داده و عشق بین والدین و فرزندان، عشق برادرانه، عشق جنسى، عشق به خویشتن و عشق به خدا را بررسى مى‌کند. او مى‌گوید آموختن هنر عشق ورزیدن، مانند هنرهاى دیگر نیاز به تمرین و تمرکز دارد.

کتاب فروم پر از عقاید و افکار بحث‌انگیز و بى‌سابقه و حقایق عریان بسیارى است که جامعه معاصر و موانعى را که این جامعه بین افراد و دستیابى آن‌ها به عشق ایجاد مى‌کند، مورد تحقیق قرار مى‌دهد. دکتر فروم مردى است با دانشى بسیار وسیع و استعداد او در این است که مى‌تواند موضوعات بسیار پیچیده را به شیوه‌اى زنده، انسانى و فوق‌العاده جالب بنویسد.

در بخشی از کتاب هنر عشق ورزیدن می‌خوانیم:

آیا عشق ورزیدن هنر محسوب مى‌شود؟ اگر قبول کنیم که چنین است؛ در نتیجه حصول به آن احتیاج به دانش و کوشش دارد و یا اینکه عشق احساس مطبوعى است که تجربه آن فقط به اقبال آدمى بستگى دارد و تنها آن‌کس که خوش اقبال است «عاشق مى‌شود»؟ اساس این کتاب کوچک بر قضیه نخست استوار است، حال آنکه بى‌تردید امروزه بیشتر مردم به قضیه دوم اعتقاد دارند.

کتاب مرگ ایوان ایلیچ

کتاب چگونه راز زندگی ام را متحول کرد

 

علیرضا بازدید : 24 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر

نقد و بررسی کتاب بابا لنگ‌دراز

بابا لنگ دراز

اثر جین وبستر که یکی از بهترین رمان‌های عاشقانه کلاسیک است را از فردی غریبه و نا‌آشنا دریافت کردم. او بسته‌ای به خانه‌ام فرستاد که حاوی یک کتاب و یک نامه بود. قبل از مطالعه، در نامه نوشته بود: «به نظرم، مورد شگفت‌انگیز در مورد کتاب‌ها این است که آنها می‌توانند در لحظات مختلف زندگی ما، معنای دیگری داشته باشند. این رمان از این دست کتاب‌هاست. این اثر احتمالا بر خلاف آنچه قبلا خوانده‌ای و قطعا از آن کتاب‌هایی نیست را مد روز باشد، ولی به شدت رمانی اسرارآمیز است و بهتر آنکه عمیق بخوانیش.

 

در کتاب تلاش‌های جودی ابوت را به داشتن دوستی‌ها، کوشش‌هایش برای مهارت‌ در نوشتن و اولین تجربه‌اش با عشق را خواهی دید. جین وبستر همه کتاب را در لحنی معصومانه، سرگرم‌کننده و ساده بیان می‌کند. با گذشت زمان، نامه‌های جودی، نشان از تغییرات درونی و اجتماعی او دارد، و اینکه چگونه او به سرعت تبدیل به زنی مستقل می‌شود». پیش از آنکه شروع به خواند کتاب کنم، روح اسرار‌آمیز نامه ذهنم را رها نمی‌کرد. فکر می‌کنم او را قبلا جایی دیدم، زمانی که از در یتیم خانه‌ای که در آن کار می‌کردم مردی گذشت و من سایه بلند قد او را که نور خورشید آن را بیشتر به داخل می‌کشید را دیدم، اما او کیست؟

 

خلاصه کتاب بابا لنگ دراز

جودی ابوت (جروشا ابوت) با آن موهای قرمز بافته شده‌اش، دختر مهربون و یتیم ولی در عین حال شاد و باهوشی است که پدر و مادرش را زمانی که هنوز کودکی بیش نبود، از دست داد. او در خیابان بسون در نیویورک سیتی پیدا و به یتیم خانه جان گیر منتقل شد، جایی که او توانایی خود برای نوشتن را کشف کرد. یکی از مقالات او توجه وکیلی به نام «جان اسمیت» را جلب می‌کند و بدون آنکه جودی او را بشناسد، جان به او اجازه می‌دهد تا تحصیلات خود را برای حضور در دبیرستان یادبود لینکلن ادامه دهد.

جودی از راه دور نگاهی کوتاه به خیرخواه اسرارآمیز خود به هنگام خروج از یتیم خانه می‌اندازد، سایه کشیده او نشان از مردی قد بلند دارد، او نامش را «بابا لنگ دراز» می‌گذارد. تنها درخواست پدر برای ارائه کمک هزینه تحصیلی این است که جودی یک بار در ماه نامه‌ای برای او بنویسد. اگر چه جودی ابوت می‌داند که هرگز به نامه‌هایش پاسخ نخواهد داد، او بیشتر و بیشتر در مورد این نجیب‌زاده بی‌نظیر و مهربان قدیمی خود کنجکاو می‌شود. همچنین، هم‌کلاسی‌های جودی در دبیرستان عبارتند از: سالی مک‌براید و جولیا پندلتون.

در همین حال، رابطه دیگری را با جرویس پندلتون آغاز می‌کند، عموی یكی از هم اتاقی‌هایش در دبیرستان. از طریق نامه‌های ماهانه جودی به پدر و همچنین نزدیکی او به جرویس، رشد او را از یک دختر یتیم دور افتاده به زنی مستقل نشان می‌دهد. در نهایت، جودی ابوت با مردی که هرگز انتظارش نداشت روبرو شده و متوجه می‌شود که او، همان عشق واقعی او «جرویس پندلتون» است.

 

شخصیت های اصلی کتاب

جودی آبوت: شخصیت اصلی رمان جین وبستر که در یتیم خانه بزرگ شده و به نوشتن علاقه زیادی دارد. دختری بسیار باهوش، اجتماعی و شاد است و تحت سرپرستی مردی مهربان و در عین حال عجیب قرار دارد. او از نام اصلی‌اش «جروشا» بی‌زار است، ولی عاشق اسم جودی است.

سالی مک‌بِراید: دختر خجالتی ولی شیرینی است، او یکی از هم اتاقی‌های جودی در دبیرستان یادبود لینکلن است. آنها رابطه دوستانه بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند. او با وجود قدی کوتاه و بدنی چاق، اراده‌ای قوی دارد.

جولیا پندلتون: دانش آموز ثروتمند، خودخواه، قد بلند و زیبا که یکی از هم اتاقی‌های جودی و سالی در دبیرستان است.

جوانا اسلون: مدیر خوابگاهی است که جود و هم کلاسی‌هایش در آن زندگی می‌کنند. اغلب از اینکه او را خانم بنامند، تنفر دارد، زیرا هنوز مجرد است.

جرویس پندلتون: او عموی جولیاست، ثروتمند و بسیار با شخصیت است، ولی به مادیات اهمیت زیادی نمی‌دهد.

مری: زن قوی، شوخ طبع و با قدرت عمل بالاست. او ایده بسیار واقع گرایانه برای آموزش یتیم‌ها دارد، به همین دلیل محبوب کودکان است.

جیمی مک‌براید: برادر مهربان، محبوب و بزرگ‌تر سالی است و جودی ابوت را دوست دارد.

لئونورا فنتون: همسایه جدید جودی که 1 سال بزرگ‌تر از اوست. او به علت بیماری در قفسه سینه یک سال از تحصیل دور بود، به همین علت همکلاسی جودی ابوت شد.

کاترین: مدیر یتیم خانه جان گیر است. به علت روحیه سختگیرانه‌ای که داشت، کودکان اغلب از او متنفر بودند.

 

 

جملات زیبای کتاب 

«این مشکلات بزرگ در زندگی نیست که نیاز به شخصیت دارند. هر کس می‌تواند به بحرانی برسد و با یک جر و بحث خرد‌کننده مواجه شود، اما برای رفع خطرات روزافزون تنها با خنده؛ من واقعا فکر می‌کنم خنده نیاز روح است. این نوع شخصیت است که من قصد دارم آن را توسعه دهم. من قصد دارم وانمود کنم که تمام زندگی فقط یک بازی است که من باید به طرز ماهرانه و منصفانه به همان اندازه که می‌توانم بازی کنم. اگر من شکست بخورم، شانه هایم را بالا می‌اندازم و می‌خندم، همچنین اگر من برنده هم شوم.»

«بابا لنگ دراز عزیزم، شب گذشته به رختخواب رفتم و فکر کردم هیچ وقت به چیزی نخواهم رسید. اما شما چه فکر می‌کنید؟ من امروز صبح با طرحی زیبا در سر بیدار شدم، من در تمام طول روز برنامه‌ریزی شخصیت‌هایم را انجام دادم، همانطور که می‌توانم خوشحال باشم. هیچکس نمی‌تواند من را به عنوان بدبین بودن متهم کند! اگر روزی شوهر و دوازده کودک داشتم که با یک زمین لرزه بلعید می‌شدند، صبح روز بعد لبخند می‌زدم و شروع به دنبال کردن مسیری دیگر می‌کردم.»

«من فکر می‌کنم که کیفیت لازم برای هر فردی، تخیل است که باعث می‌شود مردم بتوانند خود را در جایگاه دیگری قرار دهند. همچنین باعث می‌شود آنها مهربان، دلسوز و فهمیده باشند.»

«اوه، من شخصیتی زیبا را توسعه می‌دهم! او تحت سرما پژمرده و افسرده می‌شود، اما زمانی که خورشید بالا آید، سریع رشد می‌کند. این راه با هر کسی است. من با این تئوری موافق نیستم که ناراحتی، غم، اندوه و ناامیدی، قدرت اخلاقی را توسعه می‌دهند.»

«ترس چیزی که به شما برسد، مثل سایه‌ای بر قلب من است. همیشه می‌توانستم ناامیدانه و بی‌رحم باشم، چون هیچ چیز ارزشمندی برای از دست دادن نداشتم. اما اکنون من باید بزرگ‌ترین نگرانی بقیه زندگی‌ام را داشته باشم. هر زمان که از من دور می شوی، باید در حال فکر کردن به تمام اتومبیل‌هایی که ممکن است از رویت رد شوند، تخته چوبی که بر روی سرت افتد و یا از میکروب‌هایی که ممکن است بر هر دلیلی وارد بدن شوند و هزاران چیز دیگری باشم.»

«فکر می‌کنید کتاب مورد علاقه من چیست؟ امیلی برونته هنگامی که بلندی‌های بادگیر را نوشت، بسیار جوان بود و هرگز از کلیسای هاوُرث خارج نشده بود. او هرگز در زندگی‌اش هیچ مردی را ندیده بود؛ چگونه او می‌توانست مردی مانند هیتکلیف را تصور کند؟ من نمی‌توانم این کار را انجام دهم، من کاملا جوان هستم و دیگر در یتیم خانه جان گیر نیستم. گاهی اوقات ترس وحشتناکی به من می‌رسد که من یک نابغه نیستم. بابا لنگ دراز عزیزم، اگر من نویسنده‌ای بزرگ نباشم، به شدت ازم ناامید خواهی شد؟»

 

زیباترین نامه بابا لنگ دراز به جودی ابوت

 

«جودی عزیزم! کاملا با تو موافقم که عده‌ای از مردم هرگز زندگی نمی‌کنند و زندگی را یک مسابقه دو می‌دانند و می‌خواهند هر چه زودتر به هدفی که در افق دور دست است دست یابند و توجه نمی کنند که چقدر خسته شده‌اند که حتی شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط می‌بینند. در حالی‌ که نه به مسیر توجه داشته‌اند و نه لذتی از آن برده‌اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می‌شود در حالی‌که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برای بی تفاوت می‌شود و فقط او می‌ماند، خستگی  و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد.»

«جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می‌شویم. هر چه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد، علاقه و وابستگی نیز بیشتر می‌شود. پس هر کسی را بیشتر دوست داریم و می‌خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد، باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.»

 

جین وبستر و سایر آثارش

جین وبستر نویسنده و نمایشنامه‌نویس مشهور آمریکایی بود که در اوایل قرن بیستم به شخصیت برجسته هنری تبدیل شد. برخی از داستان‌هایش برای تولید کنندگان فیلم و تلویزیون بسیار سودآور شد، یکی از آنها، همین رمان بود. آلیس جین چاندلر وبستر در خانواده‌ای با روابط ادبی قوی در نیویورک و در سال 1876 متولد شد. مادرش خواهر زاده نویسنده مشهور ساموئل کلمنس (با نام هنری مارک تواین) بود و پدرش مدیر تجاری کلمنس بود و بعدا ناشرش نیز شد. او در خانه‌ای به شدت متمایز رشد کرد که به وسیله پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگش که به شدت درگیر عوامل روزه بودند، از جمله: عدالت قضایی و حقوق زنان مدیریت می‌شد. نفوذ زنان در خانواده تنها با مرگ پدرش هنگامی که جین تنها نوجوانی بیش نبود، شدت گرفت.

جین وبستر در کالج واسار پذیرفته شد و در مقطع کارشناسی ارشد زبان انگلیسی و اقتصاد مشغول به دانش‌اندوزی شد. وبستر عمیقا نگرانی خود را نسبت به زندگی فقرا در نیویورک، به خصوص بی‌خانمان‌ها، یتیمان و کودکان مجرم بارها ابراز کرده بود. همچنین در زمانی که او در واسار بود، اولین بذرهای این رمان و داستان زندگی جودی ابوت کاشته شد. او بعدها به عنوان یک روزنامه نگار کار کرد و همیشه با زاویه جامعه شناختی قوی، توانست رمان‌های دیگری نیز به رشته تحریر در آورد. هنگامی که پتی به دانشگاه رفت (1903) در زمان انتشارش، اثری غیرمعمول بود، زیرا یکی از اولین و شاید نخستین کتاب محبوب برای توصیف نحوه زندگی زنان در محیط دانشگاه بود. این کتاب در سال 1912 منتشر شد و کتاب به سرعت موفقیت‌های تجاری بزرگی کسب کرد.

 

در سال 1915، جین با گلن مک‌کینی ازدواج کرد. همه چیز در نگاه اول خوش می‌رسیدند تا اینکه یه سال بعد، غم جای شادی را گرفت. در 10 ژوئن 1916، او وارد بیمارستان شد و دختری را به دنیا آورد. وضعیت اولیه او به  نظر خوب می‌رسید، اما پس از بهبود اولیه، جین وبستر روز بعد فوت کرد. بعد ازاین کتاب به یکی از مشهورترین رمان‌های جهان تبدیل شد. این شهرت تا حدودی به اقتباس‌های سینمایی، سریال، نمایشنامه یا کارتون نیز مربوط می‌شد. در ایران انیمشین آن (انیمه ژاپنی) بیش از رمانش در نزد مردم محبوب است.

 

دیگر آثار جین وبستر

هنگامی که پتی به دانشگاه رفت (۱۹۰۳)

شاهدخت ویت (1905)

جری جوان (1907)

معمای چهارتکه (1908)

هیاهوی بسیار برای پیتر (1909)

تنها پتی (1911)

دشمن عزیز (1915)

 

 

 

 

کلام آخر

یکی از سخت ترین وظایف یک نویسنده، یافتن راهی برای ایجاد شخصیت های باورپذیر است. در میان داستان های مشهور جهان، همواره شخصیت هایی نظیر سیندرلا، پینوکیو و مسافر کوچولو مشهور به شازده کوچولو دوست داشتنی و جهانی شده اند زیرا که به اندازه کافی باورپذیر بوده اند و از انسانیت حرف می زنند. داستان این کتاب هم دقیقا در نقطه همزاد پنداری مخاطب با شخصیت اصلی است. قوی‌ترین نقطه قوت جین وبستر در این کتاب، سادگی در نوشتنش است، زیرا فرم نگارش کتاب نامه‌گونه است، یعنی نامه‌هایی که جودی ابوت به بابا لنگ دراز می‌فرستد. انگار نامه‌ها برای خواننده نگاشته شده‌اند و این حس را ایجاد می‌کنند که انگار دوستی در همین نزدیکی در حال بیان احساست و دیدگاهش نسبت زندگی است. می‌توان متوجه شد که نویسنده، اعتقاد زیادی به شادی و امیدوار بودن در همه لحظات زندگی دارد، همان طور که دنیای جودی آبوت چنین تصویر شده است. در پایان، خواندن این رمان زیبا برای نوجوانان و بزرگسالان می‌تواند بسیار لذت بخش باشد.

 

کتاب هنر عشق ورزیدن

کتاب مرگ ایوان ایلیچ

 

علیرضا بازدید : 19 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب معجزه ی شکرگذاری اثری از بایرن روندا

کتاب معجزه شکر گزاری نوشته ی راندا برن ترجمه ی میلاد شیروانی در 230 صفحه توسط انتشارات عقیل به چاپ رسیده است.

«صبح که از خواب بیدار شدی به عنوان اولین کارت، ده نعمتی که داری را بنویس.

ده مورد ساده و قابل شکرگزاری (خانه، خانواده، آسمان، آفتاب، حواس پنجگانه‌ات، خواب خوبی که داشته‌ای و…) بعد که ده موردت تمام شد بگرد و همه‌ی موارد را دوباره با صدای بلند بخوان.

در آخر هر مورد قابل شکرگزاری سه بار بگو خدایا شکرت و حال و هوای شکرگزاری را کاملا احساس کن. بعد سراغ مورد بعدی برو

این بخشی از قسمت اول کتاب معجزه بود.

اگر یاد بگیریم که در زندگی‌مان شکرگزاری را تمرین کنیم زندگی‌مان و نوع نگرش ما به دنیای پیرامون‌مان هم تغییر خواهد کرد.

اگر این تمرین‌ها را به طور مرتب در زندگی روزانه‌مان قرار دهیم زندگی‌مان دگرگون خواهد شد.

برای داشتن حال خوب باید همیشه خدا را شکر کرد.

اما شکر به این معنا نیست که تنها بر روی زبان جاری باشد و قلب و درون ما مثل یک فرد خسته و نالان مدام از همه چیز ناراضی باشد.

در کتاب معجزه / کتاب معجزه شکرگزاری، راندا برن با ارائه تمرینات 28 روزه‌ی شکرگزاری به ما می‌آموزد که در هر شرایطی که هستیم این تمرینات را انجام دهیم.

چه در شرایط سخت زندگی که همه‌ی ما در زندگی قطعا با آن مواجه هستیم و چه در لحظات خوب و راحت.

در این کتاب 28 تمرین شکرگزاری در ۲۸ روز پیشنهاد شده است که تمرینات بسیار ساده‌ و راحتی هستند و معجزه شكرگزاری را در زندگی عیان می‌کنند.

نقد و بررسی کتاب معجزه

در جامعه‌ی مدرن امروز، بیشتر افراد با کار زیاد به دنبال فراهم کردن نیازهای مادی خود هستند. اکثر افراد با وجود دستیابی به بسیاری از خواسته‌هایشان، همچنان از نعمت‌هایی که به آن‌ها عرضه شده غافل هستند و شکرگزار آن‌ها نیستند. این افراد همیشه اعتقاد دارند که چیزی در زندگی آنها کم است و منتظرند تا تنها زمانی که از طرف خدا در زندگی‌شان معجزه‌ای اتفاق بیفتد، از خداوند بابت آن‌ سپاس گزاری کنند. در کتاب معجزه، راندا برن به خوانندگان خود می‌آموزد که چطور خداوند را به‌خاطر نعمت‌هایی که به انسان داده است شکر کنند و با این شکرگزاری، به آرامش واقعی در زندگی خود برسند.

شکرگزاری با تمرین‌های ساده

«صبح که از خواب بیدار شدی به عنوان اولین کارت، ده نعمتی که داری را بنویس. ده مورد ساده و قابل شکرگزاری (خانه، خانواده، آسمان، آفتاب، حواس پنجگانه‌ات، خواب خوبی که داشته‌ای و…) بعد که ده موردت تمام شد بگرد و همه‌ی موارد را دوباره با صدای بلند بخوان. در آخر هر مورد قابل شکرگزاری سه بار بگو خدایا شکرت و حال و هوای شکرگزاری را کاملا احساس کن. بعد سراغ مورد بعدی برو.» این بخشی از قسمت اول کتاب معجزه بود. اگر یاد بگیریم که در زندگی‌مان شکرگزاری را تمرین کنیم زندگی‌مان و نوع نگرش ما به دنیای پیرامون‌مان هم تغییر خواهد کرد. اگر این تمرین‌ها را به طور مرتب در زندگی روزانه‌مان قرار دهیم زندگی‌مان دگرگون خواهد شد. برای داشتن حال خوب باید همیشه خدا را شکر کرد. اما شکر به این معنا نیست که تنها بر روی زبان جاری باشد و قلب و درون ما مثل یک فرد خسته و نالان مدام از همه چیز ناراضی باشد.

در کتاب معجزه / کتاب معجزه شکرگزاری، راندا برن با ارائه تمرینات 28 روزه‌ی شکرگزاری به ما می‌آموزد که در هر شرایطی که هستیم این تمرینات را انجام دهیم. چه در شرایط سخت زندگی که همه‌ی ما در زندگی قطعا با آن مواجه هستیم و چه در لحظات خوب و راحت. در این کتاب 28 تمرین شکرگزاری در ۲۸ روز پیشنهاد شده است که تمرینات بسیار ساده‌ و راحتی هستند و معجزه شكرگزاری را در زندگی عیان می‌کنند.

بر اساس این کتاب اگر هر روز یک تمرین شکرگزاری را انجام دهید نتیجه فوق‌العاده‌ی آن را بعد از 28 روز خواهید دید. زمانی که این تمرینات را مرتب و با انگیزه انجام می دهید خودتان هم متوجه تغییراتی در زندگیتان می‌شوید. این تمرین‌ها باعث می‌شوند تا شکرگزاری مثل یک عمل مراقبه وارد زندگیتان شود و سپاسگزاری جزئی از عادتهای روزانه‌تان شود. شکرگزاری باعث ایجاد حال خوب و حس رضایت‌ در همه‌ی امورات زندگی‌ می‌شود. در واقع شما زمانی تاثیر مثبت این تمرین‌ها را می‌بینید که تمرین‌ها را مرتب و دقیق انجام دهید و آن‌ها را رها نکنید. در این صورت در آخر داستان، احساس خوبی داشته باشید و از لحظه‌های زندگی نهایت لذت را ببرید.

راندا برن؛ نویسنده‌ی کتاب معجزه

راندا برن متولد 12 مارس 1945 در شهر ملبورن استرالیاست. او یکی از نویسندگان و کارگاردان‌های مطرح جهان است که اکثر افراد نام او را از مستند «فیلم راز» و کتاب معروف «راز» که درباره‌ی قانون جذب هستند، می‌شناسند. این کتاب در سال 2007 یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهانی بوده است و بیشتر از 19 میلیون نسخه از آن به فروش رفت.

این کتاب تا به امروز به بیش از 40 زبان ترجمه شده است. مجله تایم در سال 2007 این زن موفق را جزء صد فرد تاثیرگذار در جهان معرفی کرد. جالب است بدانید راندا برن قبل از نوشتن کتاب راز  به دلیل مرگ پدرش مدتی از زندگی‌اش را دچار افسردگی حاد شده بود و کتاب‌هایی که دخترش در حوزه موفقیت به او برای خواندن می‌داد، کم کم او را از بحران نجات داد و تبدیل به زنی موفق و تاثیرگذار کرد. او امروزه با فعالیت‌های خود روی زندگی افراد زیادی در سراسر جهان تاثیر گذاشته است.

از آثار راندا برن می‌توان به کتاب و فیلم «راز»، کتاب «راز شکرگزاری»، «قانون جذب»، «قهرمان»، «راز هستی»، «قدرت»، «معجزه» و «معجزه سپاسگزاری» اشاره کرد. راندا برن در لس‌آنجلس زندگی می‌کند و جزو زنان برتر در عرصه موفقیت و خودشناسی است.

 

در قسمت هایی از کتاب معجزه می‌خوانیم

روز چهارم. تندرستی خارق العاده

«تندرستی بزرگترین ثروت است»

ویرژیل (۱۹- ۷۰ ق.م) حماسه سرای رومی

تندرستی نفیس‌ترین نعمت در زندگی است و باید بیش از هر چیز دیگری قدر سلامت خود را بدانیم. بیشتر ما مردم تنها موقعی به فکر تندرستیمان می‌افتیم که آن را از دست می‌دهیم؛ سپس پی می‌بریم که بدون تندرستی، هیچ چیز نداریم. ضرب المثلی ایتالیایی حقیقت تندرستی را این گونه بیان می‌کند: «کسی که از نعمت تندرستی برخوردار است، ثروتمند است حتی اگر این را نداند». در ایام تندرستی، به ندرت به سلامت خود توجه می‌کنیم. زمانی که به بیماری ساده‌ای مثل سرماخوردگی یا آنفلوآنزا مبتلا می شوی، یا وقتی کسالتی داری و بستری هستی، به حقیقت این جمله پی می‌بری. تنها چیزی که دلت می‌خواهد این است که هرچه زودتر حالت خوب شود و هیچ چیز به جز بازگشت سلامت برایت مهم نیست. تندرستی موهبت زندگی است؛ نعمتی است که تو دریافت می‌کنی و این دریافت هر روز خدا ادامه دارد. علاوه بر اینکه ما هر کاری برای تندرستی‌مان انجام می‌دهیم، باید خدا را از بابت آن شکر کنیم تا دریافت تندرستی ادامه دار باشد. یادت باشد:

«هرکس شاکر باشد به او بیشتر داده می‌شود و او به وفور می‌رسد،کسی که شاکر نباشد، حتی آنچه هم دارد از او پس گرفته می‌شود».

روز بیست وهشتم. اعجاز را به یاد بیاور

«این از خصوصیت اعجاز است. تو باید بدانی که اعجاز هنوز وجود دارد، دور و برما، یا اینکه صرفا برایت نامرئی است»

هر روز منحصر به فرد است. هیچ روزی مثل روز دیگر نیست. رویدادهای خوبی که در هر روز رخ می‌دهد، مدام متفاوت و همواره متغیر است و بنابراین، وقتی که تو با برشمردن مواهب دیروزت اعجاز را به خاطر بیاوری، هر چند بار هم این کار را بکنی، هر دفعه متفاوت خواهد بود. این صرفا یکی از دلایلی است که چرا «اعجاز را به یاد بیاور» قدرتمندترین تمرین مداوم برای حفظ معجزه‌ی شکرگزاری در زندگی‌ات است. مهم نیست که الآن آرزوهایت چه هستند یا در آینده چه آرزوهایی داری. در هر حال این تمرین معجزه‌آسا قدرتمندترین تمرین کل زندگی‌ات باقی می‌ماند. راحت‌ترین روش برای به یاد آوردن مواهب دیروز، این است که از آغاز روز، وقتی بیدار می‌شوی، شروع کنی و دیروز را در ذهنت مرور کنی و وقایع عمده‌ی صبح، بعد از ظهر و شب را، تا موقعی که خوابیدی، به خاطر بیاوری. به یاد آوردن مواهب و برکات دیروز راحت و بی‌دردسر است. تو صرفا ظاهر دیروز را در نظر می‌آوری و در حین این کار، برکات به سطح ذهنت می‌آیند. می‌توانی این تمرین معجزه آسا را با مطرح کردن این پرسش شروع کنی: دیروز چه اتفاقات خوبی افتاد؟ هروقت سؤالی کنی، ذهن تو فوری به دنبال جواب می‌گردد. خبری خوش دریافت کردی؟ به گونه‌ای معجزه آسا به یکی از خواسته‌هایت رسیدی یا کاری را تکمیل کردی؟ آیا پولی نامنتظر دریافت کردی؟ آیا مخصوصا احساس شادمانی کردی؟ آیا خبری از دوستی شنیدی که مدت‌ها بود از او خبر نداشتی؟ کاری به شکلی خارق العاده بر وفق مرادت انجام شد؟ آیا تلفن یا ایمیلی معرکه دریافت کردی؟ آیا کسی از تو تعریفی کرد؟ یا کسی از تو قدردانی کرد؟ کسی به تو در حل مسأله‌ای کمک کرد؟ تو به کسی کمک کردی؟ آیا پروژه ای را به پایان رساندی یا کاری را شروع کردی که از بابت آن ذوق زده هستی؟ آیا غذای مورد علاقه‌ات را خوردی؟ یا فیلمی خوب تماشا کردی؟ آیا هدیه‌ای دریافت کردی؟ وضعیتی را حل و فصل کردی؟ جلسه‌ای پرانگیزه و مفید، یا با کسی گفت‌و‌گویی داشتی؟ آیا برای کاری که واقعا دلت می‌خواهد انجام بدهی، برنامه ریزی کردی؟ اعجاز را به خاطر بسپار و فهرست برکات دیروز را در کامپیوتر یا در دفترچه‌ی یادداشت‌های روزانه‌ات بنویس. آن قدر سطح دیروز را کندوکاو کن تا از یادآوری مواهب دیروزت احساس رضایت کنی. می‌تواند مواردی پیش پا افتاده یا مهم باشد؛ چون اندازه‌ی مواهب مطرح نیست، بلکه باید ببینی چند موهبت می‌توانی بیابی، و برای هر یک چقدر احساس شکرگزاری می‌کنی.

 

کتاب بابا لنگ دراز

کتاب هنر عشق ورزیدن

 

علیرضا بازدید : 25 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب از دولت عشق اثر کاترین پاندر

معرفی کتاب صوتی از دولت عشق

کتاب  از دولت عشق اثری از کاترین پاندر به عنوان پیشگام شیوه تفکر مثبت شناخته می‌شود. پاندر در این اثر به معجزاتی که تحت تاثیر عشق الهی به وقوع پیوسته‌اند و زندگی را متحول و سعادتمند ساخته‌اند، اشاره می‌کند.

کاترین پاندر (Catherine Ponder) یکی از شناخته‌ شده‌ترین نویسندگانی است که به موضوع خوشبختی و کامیابی در زندگی بشر پرداخته است. «معجزه عشق»، «راه کامیابی خود را دوست بدارید»، «قدرت رستاخیز بخش عشق»، «شیوه ویژه عشق 1»، «شیوه ویژه عشق 2» و «از دولت عشق» عنوان‌هایی است که در این کتاب به چشم می‌خورد. همچنین پاندر نامه‌های آموزنده و جالبی را که دریافت کرده را به این اثر افزوده است.

توجه مدام به یک شی زیبا، تصویر ذهنی آن را می‌آفریند و آن تصویر از طریق شما و دیگران، وارد کار و فعالیت می‌شود تا زیبایی بیشتری برایتان بیافریند. مطلب مهم این است که دست به کاری بزنید که گام آغازین به سوی زیبایی محسوب می‌شود، حتی اگر گامی کوچک باشد. با این کار، زیبایی، برکت و فزونی می‌یابد. آن‌گاه شما قادر می‌شوید که زیبایی را برخیزانید و زنده کنید و زندگی و جهان‌تان را بستایید.

شما می‌توانید از دولت عشق (The prospering power of love) بهره‌مند شوید زیرا همه محبت و عشقی را که برای شفا و سلامت و توانگری و ثروت و شادمانی و سعادت نیاز دارید در باطن خود شماست. عشق الهی یکی از قوای ذهنی و معنوی خودتان است.

یکی از جامعه‌شناسان مشهور جهان در دانشگاه هاروارد قدرت محبت را مورد بررسی و پژوهش قرار داد و به این نتیجه رسید که: عشق را نیز مانند هر فضیلت دیگر، انسان می‌تواند آگاهانه ایجاد کند و بپروراند. برای رفع اختلاف زناشویی خود باید این عبارت را تکرار کنید: من از عشق الهی می‌خواهم که هم‌اکنون پیوند زناشویی ما را شفا بخشد.

یک خانم منشی که علاقمند بود کار جالب توجه و پر درآمدش را حفظ کند دریافت که باید بیاموزد چگونه با بدخلقی سر صبح رئیس‌اش کنار بیاید از قدرت کامیابی بخش محبت آگاه شد و به تکرار این عبارت پرداخت که: همه آدمیان تجلی عشق الهی هستند. پس من به جز عشق الهی با هیچ چیز دیگر نمی‌توانم روبرو شوم. برای حل مشکل مالی باید این عبارت تاکیدی را تکرار کنید: عشق الهی هم‌اکنون مرا توانگر و دولتمند می‌کند.

جملات برگزیده کتاب  از دولت عشق:

- قسمت کردن آنچه دارید با دیگران آغاز افزایش مالی است.
-
هر فرد که خوشبخت شود برای اطرافیانش خوشبختی می‌آورد.
-
هر گاه بدانی که مردمان عشقند، همه عوض خواهند شد ما نیز در چشم مردم عوض خواهیم شد.
-
زخم‌ها و آزارهای گذشته و حال را ببخشایید. فقط به خاطر خودتان. وگرنه روحتان می‌فرساید و به تباهی کشیده می‌شود.
-
دولت عشق یعنی احضار موهبت‌های جاودان زندگی، وظیفه شما، به شگفت آمدن از کار عشق نیست. تنها کاری که شما باید بکنید این است که دل و جرات نشان بدهید و عشق را از درون به بیرون بفرستید.
-
دلیل اینکه گاه مردم ما را می‌آزارند این است که روح آن‌ها توجه الهی و دعای خیر ما را می‌جوید، اگر برای آن‌ها برکت و آمرزش بطلبیم، دیگر آزارمان نمی‌دهند. از زندگی‌مان بیرون می‌روند و خیر و صلاحشان را جایی دیگر می‌یابند.
-
اگر به دیگری نفرت بورزید، با حلقه‌های کیهانی به او متصل می‌شوید و به بند او در می‌آیید. به اسارت زنجیری راستین، هر چند ذهنی به هر چه نفرت بورزید با طوقی کیهانی به بند او و اسارتش در می‌آیید. اگر در تمام دنیا تنها یک نفر باشد که به راستی از او خوشتان نیاید، همانا او کسی است که با حلقه‌ای محکم‌تر از فولاد، خود را به او وصل کرده‌اید.

در قسمت‌هایی از کتاب‌  از دولت عشق می‌خوانیم:

شاید تصور من و شما از عشق همان چیزی باشد که پولس رسول توصیف کرده است. می‌توانیم در محبت شخصی و غیر شخصی این خصایص را از خود نشان دهیم. در عشق و محبت شخصی می‌توان نسبت به افراد خانواده و خویشاوندان مهربانی و نرمش و ادب و عاطفه و تایید و تحسین و ملاحظه و ایثار نشان داد. عشق و محبت غیر شخصی یعنی توانایی کنار آمدن با مردم بدون دلبستگی شخصی و وابستگی عاطفی.

برای آفرینش آگاهی و پرورش محبت غیر شخصی و نیکخواهی نسبت به همکاران و آشنایان و همه کسانی که با آن‌ها سر و کار داریم، تکرار عبارت زیر بسیار موثر و سودمند است:

من بدون هیچگونه وابستگی، همه مردم را دوست دارم و همه مردم نیز بدون هیچگونه وابستگی مرا دوست دارند.

آنچه که در زیر می‌خوانید نامه‌های اشخاصی است که یا در سخنرانی کاترین پاندر شرکت کرده‌اند یا کتاب وی را خوانده‌اند و این حقیقت را آزموده‌اند:

بانویی از اوهایو: هشت سال بود که در مدت مرخصی‌ام به علت مشکلات مالی به سفر نرفته بودم. تا این که تکرار این عبارت را آغاز کردم که: عشق الهی هم اکنون ثروت و شوکت می‌بخشد و به شیوه‌ای شکوهمند دولتمندم می‌کند.
چندی نگذشت که دوستی یک بلیط رفت و برگشت فلوریدا به من هدیه کرد. دوستی با من تماس گرفت و گفت برای ماموریتی اداری به فلوریدا می رود و از من دعوت کرد که همراهش بروم و در این مدت در آن هتل با او هم اتاق باشم. تنها پولی که من پرداختم برای غذا بود و این سفر را معجزه عشق الهی می‌دانم.

زن و شوهری از نیویورک: از روزی که کلام عشق الهی را تکرار کردیم چنان مشتری‌ها به فروشگاه مبل فروشی ما سرازیر شدند که مجبور شدیم کارمند تازه‌ای استخدام کنیم به راستی که از دولت عشق می توان دولتمند شد.

 

کتاب معجزه ی شکرگذاری

کتاب بابا لنگ دراز

 

علیرضا بازدید : 22 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب تختخوابت را مرتب کن اثر ویلیام اچ. مک راون

معرفی کتاب تختخوابت را مرتب کن

ویلیام اچ. مک ریون در کتاب تختخوابت را مرتب کن، به شرح 10 درس باارزشی که در زمان خدمتش در نیروی دریایی آمریکا فراگرفته، می‌پردازد. ژنرال بازنشته‌ی امریکایی در این کتاب که از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز نیز هست درباره چیزهای کوچکی صحبت می‌کند که باعث تغییر زندگی و حتی دنیای شما می‌شود.

همه شما در زندگی روزمره با موضوعات کوچکی مواجه می‌شوید که هیچ توجهی به آن‌ها ندارید و نمی‌دانید که گذشتن از همین موارد کوچک می‌تواند زندگیتان را دستخوش تغییر و تحولات بزرگی کند. ویلیام اچ. مک ریون در کتاب تختخوابت را مرتب کن (Make your bed) درس‌هایی به شما می‌دهد که منجر به موفقیت‌تان در طول زندگی می‌شود؛ درس‌هایی ساده مانند مرتب کردن تخت خوابتان قبل از شروع هر کاری!

همه‌ی شما آگاهی دارید که زندگی، دارای پیچ و خم‌های سخت و طاقت فرساست؛ اما گاهی اوقات با انجام کارهای پیش پا افتاده می‌توان زندگی را تحت تأثیر قرار داد. همانطور که گفته شد عمل ساده‌ای مانند مرتب کردن رختخواب منجر به ایجاد نیروی انگیزشی عمیقی در شما می‌شود و رضایتی درونی برای به پایان رساندن یک روز عالی را برایتان فراهم می‌کند. بنابراین برای تحول جهان، اول تختخوابت را مرتب کن!

کتاب تختخوابت را مرتب کن از ده درس کوتاه تشکیل شده که ژنرال در تمرینات نیروی دریایی آن‌ها را فرا گرفته است و موضوع اصلی این کتاب می‌باشد. او در هر فصل یکی از روش‌های رفتاری و تربیتی یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا را به تصویر می‌کشد. این کتاب بسیار با آثار موفقیت شباهت دارد اما یک تفاوت بزرگی هم با این دست از کتاب‌ها دارد؛ تفاوت این است که خود مک ریون تمامی این نکات را لمس کرده و با آن‌ها زندگی کرده و می‌کند.

هرکدام از این درس‌ها که در برابر چالش‌های زندگی ایجاد می‌شوند، دارای اهمیت یکسانی هستند و اصلا مهم نیست که شما در چه جایگاهی هستید یا چه موقعیتی در جامعه خود دارید. مردم در خیابان‌ها بارها جلوی مک ریون را گرفته‌اند تا داستان موفقیتش را برایشان تعریف کند. آن‌ها می‌خواستند بدانند که چطور این ده درس زندگی او را تغییر داده است. بنابراین مک ریون تصمیم می‌گیرد برای تحقق این هدف کتاب تختخوابت را مرتب کن را بنویسد و الهام بخش زندگی شما شود.

ویلیام اچ. مک ریون را بیشتر بشناسیم:

ژنرال ویلیام اچ مک ریون (William H. McRaven) در آمریکا متولد شد و خدمت برجسته و پر افتخاری را در نیروی دریایی داشته است. او سی‌ و هفت سال به‌ عنوان یگان ویژه‌ی نیروی دریایی خدمت کرد و در تمام سطوح دارای سمت فرماندهی بود. مک ریون در مأموریت نهایی با درجه‌ی دریاسالاری، فرماندهی کل نیروهای عملیات ویژه‌ی ایالات متحده را بر عهده داشت. او در حال‌ حاضر به عنوان رئیس دانشگاه تگزاس مشغول است.

جملات برگزیده‌ی کتاب تختخوابت را مرتب کن:

- اگر می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، اول از مرتب کردن تختخواب‌تان شروع کنید.‌
-
اگر می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، کسی را پیدا کنید تا دو تایی پارو بزنید.
-
اگر می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، افراد را با بزرگی دلشان بسنجید.
-
اگر می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، کلوچه شکری نباشید و حرکت رو به جلو داشته باشید.
-
اگر می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، از سیرک نترسید.
-
اگر می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، محدودیت‌های‌تان را به چالش بکشید.

در بخشی از کتاب تختخوابت را مرتب کن می‌خوانیم:

لب بُرجک سی و سه فوتی ایستاده بودم. طناب نایلونی ضخیم را گرفتم. یک سر طناب به برجک وصل بود و سر دیگر آن صد فوت آن طرف‌تر روی زمین به یک میله وصل شده بود. نصف میدان موانع را گذارنده بودم و داشتم رکورد می‌زدم. در حالی که پاهایم بر بالای مسیر تاب می‌خورد، طناب را محکم چسبیده بودم، به آرامی از روی سکو پایین آمدم. بدنم زیر طناب آویزان بود و با حرکتی کِرم مانند و آرام راهم را دامه دادم تا به انتهای مسیر رسیدم.

وقتی به پایان رسیدم، طناب را رها کردم، روی ماسه‌های نرم افتادم و به سمت مانع بعدی دویدم. حالا بقیه کارآموزان کلاس با فریاد تشویقم می‌کردند، اما صدای مربی را بیشتر می‌شنیدم که داشت زمان را یادآوری می‌کرد. روی طناب نجات زمان زیادی را از دست داده بودم. تکنیکی که برای پایین آمدن به کار بردم بیش از حد کُند بود، ولی نمی‌توانستم با سَر، از طناب به سمت پایین سُر بخورم. اگر با سَر و با سبک کماندویی پایین می‌آمدم، سرعتم خیلی بیشتر می‌شد، ولی ریسک زیادی به همراه داشت. در این حالت وقتی روی طناب هستید، نسبت به زمانی که از آن آویزانید، ثبات کمتری دارید و سخت‌تر می‌توانید خودتان را بالای طناب نگه دارید و اگر بیفتید و به خودتان آسیب بزنید، از کلاس اخراج می‌شوید.

من با زمان خیلی بالا و ناامید کننده از خط پایان رد شدم. وقتی خم شده بودم و نفس نفس می‌زدم، یکی از کهنه سربازان جنگ ویتنام با موهای جوگندمی، پوتین‌های واکس زده و یونیفورم سبز رنگ، کنارم ایستاد و با لحنی کاملاً تحقیرآمیز گفت: «کِی میخوای یاد بگیری آقای مک؟ تا وقتی ریسک نکنی، هر بار این میدان موانع، شکستت میده».

 

کتاب از دولت عشق

کتاب معجزه ی شکرگذاری

 

علیرضا بازدید : 23 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب چگونه راز زندگی ام را متحول کرد اثر راندا برن

کتاب «چگونه راز زندگی‌ام را متحول کرد» How The Secret Changed My Life: Real People Real Stories اثر «راندا برن» درباره‌ی چگونگی تأثیر قدرت راز و قانون جاذبه در تحول و دگرگونی زندگی است.

نویسنده‌ی این اثر درباره‌ی تأثیر راز بزرگ زندگی، قانون جذب مفصل و جامع در این کتاب صحبت می‌کند و درباره‌ی شکل‌گیری آینده براساس تفکرات حال حاضر می‌گوید.

او این اثر را با نثری روان و قابل‌فهم برای همه‌ی افراد نوشته و در آن از تجربیات خودش و افراد دیگر که از این قانون بهره‌ برده‌اند مثال زده است.

نقد و بررسی کتاب چگونه راز زندگی‌ام را متحول کرد

راندا برن:

«از یک راه می‌توانی زندگی‌ات را متحول کنی، ذهنت را تغییر بده، زندگی‌ات متحول می‌شود

درباره کتاب چگونه راز زندگی‌ام را متحول کرد

کتاب «چگونه راز زندگی‌ام را متحول کرد» How The Secret Changed My Life: Real People Real Stories اثر «راندا برن» درباره‌ی چگونگی تأثیر قدرت راز و قانون جاذبه در تحول و دگرگونی زندگی است. نویسنده‌ی این اثر درباره‌ی تأثیر راز بزرگ زندگی، قانون جذب مفصل و جامع در این کتاب صحبت می‌کند و درباره‌ی شکل‌گیری آینده براساس تفکرات حال حاضر می‌گوید. او این اثر را با نثری روان و قابل‌فهم برای همه‌ی افراد نوشته و در آن از تجربیات خودش و افراد دیگر که از این قانون بهره‌ برده‌اند مثال زده است.

بخش‌های کتاب «چگونه راز زندگی‌ام را متحول کرد» به ترتیب زیر هستند:

چگونه درخواست کردم، باور کردم، و دریافت کردم.

چگونه برای کسب شادی از راز استفاده کردم.

چگونه از راز برای کسب ثروت استفاده کردم.

چگونه از راز برای تغییر روابط استفاده کردم.

چگونه از راز برای سلامتی استفاده کردم.

چگونه از راز برای شغل خود استفاده کردم.

چگونه با استفاده از راز زندگی‌ام متحول شد.

درباره راندا برن

«راندا برن» Rhonda Byrne نویسنده و کارگردان برجسته‌ی استرالیایی در تاریخ 12 مارس 1945 در ملبورن به دنیا آمد. او یکی از نویسندگان مشهور حوزه‌ی خودشناسی است که با مستند فیلم راز و کتاب معروف «راز» به شهرت جهانی رسید. او این کتاب را در سال 2006 منتشر کرد که به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان تبدیل شد و بیش از 19 میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این کتاب در سراسر دنیا خواننده دارد و به بیش از 40 زبان ترجمه‌شده است. «راندا برن» با نگارش این کتاب سال 2007 از سوی مجله تایم به‌عنوان یکی از افراد تأثیرگذار در جهان معرفی شد.

«راندا برن» براساس تجربیات و فرازوفرودهای زندگی‌اش کتاب‌های مهم و متعدد نوشته است که در زندگی بسیاری از  افراد تأثیرگذار بوده است. او با زبانی ساده از قانون جذب و تأثیر ناخودآگاه انسان در جریان زندگی سخن می‌گوید و مردم را به مثبت‌اندیشی دعوت می‌کند. او خود افسردگی، طلاق و مرگ عزیزانش را تجربه کرده است ولی هیچ‌گاه شکست را قبول نکرده و راهی برای ادامه‌ی زندگی پیدا کرده است. «راندا برن» درباره‌ی مفاهیمی مهم همچون قانون جذب، قدرت اراده و تفکر انسان سخن می‌گوید و همه‌ی افراد را به استفاده‌ی درست و کاربردی از آن‌ها دعوت می‌کند. او بر این باور است که قانون جذب قدرتمندترین قانون این دنیا است و می‌توان با کمک آن زندگی را همان‌طوری که دلخواهمان است ساخت. او در ارتباط با این قانون و تأثیرش بر روند زندگی چندین کتاب و مقاله نوشته است که همه‌ی آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند. این نویسنده در میان خوانندگان فارسی‌زبان بسیار پرطرفدار است و کتابش در لیست پرفروش‌های ایران هم قرار دارد. از دیگر آثار او که در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود هستند می‌توان به «قدرت»، «معجزه‌» و «قهرمان» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب چگونه راز زندگی‌ام را متحول کرد می‌خوانیم

ازآنجاکه اصول و کاربرد راز براساس جذب موارد دلخواه زندگی است، چیزی به نام «شغلی که آینده ندارد» که نتوانی از آن رو برگردانی و در بروی، یا «موانع شغلی» که نتوانی آن‌ها را خردوخمیر کنی، یا «شغل رؤیایی» که نتوانی به آن برسی، وجود ندارد.

اگر شرایط زندگی‌ات بر وفق مراد نیست، زانوی غم در بغل گرفتن و افسرده شدن کاری آسان است. ولی همان‌طور که حالا دیگر خبرداری و تعداد بی‌شماری از مردم سراسر جهان هم می‌دانند، افکار منفی شرایطی منفی را جذب می‌کند. از طرفی، وقتی افکار خود را بر آنچه می‌خواهی متمرکز کنی و این تمرکز را حفظ کنی، در لحظه‌ای قرار می‌گیری که با شدیدترین قدرت کائنات، آنچه را می‌خواهی به‌سوی خود احضار می‌کنی.

سالیان سال در مشاغل مختلف، عصبانی و عصبانی‌تر می‌شدم. به نظر می‌رسید که همیشه بدترین کارفرمای ممکن نصیبم می‌شود. همه‌ی کاسه کوزه‌ها را سر خدا می‌شکستم و هرچه از دست خدا عصبانی‌تر می‌شدم، اوضاع بدتر می‌شد و من بیشتر از خدا دور می‌شدم.

با شروع کار برای چایخانه‌ای محلی که خدمات فنی قبل از چاپ را انجام می‌داد، هميشه حواسم را جمع می‌کردم که ببینم اینجا هم مثل جاهای سابق است یا با آن‌ها تفاوت دارد. به هرحال فهمیدم که کار کردن با سایر همکاران عالی است. درواقع اوقات خوشی سرکار داشتم و از همکاران و رئیس خودم راضی بودم، تا اینکه سه ماه از کار کردن من گذشت و چایخانه تصمیم گرفت شعبه‌ای دیگر برای چاپ دیجیتال باز کند و از من درخواست شد که در آن شعبه‌ی جدید خدمات فنی قبل از چاپ را انجام دهم. گفتم: «حتماً. اين کار رامی کنم

فردی که با هیچ‌کس کنار نمی‌آمد. در شعبه‌ی جدید رئیسم شد. او برایم مزاحمت ایجاد می‌کرد. وقتی برای ناهار بیرون می‌رفتم، یادداشت‌هایی خبیثانه روی صندلی‌ام می‌گذاشت و بابت خطاهای متعددی که رخ می‌داد، مرا شماتت می‌کرد.

قضیه را کوتاه کنم، بعد از شش ماه از کار برکنار شدم.

جان به لب شدم. فکر کردم دنیا به آخر رسیده است. از کار کردن حالم به هم می‌خورد. خدا را می‌دیدم که از آن بالا به من می‌خندد. چنان از خودم متنفر شدم که هرگز در زندگی‌ام این‌چنین نبودم.

دوستم فیلم راز را به من داد و برای اولین بار متوجه شدم که مقصر اصلی این دردسرهای شغلی فقط خودم بوده‌ام. همه‌ی این‌ها منطقی بود. افکار من این‌ها بود که: بهتر است دیگر هیچ‌وقت این‌طوری با من حرف نزند.

 

کتاب از دولت عشق

کتاب تختخوابت را مرتب کن

 

علیرضا بازدید : 22 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب دیوار اثر ژان پل سارتر

کتاب دیوار، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی ژان پل سارتر و تعدادی دیگر از نویسندگان برجسته ی دنیا است که توسط صادق هدایت به فارسی بازگردانده شده است. داستان دیوار، اولین قصه از این مجموعه، سه زندانی سیاسی را در شب قبل از اعدامشان به مخاطب معرفی می کند. زوال ذهنی این شخصیت ها از نقطه نظر دکتری مهربان که انگار برای تسلی دادن به آن ها آن جاست، با جزئیاتی زیبا و در عین حال دلهره آور به تصویر کشیده می شود. همزمان با نزدیکتر شدن صبح، شخصیت ها بسیار قبلتر از شلیک شدن اولین گلوله به سویشان، از دیوار میان مرگ و زندگی عبور می کنند. این تصویر درخشان از زندگی در رنج، حُسن مَطلَعی است بر مجموعه داستان هایی که اندوه جهان مدرن را در زندگی افراد ساکن در آن بازتاب می دهند.

نقد و بررسی کتاب دیوار

مجموعه داستان کوتاه «دیوار»، گنجینه‌ای باارزش از نویسندگان فرانسه، آلمان، اتریش و ... که در روزهای تیره و تاریک اوایل قرن چهاردهم شمسی به قلم «صادق هدایت» ترجمه و گردآوری شده است. این اثر پلی میان ادبیات فارسی و ادبیات جهان است که پس از انتشار تأثیر شگرفی بر نویسندگان و اهل‌قلم آن دوران گذاشت.

درباره کتاب دیوار

کتاب «دیوار» مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه از نویسندگان معروف و شاهکار دنیا به انتخاب و ترجمه‌ی «صادق هدایت» است. اولین داستان کوتاه این اثر بانام «دیوار» نوشته‌ی «ژان پل سارتر» فیلسوف، اگزیستانسیالیست، و رمان‌نویس اهل فرانسه است که در قرن بیستم می‌زیست. این نویسنده آثار بسیار ارزشمندی از خودش در حوزه‌های فلسفه و ادبیات به ارث گذاشته است و یکی از چهره‌های ادبی و تأثیرگذار فرانسه است. «صادق هدایت» با ترجمه‌ی داستان کوتاه «دیوار» با عنوان انگلیسی The Wall در سال 1324 این نویسنده را به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی کرد. این داستان درباره‌ی زندانی محکوم‌به اعدام است که در لحظه‌های آخر عمرش به سر می‌برد. معنا و مفهوم زندگی برای این زندانی دچار تغییر و تحول می‌شود و او تصمیم می‌گیرد پیش از مرگش سربازان و بازجویان را دست بی اندازد که منجر به اتفاقی دور از ذهن می‌شود.

داستان‌های «جلو قانون» و «شغال و عرب» از دیگر داستان‌های کوتاه این کتاب نوشته‌ی «فرانتس کافکا» یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان است. این نویسنده استاد خلق داستان‌های شاهکار در فضایی نامعقول و فراواقع‌گرایانه است که در آن‌ها نشانه‌هایی از ناامیدی و پوچی دیده می‌شود. داستان‌ «جلو قانون» با عنوان انگلیسی Before the Law از این نویسنده در سال 1914 به نگارش درآمده است که درباره‌ی مردی روستایی است که در برابر قانون می‌ایستد. این داستان روایت زندگی مردم جوامعی است که تن به هر قانون و بایدی می‌دهند و تلاشی برای تغییر وضع زندگی‌شان نمی‌کنند.

«کلاغ پیر» چهارمین داستان این کتاب نوشته‌ی «الکساندر لانژکیلاند» نویسنده‌ی نروژی است. این داستان روایت خشم و تنفر افراد پیر نسبت به زندگی است که در سال‌های آخر عمرشان به دلیل نداشتن شور و حال جوانی حس می‌کنند. «تمشک تیغ‌دار» داستان پنجم این کتاب نوشته‌ی «آنتوان چخوف» پزشک، داستان‌نویس و طنزنویس برجسته‌ی روسی است که از خودش بیش از صدها اثر به ارث گذاشته است. این نویسنده لقب مهم‌ترین داستان کوتاه نویس همه اعصار را از آن خودش کرده است؛ او در فضایی واقعی بدون توصیف و بسط اضافی دیالوگ‌های ماندگار و تأمل‌برانگیزی خلق کرده است. داستان «تمشک تیغ‌دار» از او مربوط به زمانی است که رعیت و ارباب در روسیه وجود داشته است و اشراف بر زمین‌های کشاورزی حکمرانی می‌کرده‌اند. این نویسنده در این اثر جماعت مرفه اربابان را به‌نقد کشیده است.

«مرداب حبشه» داستان ششم مجموعه داستان کوتاه «دیوار» اثر «گاستون شرو»، نویسنده و روزنامه‌نگار اهل فرانسه است. این داستان را «صادق هدایت» در سال 1310 به فارسی ترجمه کرده است که درباره‌ی طبیعت و قانون تنازع بقا است. «کور و برادرش» Blind Geronimo and his Brother داستان آخر این مجموعه اثر «آرتور شنیتسلر» رماننویس و نمایش‌نامه‌نویس اتریشی قرن نوزدهم است که در سال 1902 منتشر شده است.

ترجمه کتاب دیوار به زبان فارسی

مجموعه داستان کوتاه «دیوار» را انتشارات مجید با ترجمه‌ی «صادق هدایت» در سال 1382 منتشر کرده است. «صادق هدایت» نویسنده و مترجم مشهور و به نام ایرانی متولد بهمن سال ۱۲۸۱ یکی از چهره‌های روشنفکر و جریان ساز بسیار تأثیرگذار در سده‌ی اخیر ایران است. او از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران است که آثار قابل‌تأملی از خودش به‌جا گذاشته است. او مدتی را در فرانسه و هند زندگی کرد و از راویان نابسامانی‌های اجتماعی و سیاسی دوره‌ی خودش بود. از آثار مهم او می‌توان به «فواید گیاه‌خواری»، «سه قطره خون»، «وغ‌وغ ساهاب» و «بوف کور» اشاره کرد. مجموعه داستان کوتاه «دیوار» را ناشرین دیگر ازجمله «جامه دران» و «ماهابه» هم منتشر کرده‌اند.

در بخشی از کتاب دیوار می‌خوانیم

من، هم خسته و هم در هیجان بودم و نمی‌خواستم دیگر به پیش‌آمده‌ای سحرگاه و مرگ فکر بکنم. فقط به کلمات و یا به خلاً برمی‌خوردم و ارتباطی در فکرم پیدا نمی‌شد؛ اما همین‌که می‌خواستم به چیز دیگری فکر بکنم، لوله‌های تفنگ به‌طرف من دراز می‌شد.

شاید بیست مرتبه پی‌درپی مراسم اعدام خودم را برگزار کردم و نیز یک‌دفعه گمان کردم که به‌طورقطع این پیش آمد انجام گرفته و یک ثانیه خوابم برد. آن‌ها مرا به‌طرف دیوار می‌کشاندند؛ من تقلا می‌کردم و پوزش می‌خواستم. از خواب پریدم و به بلژیکی نگاه کردم، می‌ترسیدم که در خواب فریادی کرده باشم؛ اما او سبیلش را تاب می‌داد، چیزی دستگیرش نشده بود. اگر می‌خواستم گمان می‌کنم که می‌توانستم یک‌لحظه بخوابم، چهل‌وهشت ساعت می‌گذشت که بیدار بودم و به ‌جان آمده بودم؛ ولی نمی‌خواستم دو ساعت زندگی را از دست بدهم. آن‌ها سحر مرا بیدار می‌کردند و من گیج خواب دنبالشان می‌افتادم و بی‌آنکه فرصت «اوف» گفتن داشته باشم، جیغ‌وداد می‌کردم؛ من این را نمی‌پسندیدم. نمی‌خواستم مثل یک حیوان بمیرم، می‌خواستم هوشم سر جا باشد. به‌علاوه از کابوس هم می‌ترسیدم. بلند شدم به درازی و پهنا راه رفتم و برای اینکه فکرم را عوض بکنم درباره وقایع زندگی گذشته‌ام فکر کردم. یک‌مشت یادگارهای درهم‌وبرهم جلو چشمم مجسم شد. یادگارهای خوب و بد باهم بودند و یا بیشتر عادت داشتم که آن‌ها را این‌طور بنامم؛ قیافه‌ها و پیش آمدها در آن بود. قیافه جوانی به یادم آمد که در روز جشن در شهر والانس در میدان مسابقه جنگ گاو شکمش پاره شد. قیافه یکی از عموهایم و قیافه رامون گری را به خاطرم آوردم. پیش‌آمده‌ایی به یادم آمد که چطور در۱٩۲۶‏ سه ماه بیکاری کشیدم و نزدیک بود که از گرسنگی بمیرم. یاد شبی افتادم که در شهر «گرناد» روی یک نیمکت گذراندم. سه روز بود که چیزی نخورده بودم، خشمناک بودم و نمی‌خواستم که بمیرم. از این موضوع لبخند زدم. با چه پشتکاری دنبال خوشبختی می‌دویدم، دنبال زن‌ها و دنبال آزادی می دویدم. برای چه بود؟ می‌خواستم اسپانی را نجات بدهم، پئی مارگال را ستایش می‌کردم، داخل جنبش شورشیان شده بودم و در محافل عمومی نطق کرده بودم، همه این قضایا را جدی گرفته بودم. متل اینکه زنده جاوید خواهم بود.

کتاب چگونه راز زندگی ام را متحول کرد

کتاب از دولت عشق

 

علیرضا بازدید : 20 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اثر ناپلئون هیل

اغلب در پی چه چیزی هستید؟ ثروت، شهرت، قدرت، خرسندی درونی، شخصیت، ذهن راحت یا خوشبختی؟ 13 گام برای رسیدن به ثروت که در این کتاب آورده شده، کوتاه ترین راه فردی را به مردان و زنانی نشان می دهد که به دنبال اهداف مشخص در زندگانی خود بوده اند. بزرگانی از جمله دکتر جان آر. ترنر، رئیس دانشگاه نیویورک، میلر ریز هاتچسون (همکار و شریک توماس ادیسون) و... پس از خواندن کتاب "بیندیشید و ثروتمند شوید"، این کتاب و نویسنده اش را به شدت تحسین کرده و اقرار نموده اند که از تاثیرگذارترین کتاب های در زمینه موفقیت است. "ناپلدون هیل"، در این کتاب راهکاری کامل درباره چگونگی فرآیند فکر و ایده پول سازی است که به شما می گوید از کجا آغاز و چگونه این کار را انجام دهید! کتاب " بیندیشید و ثروتمند شوید" با ترجمه فائزه باطنی توسط انتشارات ریواس چاپ و دراختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

معرفی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید به قلم ناپلئون هیل، سیزده گام به‌ سوی ثروت توصیف‌ شده‌ است. این سیزده گام کوتاه‌ترین فلسفه قابل‌ اعتماد برای پیشرفت و موفقیت را ارائه می‌دهند.

پیش از آغاز مطالعه کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید (Think and Grow Rich) لازم است بدانید که این کتاب برای سرگرمی نوشته ‌نشده و با مطالعه آن از مطالب ارزشمند بسیاری بهره خواهید برد. محتویات این کتاب را طی یک هفته یا یک ماه نمی‌توان به خوبی درک کرد بلکه باید مرتب آن را مرور کرد.

ناپلئون هیل (Napoleon Hill) در هر یک از فصل‌های این کتاب نگاه کوتاهی به رمز و راز پول‌سازی و کسب درآمد داشته است. رمز و رازی که ثروت بسیاری را برای بیش از پانصد مرد به همراه داشته و هیل نیز آن‌ها را از سال‌ها پیش به ‌دقت مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.

بعد از اینکه دکتر میلر ریس هاچیسون که در سطح ملی به مهندس مشاور و همکار دیرینه توماس ادیسون معروف است این کتاب را به طور کامل خواند گفت:

«این کتاب یک رمان نیست؛ بلکه یک کتاب درسی درباره موفقیت و پیشرفت انسان است و مستقیماً از تجربه‌های صدها مرد موفق آمریکایی نشئت گرفته است. این کتاب باید مطالعه و درک شود و روی آن تفکر و تعمق صورت گیرد. هر شب، فقط باید یک ‌فصل خوانده شود. خواننده باید زیر جملاتی که بیشترین تأثیر را روی او می‌گذارند خط بکشد؛ سپس به‌ خطوط مشخص‌شده برگردد و دوباره آن‌ها را بخواند

بعد از خواندن این داستان می‌فهمید در شرف دست‌ یافتن به یک فلسفه‌ هستید؛ فلسفه‌ای که می‌تواند به ثروتی مادی تبدیل شود یا به‌ راحتی به شما آرامش‌خاطر، درک‌ و فهم و توازن معنوی ‌بدهد.

نویسنده از طریق تجزیه‌ و تحلیل شخصی صدها مرد موفق دریافته که همگی آن‌ها به‌ کمک آنچه معمولاً کنفرانس و گردهمایی نامیده می‌شود تبادل‌ نظرها را دنبال می‌کردند. وقتی مشکلی داشتند که باید برطرف می‌شد، کنار هم می‌نشستند، آزادانه صحبت می‌کردند و از نظرات مشترک و هم‌زمانشان طرحی متناسب با هدفشان پیدا می‌کردند؛ مثل بقیه کسانی که با موفقیت آن را انجام دادند.

در این جلد از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، سیزده اصلِ کسب درآمد و پول‌سازی را خواهید یافت. این اصول برای هر فردی که پول کافی برای تضمین استقلال مالی‌اش جمع می‌کند مهم و لازم است. در تحقیقی که قبل از نوشتن این کتاب جمع‌آوری شده، نشان داده شد پژوهشی که به بیش از 25 سال تلاش مستمر می‌پردازد، نمی‌تواند به بهای کمتر از ده‌ میلیون دلار تکثیر شود. به‌ علاوه دانش و معلومات موجود در این کتاب هرگز و به هیچ قیمتی تکثیر شدنی نیست؛ چون بیش از نیمی از پانصد مردی که در تهیه این اطلاعات کوشیده‌اند، در این دنیا نیستند.

پول و مادیات برای آزادی جسم و ذهن لازم‌اند؛ اما بعضی افراد هستند که احساس می‌کنند بزرگ‌ترین ثروتمندان را می‌توان فقط با دوستی‌های ماندگار، روابط خانوادگی هماهنگ، همدلی، تفاهم بین همکاری‌های تجاری و توازن و هماهنگی درونیات ارزیابی کرد. در این صورت آرامش‌خاطری به فرد می‌دهد که فقط با ارزش‌های معنوی قیاس شدنی است!

تمام کسانی که این فلسفه را می‌خوانند، درک می‌کنند و آن را به کار می‌گیرند، آمادگی بهتری برای کسب لذت رتبه‌های بالاتری دارند که همیشه از طرف همه نادیده گرفته می‌شود مگر کسانی که آن را پذیرفته‌اند. پس وقتی خودتان را در معرض تأثیر این فلسفه قرار می‌دهید، آماده ‌باشید تا زندگی متغیری را تجربه کنید که می‌تواند به شما کمک کند؛ کمکی که نه‌تنها با شناخت و هماهنگی از مسیر زندگی‌تان عبور کنید بلکه خودتان را برای اندوختن ثروت‌های مادی فراوان آماده کنید.

آنچه ناپلئون هیل در این کتاب در اختیار شما قرار می‌دهد:

- او شرح می‌دهد چه ‌کاری و چگونه باید انجام شود.
-
دستورات کاملی برای نحوه فروش خدمات شخصی‌تان ارائه می‌دهد.
-
سیستم کاملی از خودکاوی به شما می‌دهد که به راحتی آشکار خواهد کرد درگذشته چه چیزی بین شما و «پول کلان» بوده است.
-
فرمول معروف پیشرفت و موفقیت شخصی اندرو کارنگی را توصیف می‌کند؛ فرمولی که با آن، صدها میلیون دلار برای خود جمع‌آوری کرد و تقریباً بیست مرد میلیونری را ساخت که رازش را به آن‌ها آموخته بود.

قدردانی برخی از رهبران بزرگ و برجسته آمریکایی از نویسنده:

- برتری فلسفه قانون موفقیت، معادل سیاست بیمه در قبال ورشکستگی است. (ساموئل گامپرز)
-
می‌دانم که سیزده اصل اساسی موفقیت شما درست و معقول هستند؛ چون بیش از سی ‌سال است که از آن‌ها در تجارتم استفاده کرده‌ام. (جان وانامیکر)
-
هر موفقیتی که به دست آورده‌ام، به سیزده اصل اساسی قانون موفقیت شما مدیون هستم. من معتقدم افتخار این را دارم که اولین دانشجوی شما بوده‌ام. (دبلیو. ام. ریگلی، جی‌آر)
-
می‌دانم شما با قانون موفقیت‌تان یک دنیا خوبی انجام داده‌اید. من به ارزش پولی این آموزش اهمیت نمی‌دهم؛ چون صفاتی را به دانشجو می‌دهد که با پول مقایسه شدنی نیست. (جورج ایستمن)

ناپلئون هیل را بیشتر بشناسیم:

ناپلئون هیل (Napoleon Hill) در 26 اکتبر 1883 در ویرجینیای آمریکا دیده به جهان گشود. او از جمله پیشگامان سبک مدرن ادبیات موفقیت فردی در جهان محسوب می‌شود. ناپلئون هیل در سن سیزده سالگی به عنوان خبرنگار در روزنامه ویرجینا مشغول به کار شد و نام مستعار گزارشگر کوهستان را برای خود انتخاب کرد.

با توجه به استعداد بی‌نظیری که ناپلئون در نویسندگی داشت، توسط سردبیر روزنامه برای سرپرستی مصاحبه با افراد مهم و معروف برگزیده شد. وی با افرادی مانند الکساندر گراهام بل، توماس ادیسون، ویلیام جنینگ برایان و هنری فورد مصاحبه کرد و با زیرکی و دقتی که داشت، راز و رمز موفقیت این شخصیت‌های بزرگ را به دست آورده و آن‌ها را یادداشت می‌نمود.

او بر اساس یادداشت‌هایی که از این مصاحبه‌ها داشت توانست کتابی به نام قوانین موفقیت در سال 1928 به انتشار برساند که استقبال زیادی از آن شد. او برای مدت یک سال سردبیر مجله قوانین طلایی هیل بود و کتابی در زمینه راهیابی به موفقیت در سال 1930 نوشت و طی این مدت موفقیت بسیاری به دست آورد که از سال 1933 تا 1935 به عنوان مشاور فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا مشغول به فعالیت شد.

در بخشی از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید می‌خوانیم:

هر انسان به خاطر افکار حاکمی که اجازه می‌دهد ذهنش را اشغال کنند همان کسی است که واقعاً هست. افکاری که انسان عمداً در ذهنش می‌گذارد و تشویقشان می‌کند و احساسات دیگری را با آن ادغام می‌کند، نیروهای انگیزه‌بخشی می‌سازند؛ نیروهایی که هر حرکت، عمل و کردار او را کنترل و هدایت می‌کنند.

اکنون توصیفی از یک حقیقت قابل توجه به ذهن می‌رسد و آن اینکه افکاری که با هر یک از احساسات و عواطف ادغام می‌شود نیروی «مغناطیسی» می‌سازند که افکار مشابه یا مربوط دیگری را از ارتعاشات فضا جذب می‌کنند. بنابراین، ممکن است یک فکر «مغناطیسی شده» با احساس، با بذری مقایسه شود که وقتی در خاک حاصلخیز کاشته می‌شود، جوانه می‌زند و رشد می‌کند و بارها و بارها تکثیر می‌شود؛ اینگونه یک بذر کوچک اصلی به میلیون‌ها بذر بی‌شمار از همان نوع تبدیل شود.

فضا یک توده کیهانی بزرگ از نیروهای دائمی ارتعاش است که از دو ارتعاش ساخته ‌شده است؛ مخرب و سازنده. فضا همیشه ناقل ارتعاشات ترس، فقر، بیماری، شکست، مصیبت و ارتعاشات کامیابی، سلامتی، موفقیت و شادی است. همان ‌طور که مطمئناً ناقل صدها صدای تنظیم موسیقی و صدها صدای انسان است که از این طریق شناسایی می‌شوند.

همیشه ذهن انسان از منبع بزرگ فضا ارتعاشاتی را جذب می‌کند که با ارتعاش حاکم بر خود ذهن هماهنگ و سازگار هستند. هر فکر، نظر، طرح یا هدفی که فرد در ذهنش نگه می‌دارد، گروهی از «وابسته‌هایش» را از ارتعاشات فضا جذب می‌کند؛ سپس این وابسته‌ها را به قدرت خودش اضافه می‌کند و بزرگ می‌شود تا حاکمی انگیزه‌بخش شود و بر ذهن فردی که در آن جای گرفته غلبه یابد.

کتاب دیوار

کتاب چگونه راز زندگی ام را متحول کرد

 

علیرضا بازدید : 19 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب 5 نفری که در بهشت ملاقات می کنید اثر میچ آلبوم

داستان کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید اثر میچ آلبوم درباره‌ی مردی به نام ادی است که عمر خود را بیهوده طی کرده و حس می‌کند در تله‌ی زندگی به دام افتاده است. ادی تعمیرکار ماشین‌های یک پارک بازی است و زندگی خاکستری و درازش در کار، حسرت و تنهایی خلاصه می‌شود. وی در سالروز هشتاد و سومین سال تولدش، زمانی که برای نجات دختر بچه‌ای که در خطر بود تلاش می‌کرد می‌میرد و چشم که باز می‌کند خود را در بهشت می‌بیند. پنج نفر، از افرادی که در زندگی می‌شناخت و پیش از او مرده بودند، رازهای زندگی‌اش را برای ادی آشکار می‌کنند و هر یک مسیر حیات باقی او را برای همیشه تغییر می‌دهند. میچ آلبوم در واقع در کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید (The Five People You Meet in Heaven) به شرح ملاقات‌هایی‌ است که قهرمان داستان و یا شاید هر یک از ما در دنیایی دیگر از سر می‌گذرانیم، می‌پردازد. افرادی که در زندگی ما نقش داشتند و هر یک به نوبه‌ی خود سرفصلی را در زندگی ما باز کردند؛ حتی بدون این‌که بدانیم این اشخاص مهم‌ترین و تأثیرگذارترین حرکت را در زندگی ما به وجود آوردند و خود از آن غافل بودیم. میچ آلبوم (Mitch Albom) در کتاب «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند» به سوالاتی چون از مرگ چه می‌دانیم؟ مرگ چیست؟ دنیای پس از مرگ ما را به کجا خواهد برد؟ به زبان داستان و از دیدگاه خود پاسخ می‌دهد. میچ آلبوم، نویسنده آمریکایی و روزنامه‌نگار، فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده است. کتاب سه‌شنبه‌ها با موری میچ آلبوم بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رسیده است. او بیشتر به خاطر داستان‌های الهام‌بخش شناخته می‌شود. منتقدان جهان او را به خاطر موضوع آثارش که بیشتر در خصوص مرگ و زندگی ماوراءطبیعه است وی را نویسنده رمان‌های روانشناسی نامیده‌اند.

معرفی کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید

کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید اثر میچ آلبوم، رمانی روانشناسانه است که رازی سر به مهر دارد. این کتاب ماجرای کهنه سربازی به نام ادی را روایت می‌کند که عمری را به افسردگی و تنهایی گذرانده و احساس می‌کند در تلۀ زندگی گرفتار شده است.

او تعمیرکار ماشین‌های یک شهربازی است و روزهای خاکستری زندگی‌اش در کار و حسرت خلاصه شده‌اند؛ تا اینکه در سالروز هشتاد و سومین تولدش، حین تلاش برای نجات جان یک دختر بچه جانش را از دست می‌دهد و به بهشت می‌رود. سپس پنج نفر از آشنایانی که پیش از او درگذشته‌اند، رازهای زندگی‌اش را برملا می‌کنند و مسیر حیات باقی او را برای همیشه تغییر می‌دهند.

شاید به نظر عجیب برسد ولی این داستان از آخر آن شروع می‌شود؛ اما همۀ آخرها می‌توانند خود شروعی دوباره باشند. ما فقط این را به وقتش نمی‌فهمیم. کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید (The Five People You Meet in Heaven) برای همۀ خواننده‌ها جذاب خواهد بود، چرا که سعی دارد وجه دیگری از بهشت به نام آگاهی از چراهای زندگی را به ما نشان دهد.

ادی در هنگام مرگ، مردی با پشت‌خمیده، موی‌سفید، گردن‌کوتاه، سینۀ برآمده، ساعدی‌کلفت و آثار خالکوبی محو‌شده روی شانۀ راست بود. پاهایش دیگر لاغر و رگ‌دار شده و زانوی چپ مصدوم در جنگ‌اش، حالا دیگر با مرور زمان آرتروز هم گرفته بود. دیگر بدون عصا قادر به راه رفتن نبود. چهره‌اش آفتاب‌سوخته، ریش‌هایش سفید و فک پایینش جلو آمده، طوری که او را مغرورتر از آنچه که بود، نشان می‌داد. سیگارش را پشت گوش چپش می‌گذاشت و دسته کلیدش را به کمربندش می‌بست. کفش‌هایش زیرۀ کائوچو داشتند و همیشه کلاهی کتانی به سر داشت. لباس کار قهوه‌ای کم‌رنگش، مشخص‌کنندۀ نوع کارش بود.

او سرپرست تعمیرکاران پارک رابی‌پیر و وظیفه‌اش تعمیر و نگه‌داری وسایل بازی در آن جا بود. هر بعد از ظهر در پارک قدم می‌زد و همۀ ‌قسمت‌ها را از بازی چرخ عصار گرفته تا سرسرۀ آبی کنترل می‌کرد. صفحات شکسته، پیچ ‌و مهره‌های شل‌شده و میخ‌های فولادی کهنه را پیدا می‌کرد و تعمیرشان می‌کرد. گاهی یک دفعه مات و بی‌حرکت یک جا می‌ماند. مردمی که از کنارش رد می‌شدند، تصور می‌کردند مشکلی برایش پیش آمده، اما در واقع او فقط داشت به صدای وسایل بازی گوش می‌کرد، همین. او همیشه می‌گفت: «پس از این همه سال کار کردن، حالا دیگر می‌توانم خرابی وسایل را حتی از صدای‌شان تشخیص دهم».

میچ آلبوم (Mitch Albom)، نویسندۀ یکی از پرفروش‌ترین کتاب دنیا یعنی سه‌شنبه‌ها با موری است. او در این کتابم همۀ باورهای ما را نسبت به دنیای پس از مرگ تغییر می‌دهد و زندگی این دنیای ما را معنی می‌بخشد. او بیشتر به خاطر داستان‌های روانشناختی و الهام‌بخش معروف است. منتقدان جهان به خاطر موضوع آثارش که بیشتر در خصوص مرگ و زندگی ماوراءطبیعه است، او را نویسندۀ رمان‌های روانشناسی نامیده‌اند.

جملات برگزیده کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید:

زندگی پایانی دارد، اما عشق هرگز.
روح مصیبت‌دیده، بازی تلخ سرنوشت را تحمل می‌کند.
مردم می‌گویند عشق را پیدا کرده‌اند، انگار در زیر کوه پنهان شده بود.
تنها بازی وحشتناک سرنوشت است که انسان را در این وضعیت اسف‌بار قرار می‌دهد!

در بخشی از کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید می‌خوانیم:

شب‌های دیگر یا وقتی که پدر در ورق‌بازی بد می‌آورد، یا مشروبش ته می‌کشید و مادر هم در خواب بود، با عصبانیت به اتاق خواب ادی و جو می‌رفت و همان چند اسباب بازی‌شان را به در و دیوار می‌کوبید. و بعد کمربندش را باز می‌کرد. آن‌ها را مجبور می‌کرد که به پشت بخوابند و هر شب به بهانه‌ای آن‌ها را به باد کتک می‌گرفت. ادی در این مواقع خدا خدا می‌کرد مادرش از خواب بیدار شود. اما اگر گاهی هم از خواب بیدار می‌شد، پدر فریاد می‌زد که بیرون باشد. و مادر در راهرو به دامنش چنگ می‌زد و این بسیار بدتر بود.

دست‌هایی که جام شخصیت ادی را منقش کرده بود، دست‌هایی پینه‌بسته، خشن و سرخ از خشم بود. او تا سنین جوانی همیشه با مشت و لگد و شلاق تنبیه می‌شد. و بعد از نادیده گرفتنش این دومین نوع تنبیه ادی بود. صدمۀ ناشی از خشونت. کم‌کم کار به جایی رساند که ادی از صدای پدر که از راهرو به طرف اتاقش می‌آمد، حتی نوع تنبیهش را حدس می‌زد. اما با همۀ این احوال، و برخلاف همۀ ‌این بدخلقی‌های پدر، ادی در خلوت پدر را می‌ستایید. او ستایش را به این صورت یاد گرفته بود، پیش از آن که ستایش خدا، یا زنی را یاد بگیرد. یک پسر، معمولاً پدرش را می‌ستاید. حتی اگر احمقانه باشد و هیچ توجیه منطقی برای این کار نباشد.

گاه و بیگاه، پدر ادی با محبت‌های اندک خود مثل بازماندۀ آتشی که با دمیدن تندتر ‌شود، روی بی‌علاقه‌گی‌اش به ادی سرپوش می‌گذاشت. هنگامی که ادی در حیاط مدرسه در خیابان چهاردهم مشغول بازی بیس‌بال بود، پدر پشت فنس‌ها می‌ایستاد و بازی او را تماشا می‌کرد. هر وقت که ادی در بیرون میدان اسمک می‌زد، پدر سر تکان می‌داد. و وقتی که ادی از دعواهای خیابانی به خانه برمی‌گشت، پدر با دیدن دست زخمی یا لب شکافته‌اش می‌پرسید: «خوب بگو ببینم سر آن بدبخت چه آوردی؟» و ادی پاسخ می‌داد: «از پا درش آوردم

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

کتاب دیوار

 

علیرضا بازدید : 26 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب راهبی ک فراری اش را فروخت اثر رابین شارما

با اطمینان می‌توان گفت کتاب راهبی که فرارش‌اش را فروخت گنجینه‌ای بسیار ارزنده است. گنجینه‌ای که به همه‌ی ما، فرمول قدرتمند و هوشمندانه‌ای را برای رسیدن به موفقیت و شادی واقعی معرفی می‌کند. پیام اصلی این کتاب ساده و در عین حال بسیار قدرتمند است که الهام، امید و موفقیتی اصیل را در بر می‌گیرد. رابین شارما، نویسنده کتاب سعی داشته دریچه‌ای روشن از اعماق وجودمان بگشاید و آن بخش از وجودمان که شاید هیچ گاه به آن توجه نداشته باشیم را به ما بشناساند؛ چون فقط همان است که از ما باقی خواهد ماند. رابین شارما در سطح دنیا نویسنده مطرح و شناخته شده ای است که تاکنون کتاب‌های متعددی را به رشته تالیف درآورده است. اما کتاب راهبی که فرارش اش را فروخت، بی‌تعارف زندگی میلیون‌ها نفر را در سراسر این کره خاکی دستخوش تغییر و تحول کرده است.

معرفی کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت

رابین شارما در کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت، سعی دارد دریچه‌ای از بعد برتر وجودمان را برایمان بشکافد، دریچه‌ای که در 24 ساعت شبانه روز یا حتی شاید در همه‌ی عمر، لحظه‌ای هم به آن توجه نداشته باشیم، غافل از اینکه فقط اوست که می‌ماند.

بیش از ده سال پیش، کتابی چاپ شد که از آن زمان تاکنون، زندگی میلیون‌ها نفر را دگرگون کرده است. داستان جولیان منتل، وکیل مشهوری که موفقیت مادی حیرت‌انگیزش نقابی بود بر خلا عمیق درونی‌اش. کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت (The Monk Who Sold His Ferrari)، ابتدا به تعدادی اندک چاپ شد اما به سرعت، هیاهویی بر پا کرد و دهان به دهان گشت. این کتاب اکنون به هفتاد زبان منتشر شده و از پرفروش‌ترین کتاب‌های بین‌المللی است. پیام این کتاب در سراسر جهان پخش شد، پیامی ساده و در عین حال قدرتمند که حاوی امید، الهام و موفقیتی اصیل است. این داستان الهام‌بخش آرام آرام پاسخ بزرگ‌ترین سوالات زندگی را در اختیارتان قرار می‌دهد، درست مانند فرآیندی عملی که در ایجاد خوشبختی، سرزندگی، شادی و آرامش درونی به شما کمک می‌کند تا در انتهای عمر، به زندگی‌تان افتخار کنید.

رابین شارما (Robin Sharma)، پیامی مهم برای همه‌ی ما دارد، پیامی که می‌تواند زندگی‌مان را تغییر دهد. او نوعی کتاب راهنما درباره‌ی خشنودی فردی در این روزگار آشفته نوشته است.

رابین شرما، نویسنده‌ای شناخته شده در سطح بین‌المللی است که یازده کتاب درباره‌ی اصول مدیریت تألیف کرده است. کتاب‌هایش در بیش از شصت کشور دنیا و حدوداً به هفتاد زبان مختلف به چاپ رسیده‌اند. او شهرتش را مرهون کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت، است. این اثر در سطح بین‌المللی، در فهرست کتاب‌های پرفروش بوده و میلیون‌ها نسخه از آن به فروش رسیده است. رابین قبلاً وکیل مدافع بوده و بنیان‌گذار مؤسسه‌ی بین‌المللی مدیریت شارماست.

جملات برگزیده کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت:

- انسان‌های خوب دائم خود را قوی می‌کنند.
-
زمانی که به درستی سازمان می‌یابد، نشانه‌ی قطعی ذهنی سازمان یافته است.
-
مبارزه‌ی خود را در برابر افکار ضعیفی آغاز کن که مخفیانه، وارد قصر ذهنت شده‌اند.
-
همه‌ی ما به علت خاصی اینجا هستیم. زندانی گذشته‌ات نباش. معمار آینده‌ات باش.
-
ناب‌ترین کاری که می‌توانی انجام دهی، بخشش به دیگران است. روی هدف برترت تمرکز کن.
-
راز شادی ساده است: کاری را که عاشق انجام دادنش هستی، پیدا کن و سپس همه‌ی انرژی‌ات را صرف آن کن.

در بخشی از کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت می‌خوانیم:

«به گونه‌ای عمل کن که انگار شکست خوردن غیرممکن و موفقیت حتمی است. هر فکری درباره‌ی نرسیدن به اهدافت را، چه مادی و چه معنوی، پس بزن. شجاع باش و برای کار روی تخیلاتت مرزی قائل نشو. هرگز اسیر گذشته نباش. آینده‌ات را معماری کن. هرگز یک جور نخواهی بود

همین طور که شهر بیدار و روز شکفته می‌شد، اولین نشانه‌های خستگی در چهره‌ی دوستم با عمر نامحدودش، بعد از گذراندن شبی که دانشش را در اختیار شاگرد مشتاقش گذاشته بود، نمایان شد. از توانایی جولیان متحیر شده بودم، از انرژی نامحدود و اشتیاق بی‌پایانش. پای حرفش ایستاده است.

 

کتاب 5 نفری که در بهشت ملاقات می کنید

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

 

علیرضا بازدید : 33 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو

کتاب «بینوایان» اثر «ویکتور هوگو» را «مرضیه صادقی» به فارسی ترجمه کرده است. ین کتاب اولین بار در سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمان‌های قرن ۱۹ است؛ «بینوایان با تجسم بی پرده ی بی عدالتی، فقر را به جای فقیر محکوم می کند. تصویری که این رمان جریان ساز از انقلاب فرانسه، نبرد واترلو، زندگی زیر زمینی مردم و فاضلاب های پاریس در قرن نوزدهم ارائه می کند، فراموش نشدنی است.» او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد. آثار او به بسیاری از اندیشه‌های سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره کرده و بازگو کننده تاریخ معاصر فرانسه است. از برجسته‌ترین آثار او بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که می‌خندد است.

نقد و بررسی کتاب بینوایان

کتاب بینوایان، شاهکاری به یادماندنی

کمتر کسی در دنیا وجود دارد که نام کتاب فوق العاده زیبای بینوایان را تا به حال نشنیده باشد. بینوایان نام زیباترین رمان نوشته شده به قلم ویکتور هوگو، نویسنده فرانسوی است که کتاب خود را برای اولین بار در سال 1862 منتشر کرد. کتاب بینوایان یکی از بزرگترین کتاب های جهان در قرن 19 بود و هنوز هم بعد از گذشت سال ها، همواره در لیست بهترین کتاب های دنیا قرار دارد.

رمان بینوایان در سیر داستانی خود به بررسی ماهیت قانون و اجرای حکم در دوران قرن هجدهم می پردازد و در ادامه راه گریزی به تاریخ، معماری، جامعه شناسی و مردمان آن زمان پرداخته است.

 

در مورد ویکتور هوگو

ویکتور هوگو، با نام کامل ویکتور ماری هوگو، شاعر، داستان نویس و نمایش نویس معروف فرانسوی است که با آثار فاخر خود در تمام دنیا شناخته شده است. ویکتور هوگو متولد 26 فوریه 1802 میلادی است و در سن 83 سالگی، در سال 1885 در گذشت.

ویکتور هوگو به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرتی جهان دارد و آثار و اندیشه های سیاسی اش به بسیاری از زبان های زنده دنیا ترجمه شده است. ویکتور هوگو در زندگی خود روزها و سال های پر فراز و نشیب بسیاری را طی کرد. او فرزند یکی از فرماندهان ارتش ناپلئون بناپارت بود و در سال های کودکی، با جدایی مادر از خانواده، فرزند طلاق شد.

والدین وی و به خصوص مادرش آرزو داشت تا ویکتور جوان پزشک شود اما ویکتور از از اولین سال های جوانی روی به نویسندگی آورد. در سن 15 سالگی ویکتور جوان با شعر و نوشته هایش مورد توجه برخی از سیاستمداران و اعضای فرهنگستان فرانسه قرار گرفت. در سن 19 سالگی نیز مورد استقبال ویژه لویی شانزدهم قرار گرفت و به قدری به اشعار ویکتور هوگو علاقه داشت که سالانه مقرری به وی می پرداخت.

در طی سال های فعالیت ویکتور هوگو، بالغ بر 50 اثر در عرصه های مختلف شعر، رمان، داستان و نمایشنامه به جای ماند، اما معروفترین اثر بجا مانده از ویکتور هوگو، همان رمان خواندنی و جذاب بینوایان است.

بینوایان اثری است که در 1862، یعنی شسصت سالگی ویکتور هوگو به وجود آمد و وقتی نوشتن رمان خود را به پایان رساند، به قدری از کارش رضایت داشت که می گفت دیگر هراسی از مردن ندارد؛ چرا که رسالت خود را به پایان برده است.

 

 

کتاب بینوایان به خصوص با شروع انقلاب ژوئن در سال 1815 فرانسه شهرت بیشتری پیدا کرد. این رمان به بررسی زندگی چند شخصیت متفاوت می پردازد که هر یک دارای ویژگی های خاص خود هستند.

محوریت این داستان بر اساس زندگی محکوم سابقه داری به نام ژان وال ژان است که تا انتهای داستان به رستگاری می رسد. در رمان بینوایان شاهد بررسی قانون و نحوه اجرا، تاریخ فرانسه، معماری شهری، سیاست، فلسفه اخلاق، قضاوت، ماهیت عشق و مذهب هستیم. از این شاهکار ارزشمند بارها تئاتر، نمایش و فیلم های مختلفی ساخته شد و همچنان نیز بعد از سال ها مخاطبین خود را دارد.

 

روند داستان بینوایان و شخصیت های اصلی آن

روند داستان بینوایان در بخش اول با معرفی شخصیتی به نام فانتین آغاز می شود. فانتین در «دینی» قرار دارد، نام روستایی که ژان وال ژان پس از 19 سال به آن باز می گردد. فردی که 19 سال حبس را پشت سر گذاشته است، 5 سال برای دزدیدن یک نان برای خواهر و خانواده اش و 14 سال به دلیل فرار های متعدد از زندان.

ژان والژان برای اجاره اتاق به یک مهمانخانه می رود ولی به دلیل داشتن نشانه زرد رنگ بر روی کارت شناسایی اش، که نشانی از دوره محکومیت در کار اجباری است، موفق به اجاره اتاق نمی شود و در خیابان می خوابد. در این زمان با اسقف مایرل آشنا می شود و این اسقف به او پناه می دهد.

روند داستان از این نقطه شکل جدی تری به خود می گیرد و والژان تعدادی از ظروف نقره اسقف را می دزد و وقتی توسط پلیس دستگیر می شود، با رفتار خیرخواهانه اسقف دینی مواجه می شود که دو شمعدانی نقره هم به او می دهد و می گوید که اینها را خودم به والژان داده ام و شمعدانی ها را هم جا گذاشته بوده است. این همان جایی است که روند تغییر در تفکر و شخصیت ژان والژان آغاز می شود.

 

 

در نیمه های داستان شاهد معرفی شخصیت های دیگری به نام خانواده تناردیه و کوزت می شویم، شخصیت های معروفی که در کنار والژان، هسته اصلی داستان بینوایان را تشکیل می دهند.

در بخش دوم شاهکار بینوایان تمرکز بیشتری برروی معرفی کوزت صورت می گیرد و به صورت جدی وارد داستان می شود. این اتفاق همزمان با ورود ژان وال ژان به مهمانخانه خانواده تناردیه هاست. زمانی که والژان متوجه رفتار بسیار بد خانواده تناردیه با کوزت می شود، اقدام به قبول سرپرستی کوزت می کند و به همراه این دخترک مظلوم از مهمانخانه تناردیه ها می روند.

 

در سوم فصل از این کتاب، محوریت داستان بر معرفی و آشنایی با فعالیت های فردی به نام ماریوس هستیم. فردی که پدرش در جنگ واترلو شرکت داشته و توسط گروهبان تناردیه نجات داده می شود. از همان زمان پدر ماریوس به او توصیه می کند تا فردی به نام گروهبان تناردیه را پیدا کند. هرچند که تناردیه به فکر دزدی از اجساد جنگ واترلو بود و کاملا بر حسب اتفاق جان پدر ماریوس را نجات می دهد.

بخش چهارم و بخش پنجم این شاهکار ادبی به ترتیب به نام های «ترانه کوچک پلومه و حماسه کوچک سن دنی» و «ژان والژان» شناخته می شوند. در فصل آخر کتاب که تماما حول محور معرفی ژان والژان است، ماریوس و کوزت باهم ازدواج می کنند و همچنان شاهد حضور تناردیه ها هستیم. در آخرین صفحات کتاب ژان والژان داستان زندگی مادر کوزت را به او می گوید و بعد از سال ها نام مادرش را هم به او می گوید و در آرامش کامل نفس های آخر خود را می کشد. سرانجام نیز در گورستان پرلاشز دفن می شود.

 

کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو چند جلد است؟

کتاب بینوایان یکی از اثرگذارترین کتاب های قرن 19 در تمام دنیاست که برخلاف انتظار، مخاطبین بسیاری پیدا کرد و به طبع شاهد نقد های بسیاری هم بود. بسیاری از این نقد ها منفی هم بودند و بازهم با توجه به چنین نقد هایی، همچنان رمان بینوایان، موفق ترین اثر در سطح بین المللی بود.

کتاب بینوایان به عنوان یکی از موفق ترین رمان های فرانسوی در دنیا، در دو جلد نوشته شده است و ترجمه این کتاب به زبان فارسی نیز برای اولین بار توسط پدر پروین اعتصامی صورت گرفت.

 

 فیلم موزیکال بینوایان

کتاب بینوایان تا به حال بارها مورد اقتباس قرار گرفته و چندین بار به صورت تئاتر و فیلم نیز به روی صحنه اجرا به نمایش کشیده شده است. بینوایان رمانی است که انسان دوستی و عشق به هم نوع و فقرا را در بهترین حالت ممکن به تصویر کشده است. در این میان فیلم سینمایی موزیکال بینوایان از موفق ترین آثاری است که توانسته شاهکار بینوایان را به خوبی به تصویر بکشد . این فیلم سینمایی در سال 2013 و در سه رشته بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین گریم و بهترین ترکیب صدا جایزه اسکار را نصیب خود کرد و در 8 رشته نامزد دریافت این جایزه شد.

 

 

چنین صحنه سازی هایی با استفاده از داستانی گیرا، شخصیت هایی متنوع و بهترین تصویر سازی در صحنه های بی عدالتی و فقر به نمایش گذاشته شده است و ذهن هر خواننده ای را به خود معطوف می کند.

 

بخش هایی از کتاب بینوایان

کتاب بینوایان با عنوان فرانسوی Les Misérables بهترین نمونه از کتاب هایی سازنده و پر مغز برای خوانندگان در سراسر دنیاست و بهترین نمونه از رمان هایی که در تمام اعصار به جای خواهد ماند.

کتاب بینوایان تماما به بیان سوم شخص مفرد نوشته شده و در بخش های مختلف زمان به جلو و یا عقب می رود تا به غایت اصلی نویسنده نزدیک شویم. بینوایان فرانسه زمان خود را از تمام دیدگاه های عاشقانه، سیاسی، اجتماعی، قانونی و فرهنگی به تصویر می کشد و نزدیک به 17 سال از زندگی ویکتور هوگو را می طلبید. در ادامه بخشی از این رمان زیبا آورده شده است:

« در یکی از نخستین روزهای ماه اکتبر ۱۸۱۵، تقریبا یک ساعت پیش از غروب آفتاب، مردی که پیاده سفر می‌کرد، داخل شهر کوچک دینی می‌شد. سکنه کمیابی که در آن لحظه جلو پنجره‌شان، یا بر آستانه خانه‌شان بودند، این مسافر را با یک نوع اضطراب می‌نگریستند. مشکل بود که راهگذری با ظاهری فلاکت‌بارتر از این دیده شود.

 

 

این، مردی بود میانه بالا، چهارشانه، تنومند، در کمال سن. ممکن بود چهل و شش یا چهل و هشت سال داشته باشد. کلاهی با آفتاب‌گردان چرمی متمایل به پایین، قسمتی از چهره سوخته شده از تابش آفتاب و وزش باد و خیس شده از عرقش را می‌پوشاند. پیراهنش از متقال درشت زرد، بسته شده به گردنش با لنگر کوچکی از نقره، سینه پشم‌آلودش را نمایان می‌گذاشت. کراواتی داشت به شکل طناب، به گردن پیچیده؛ شلواری از کتان آبی مستعمل و از هم گسیخته، یک زانویش سفید، زانوی دیگرش سوراخ؛ نیم‌تنه کهنه‌ای خاکستری رنگ و پاره پاره، وصله خورده به یک آرنج با ماهوت سبز دوخته شده با ریسمان؛ بر پشت یک توبره سربازی، کاملا انباشته، به خوبی مسدود، و بسیار نو؛ بر دست چوبدستی بزرگ گرده‌دار؛ پاها بی‌جوراب در کفش‌هایی نعل‌دار؛ سر چیده شده، و ریش، بلند. (جلد اول – صفحه ۳۰۴)

هرگز نه از دزدان بترسیم، نه از آدمکشان. این‌ها خطرات بیرونی‌اند، خطرات کوچکند. از خودمان بترسیم. دزدان واقعی، پیش‌داوری‌های ما هستند؛ آدم‌کشان واقعی نادرستی‌های ما هستند. مهالک بزرگ در درون مایند. چه اهمیت دارد آنچه سرهای ما را یا کیسه پولمان را تهدید می‌کند! نیندیشیم جز در آنچه که روحمان را تهدید می‌کند. (جلد اول – صفحه ۲۶۰)

یکشنبه شبی، موبو ایزابو، نانوای میدان کلیسا در فاورول، برای خفتن مهیا می‌شد که ناگهان صدای ضربت سختی را که بر در آهنی شیشه‌دار جلو دکانش وارد آمد، شنید. به موقع پشت در رسید و دید که یک دست و بازو از میان سوراخی که بر در آهنین و بر شیشه ایجاد شده بود به درون آمده است. دست نانی برداشت و برد. ایزابو شتابان بیرون آمد. دزد با همه قوت پاهایش می‌گریخت. ایزابو دنبالش دوید و دستگیرش کرد. دزد، نان را دور انداخته بود. اما دستش هنوز خون‌آلود بود. این، ژان والژان بود. (جلد اول – صفحه ۳۳۵)

با شرافت از دسترنج خود زیستن، چه نعمت آسمانی! (جلد اول – صفحه ۴۵۶)

از بازگشتن یک فکر به مغز، به آن اندازه می‌توان جلوگیری کرد که از بازگشتن آب دریا به ساحل بتوان جلو گرفت. برای ملاح، این، جزرومد نامیده می‌شود؛ برای گناهکار، پشیمانی نام دارد. خدا، جان را مانند اقیانوس می‌شوراند. (جلد اول – صفحه ۵۱۳)

کوزت بالا می‌رفت، پایین می‌آمد، می‌شست، پاک می‌کرد، چنگ می‌زد، می‌روفت، می‌دوید، جان می‌کند، نفس‌نفس می‌زد، چیزهای سنگین را جابه‌جا می‌کرد، و با آنکه بسیار ضعیف بود، کارهای بزرگ و دشوار انجام می‌داد. نسبت به او هیچ رحم در کار نبود؛ خانمی بیدادگر و آقایی زهرآگین داشت. شیرکخانه تناردیه به منزله دامی بود که کوزت در آن افتاده بود و می‌لرزید. حد اعلای فشار به وسیله این خدمتگزاری مخوف صورت حقیقت به خود گرفته بود. طفلک چیزی بود مثل مگس در خدمت عنکبوت‌ها. (جلد اول – صفحه ۶۹۶)

یک دختر بچه که عروسک نداشته باشد تقریبا به همان اندازه بدبخت و به طور کلی همچنان ممتنع است که یک زن بچه نداشته باشد. پس کوزت هم از شمشیر عروسکی ساخته بود. (جلد اول – صفحه ۷۲۱

 

کتاب راهبی که فراری اش را فروخت

کتاب 5 نفری که در بهشت ملاقات می کنید

 

علیرضا بازدید : 26 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب دوئل اثر آنتون پاوولویچ چخوف

دوئل از معروف‌ترین رمان‌های «آنتون چخوف» نویسنده بزرگ روس است که روایتگر تقابل جامعه‌ى اشراف و طبقه‌ى روشنفکر شوروی است که منجر به کشمکش درونى شخصیت‌ها مى‌شود.

دوئل تصویر حقیقی آشفتگی روحی روس‌ها را در پایان قرن بیستم نمایش می‌دهد.

تقریباً همه کارکترهای رمانن انسان‌هلیی ضعیف هستند و آرمان‌هایی را می‌­جویند که خود می‌­دانند بیرون از دسترس آن‌هاست و برده‌­ عادات خویش‌اند.

در دوئل، «لایوسکی» پش از آشنایی با زنی به نام «نادیژوا» او را از شوهرش می‌رباید و به قفقاز می‌برد. عشقی دروغین که بعد دو سال دل لایوسکی را می‌زند و لایوسکی منتظرِ فرار از شهر گرم و شرجی‌ غیر قابل تحمل‌اش می‌شود

آنتون چخوف، نویسنده روس، به شهادت بسیاری از منتقدان و نویسندگان، یکی از بهترین نویسندگان دنیا بوده است. چخوف تعداد زیادی داستان کوتاه، رمان و نمایشنامه نوشته است که پس از گذشت سال‌‍ها به زبان‌های مختلف ترجمه شده و به شکل تئاتر و سریال درآمده‌اند.

نقد و بررسی کتاب دوئل

جوامع بشری همیشه بر اساس تفاوت‌های فردی و اجتماعی، اختلاف طبقاتی و عقاید سیاسی دسته‌بندی شده‌اند. طبقه‌بندی‌هایی که مواقع زیادی مفهوم انسانیت را کمرنگ می‌کند. چخوف که یکی از بهترین نویسندگان توصیفی‌ست، به خوبی این تفاوت‌ها را در دل جامعه‌ی آن زمان در شوروىبه تصویر می‌کشد. داستانی به سبک رئال که طنز تلخ و کوبندگی لحن نویسنده باعث می‌شود دوئل به کتابی مهم و تامل برانگیز تبدیل شود.

موضوع و دغدغه‌های طرح شده در کتاب دوئل

دوئل یکی از معدود داستان‌های بلندی‌ست که آنتوان پاولوویچ چخوف منتشر کرد. اثری که با گذشت بیش از یک قرن از چاپ آن، می‌توان با قصه و کشمکش درونی شخصیت‌هایش همزاد‌پنداری کرد.

کتاب دوئل داستانی عاشقانه میان لایوسکی و فیودورونا را روایت می‌کند. رابطه‌ای که به دلایلی توسط جامعه پذیرفته نمی‌شود. در بستر داستان، مسائل مختلفی از جمله اختلاف طبقاتی، نوسان منطق و احساس در انسان‌ و تقابل تفکرات جامعه‌ی اشراف با جماعت روشنفکر به چالش کشیده می‌شود. چخوف در لایه‌های مختلف داستان‌ و شخصیت‌هایش به دنبال پیدا کردن حقیقت است. اما پیدا کردن حقیقت را به عهده‌ی مخاطب می‌گذارد و هیچوقت نظریه‌‌ای قطعی صادر نمی‌کند.

قهرمان داستان، لایوسکی مردی تحصیل‌کرده و امیدوار به زندگی است که  به زنی متأهل به نام نادیژوا فیودورونا دل می‌بندد و با او به قفقاز می‌رود. حال، دو سال گذشته و هیچ چیز آن طور که لایوسکی پیش‌بینی کرده بود، جلو نرفته ‌است. ارتباطش با نادیژوا پس از مواجهه‌‌‌ی پرمخاطره‌اش با پلیسی به نام کیریلین دچار تغییری بزرگ می‌شود. او که آرمان‌های خود و جامعه‌ی روسیه را از دست رفته می‌داند هر از گاهی با تنها دوستش ساموئیلنکو وقت می‌گذراند. فن کورن به باورهای مذهبی مردم بدبین است و شماس، مردی معتقد که در راه کشیش شدن است، از همسایگان لایوسکی هستند. اختلاف‌نظرهای فن کورن و لایوسکی شدت می‌گیرد و زندگی شخصیت‌های داستان را تغییر می‌دهد.

کشش داستانی کتاب باعث شد تا فیلم سینمایی دوئل (The Duel) با اقتباس از همین اثر چخوف ساخته شود. فیلم به کارگردانی «دووِر کوشَشویلی» و با بازی «اندرو اسکات» و «توبیاس منزیس» ساخته شد و تحسین منتقدین را به دنبال داشت.

از آنتوان چخوف روس زبان چه می‌دانیم؟

آنتوان چخوف که پس از گذشت یک صده از مرگش به عنوان یکی از مهم‌ترین داستان‌نویس‌های روس شناخته می‌شود، اولین نوشته‌ی خود را در زمان تحصیل در رشته‌ی پزشکی چاپ کرد. او تمام آثارش را به سبک رئال نوشت و توانست این سبک نوشتاری را بیش از پیش میان نویسندگان رواج دهد. یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌‌های آثار چخوف، جهان شمول بودن دغدغه‌هایی است که طرح می‌کند؛ به شیوه‌ای که خواننده‌ی امروز هم می‌تواند با آن‌ها همذات‌پنداری کند. همین ویژگی باعث شده کتاب‌های چخوف به اکثر زبان‌ها ترجمه شود.

نویسنده‌ی ‌نمایش‌نامه‌ی معروف «دایی وانیا» علم نویسندگی را کمابیش استعدادی مادرزادی می‌دانست اما درباره‌ی توانایی نوشتن می‌گوید: «دقیق نگاه کن و درست بنویس»

چخوف در زمینه‌ی داستان کوتاه، نمایش‌نامه و داستان بلند، آثار مطرحی از خود به جا گذاشته است. او برخلاف نگاه و نوشته‌های رایج در زمانه‌ی خود، وقایع و قهرمان‌های داستانش را واقعی و بدون اغراق توصیف می‌کرد. فضایی رئال که معمولا با طنزی تلخ همراه بود. او نویسندگی را با نوشتن مطالب طنز در مجلات فکاهی آغاز کرد. طنزی تلخ که بعدها در کتاب‌هایش هم به چشم می‌خورد. آثار چخوف از دل جامعه‌ی شوروی سابق آمده و شناخت ویژه‌ای که نویسنده از شرایط کشور خود و مردم جامعه داشت. او بخشی از این شناخت را از تجربیاتش در روزنامه‌نگاری به‌دست آورد و البته توان و دقت او در نوشتن. چخوف در این رابطه نقل‌قول معروفی دارد: «من مانند یک کارگر روی نوشته‌هایم کار می‌کنم

چخوف در یکی از مصاحبه هایش می گوید: «کار نویسنده این نیست که درباره مسائل بشری، دین و خدا و خوش‌بینی یا بدبینی اظهار نظر کند. وظیفه واقعی او این است که با دقت و صداقت نشان بدهد که آدم‌های واقعی درباره این مسائل چگونه فکر می‌کنند و چه می‌گویند

یکی از دلایلی که نوشته‌های این نویسنده‌ی بزرگ را ماندگار کرده‌، همین نظر اوست. دیدگاهی که باعث شده است احساسات و افکار مردم را در هر دوره‌ی زمانی درگیر کند. در نوشته‌های چخوف، مخاطب به شکلی درست و حقیقی با مردم روسیه وروابط انسانى‌شان آشنا شده و می‌تواند اختلاف طبقاتی چشم‌گیر آن دوره را لمس کند. او ارزش‌های زمانه‌ی خود و تعاریف شکل گرفته در ذهن اکثریت را به چالش می‌کشید.

چخوف با بیش از هفتصد اثر در ادبیات روسیه، در چهل و چهار سالگی بر اثر بیماری سل و خون‌ریزی مغزی از دنیا رفت.

آنتوان چخوف و دیگر نویسندگان

چخوف علاقه‌ی زیادی به خواندن نوشته‌های فیلسوف آلمانی «شوپنهاور»، داستان‌نویس و شاعر اسپانیایی سروانتس و داستان‌نویس روسی «تورگنیف» داشت. او یکی از ستایشگران «لئو تولستوی» بود. در قسمتی از کتاب دوئل، قهرمان داستان لایوسکی به دوستش ساموئیلنکو می‌گوید: «حرف‌های «تولستوی» تسکینم داد. اگه بدونی گفته‌های «تولستوی» چقدر با زندگی می‌خونه، چقدر بی‌رحمانه اون‌ها رو بیان می‌کنه! در حقیقت، دوست عزیزم، می‌خوام بگم اون نویسنده‌ی بزرگیه

نویسنده‌ی نمایش‌نامه‌ی «باغ آلبالو»، «ماکسیم گورکی» را نیز دوست داشت اما هرگز به سبک نوشتاری‌اش نزدیک نشد. چرا که علاقه‌ای به موضوعات سیاسی نداشت و به اهداف روشنفکران خوش‌بین نبود.

«توماس مان» نویسنده‌ی بزرگ آلمانی، چخوف را «تماشاگر بزرگ زندگی‌های کوچک» توصیف می‌کند. نویسندگان صاحب سبک معاصری همچون «ویرجینیا وولف»، «جیمز جویس»، «جورج برنارد شاو» و «جی. دی. سلینجر» نوشته‌های او را ستایش کرده‌اند.

از سویی دیگر «ارنست همینگوی»، نویسنده مطرح آمریکایی علاقه‌ای به نوشتار چخوف نداشت و درباره‌ی او نوشته است: «فقط شش داستان خوب نوشت و یک نویسنده‌ی آماتور بود

«ولادیمیر ناباکوفِ» روسی نیز چخوف را نویسنده‌ای مبتذل می‌دانست که نوشته‌هایی تکراری چاپ می‌کند؛ در حالی که داستان کوتاه «زنی با سگِ» او را یکی از بهترین داستان‌های تاریخ ادبیات عنوان کرده است.

 

در بخشی از کتاب دوئل می‌خوانیم

لائفسکی آهی کشید و گفت: «خدایا، چطور تمدن ما رو تو چنبره خودش گرفته! من دلباخته یه زن شدم و اون هم دلباخته من، اولش هم با شب‌های آروم شروع شد، با عهد و میثاق‌ها، با خوندن تیکه‌های جذاب ادبیات و بیان ایده‌ئال‌ها و علائق مشترک... چه فریبی! اما ما داشتیم از یک چیزی فرار می‌کردیم، از تهی بودن زندگی‌هامون در میان طبقه‌ى روشنفکر. مثلا زندگی که برای خودمون ترسیم می‌کردیم این بود: اول پا می‌شیم می‌ریم قفقاز و همون‌طور که با مردم اون‌جا، با محیط اون‌جا آشنا می‌شیم من اونیفرم کارمند دولت‌و تن می‌کنم و به خدمت دولت در می‌آم؛ بعدش یه قطعه زمین توی روستا می‌گیریم و با دست خودمون اون‌جا رو تبدیل به یه باغ انگور نمونه می‌کنیم و از این جور نقشه‌ها. اگه تو یا اون زیست‌شناس تو، فون کارن، جای من بودین احتمالا سی سال آزگار با نادژدا فدُروفنا زندگی می‌کردین و بعدش هم یه انگورستان نمونه و ده هزار جریبی زمین که سرتاسرش ذرت کاشته شده باشه برای وارث‌هاتون می‌ذاشتین، اما من از همون روز اول شکست خوردم. این‌جا، توی شهر، هوا داغه، کسل‌کننده‌ست، معاشرتی در کار نیست و اون وقت وقتی آدم راه می‌افته می‌ره توی مزرعه احساس می‌کنه پشت هر سنگ و بوته‌ای مار و عقرب‌های زهرآلود کمین کرده‌ن و، بعد از مزارع، تا چشم کار می‌کنه کوهه و دشت. آدم‌های بیگانه‌، طبیعت بیگانه، فرهنگ غریب و قبلاٌ –داداش من- چه تصوراتی داشتیم، همون‌طور که دست در دست هم با نادژنا فدُروفنا قدم می‌زدیم و اون پالتوِ پوستِ خزش‌و به تن کرده بود درباره آب و هوای گرم و مطبوع چه رؤیاهایی در سر می‌پروروندیم! در حالی که لازمه زندگی تو همچین جایی جنگیدنه، جنگیدن تا پای جون و اون وقت خیال می‌کنی من چه‌جور جنگجویی هستم؟ یه آدم عصبی، مفلوک، یه بیکاره... همون روز اول فهمیدم که رؤیاهای من درباره زندگی توأم با کار، اون هم توی یه انگورستان، یه پول سیاه نمی‌ارزه. اما از عشق برات بگم، صاف و پوست‌کنده برات بگم، زندگی با زنی که توی رؤیاها باشه و پا شه تا اون سر دنیا بیاد اصلا چنگی به دل نمی‌زنه. راستش، توی خونه تنها چیزهایی که آدم هر روز حس می‌کنه بوی اتوست، بوی انواع پودر و دوا و هر جا رو نگاه می‌کنی کاغذهای مخصوص فر زدن موها و، چی برات بگم، خود فریبی... .»

 

کتاب بینوایان

کتاب راهبی که فراری اش را فروخت

 

علیرضا بازدید : 301 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

قصه های بهلول دانا و ملانصرالدین

در كتاب دايره المعارف تشيع آمده است: نام اصلي بهلول ابووهيب بن عمرو بوده و از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسي كاظم (ع) معرفي شده است. كلمه بهلول در لغت عرب به معني مرد خندان است.

بهلول دانا

بهلول ديوانه نبوده بلكه از فقها و حكما و شعراي شيعه در قرن دوم هجري بوده است و علت اينكه به ناچار خود را به ديوانگي زد اين بود كه زماني هارون‌الرشيد خليفه عباسي قصد داشت مخالفان حكومت استبدادي خود را از بين ببرد و نقشه اي‌  طرح كرد تا امام كاظم (ع) را به شهادت برساند.
هارون از فقهاي بغداد از جمله بهلول درخواست كرد تا فتوا بدهند كه امام قصد دارد عليه حكومت قيام كند و قتل او شرعاً واجب است. اما بهلول از اين كار خودداري كرد و از امام چاره‌جويي نمود. امام به او پيشنهاد كرد خودش را به ديوانگي بزند تا هارون از او دست بردارد، يك روز صبح مردم بغداد بهلول را در كوچه و بازار ديدند كه لباس كهنه‌اي به تن كرده و سوار بر تكه چوبي شده و با كودكان بازي مي‌كند و فرياد مي‌زند: كنار برويد! مبادا اسب من شما را لگد كند.

و هارون وقتي شنيد كه بهلول ديوانه شده است دست از او برداشت و اين تدبير او را از صدور فتوا عليه امام نجات داد. گويند وقتي به هارون گفتند كه بهلول ديوانه شده، گفت: او ديوانه نشده بلكه با اين تدبير خود را نجات داده است.

حكايات و كلمات و اشعار او قرن‌هاست كه در ميان مردم نقل قول مجالس و محافل گرديده است و سخنانش الهام‌بخش نويسندگان و شاعران و ضرب‌المثل مي‌باشد. بهلول در حدود سال 190 هجري قمري در بغداد وفات كرد و در همان شهر به خاك سپرده شد. در ادامه چند حكايت را از اين مرد حكيم مي‌خوانيم.

روزي از روزها هارون الرشيد از بهلول پرسيد:
‌اي بهلول بگو ببينم نزد تو  «دوست‌ترين مردم» چه كسي است ؟
بهلول پاسخ داد: همان كسي كه شكم مرا سير كند دوست‌ترين مردم نزد من است !
هارون‌الرشيد گفت: اگر من شكم تو را سير كنم مرا دوست داري ؟
بهلول با خنده پاسخ داد: دوستي به نسيه و اما و اگر نمي‌شود !

****
مردي فقير چشمش به مغازه خوراك‌پزي افتاد. تكه ناني را بالاي بخاري كه از سر ديگ بلند مي‌شد، ‌گرفت و ‌خورد. هنگام رفتن صاحب مغازه گفت: تو از بخار ديگ من استفاده كرده‌اي، بايد پولش را بدهي. مردم جمع شدند و مرد از همه جا درمانده بود در آن هنگام بهلول را ديد و او را به قضاوت دعوت كرد.

بهلول به آشپز گفت: اين مرد از غذاي تو خورده است؟ آشپز گفت: نه ولي از بوي آن استفاده كرده است. بهلول چند سكه نقره از جيبش در آورد و به زمين انداخت و گفت:‌اي آشپز اين صدا‌ها چيست؟ آشپز با تمسخر گفت: «فكر كردي من كرم؟ معلوم است صداي سكه » بهلول گفت: «خيلي خوب، پس مزدت را گرفتي.» آشپز با تعجب گفت: «اين چه جور پول دادن است؟»
بهلول گفت: «مطابق عدالت است. كسي كه بخار غذا را بفروشد در عوض بايد صداي پول دريافت كند

***
روزي هارون الرشيد و جمعي از درباريان به شكار رفته بودند. بهلول نيز با آنها بود. آهويي در شكارگاه ظاهر شد. خليفه تيري به سوي آهو افكند ولي تيرش به خطا رفت و آهو گريخت. بهلول فرياد زد: احسنت. خليفه برآشفت و گفت: مرا مسخره مي‌كني؟ بهلول گفت: احسنت من براي آهو بود، نه براي خليفه.

ملانصرالدین

ملا نصرالدین، شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، افغانستانی، ترکیه‌ای، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته شده است.

ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد.

دربارهٔ وی داستان‌های لطیفه‌آمیز فراوانی نقل می‌شود. این که وی شخصی واقعی بوده یا افسانه‌ای روشن نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و هم روزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق) یا حاجی بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق) دانسته‌اند.در نزدیک آق‌شهر از توابع قونیه در ترکیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند قبر ملا نصرالدین است.

او را در افغانستان، ایران و جمهوری آذربایجان ملا نصرالدین، در ترکیه نصرتین هوجا (خواجه نصرالدین) و در عربستان جُحا (خواجه) می‌نامند. مردم کارها و حرکات عجیب و مضحکی به او نسبت می‌دهند و به داستان‌های او می‌خندند. قصه‌های ملا از گذشته در شرق رواج داشته و دانسته نیست ریشه آنها از کدام زبان است.

 

ملیت

نوشتار اصلی: ادعاهای دیگران دربارهٔ میراث فرهنگی و معنوی ایران

ایرانیان، ترک‌ها، عرب‌ها، افغانستانی‌ها، قفقازها، هندی‌ها، پاکستانی‌ها و بوسنیایی‌ها عقیده دارند ملانصرالدین متعلق به فرهنگ آن کشور است

 

کتاب دوئل

کتاب بینوایان

 

علیرضا بازدید : 24 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب قورباغه را قورت بده اثری از برایان تریسی

کتاب "قورباغه ات را قورت بده" اثر محبوب و پرفروش نویسنده و سخنران مشهور انگیزشی، "برایان تریسی" است که آثارش همواره جزو محبوب ترین آثار در زمینه روانشناسی و موفقیت در زندگی است. افراد بسیاری در سراسر دنیا هستند که معتقدند از کلام تریسی تاثیرات بسیار مثبتی گرفته اند. این کتاب، 21 روش مفید برای غلبه بر تنبلی و انجام کار بیشتر در مدت زمان کمی را به شما آموزش می دهد که با به کار بستن آن ها، موفقیت و اعتماد به نفس خود را باز خواهید یافت. یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید: اولین کاری که هر صبح باید انجام دهید این است که یک قورباغه زنده را قورت دهید. شما احساس رضایت و خشنودی خواهید کرد هنگامیکه متوجه شوید که قورت دادن این قورباغه به احتمال زیاد بدترین کاری است که در طول روز انجام می دهید. کاربرد عبارت "قورباغه را قورت بده" به عنوان استعاره ای برای به انجام رساندن چالش برانگیزترین کار در طول روز – کاری که شما به احتمال زیاد انجام دادن آن را به تاخیر می اندازید، اما در عین حال به انجام رساندن ممکن است بیشترین تاثیر مثبت را بر زندگی تان داشته باشد – نشان دهنده این است که شما چگونه می توانید بر روی مهمترین کارهای خود تمرکز کرده و روز خود را سازماندهی کنید. شما نه تنها خواهید توانست در کمترین زمان بیشترین کار را انجام دهید بلکه همچنین کارهای خود را به درستی انجام خواهید داد. کتاب "قورباغه را قورت بده" با ترجمه زهرا رضائی توسط انتشارات عقیل چاپ و دراختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

معرفی کتاب قورباغه‌ات را قورت بده

کتاب قورباغه‌ات را قورت بده اثر برایان تریسی، شامل توصیه‌های عملی بسیاری است که به شما کمک می‌کند از تنبلی جلوگیری کنید و در زمان کمتر کارهای بیشتری انجام دهید.

برایان تریسی بهترین ایده‌ها و بینش‌های مدیریت زمان را با هم در 21 مرحله‌ی عملی و سریع ترکیب کرده است. هر فصل کتاب قورباغه‌ات را قورت بده (Eat That Frog) شامل تمرینات خاصی است که شما می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید تا توصیه‌های تریسی را به سرعت اجرا کنید و نتایج آن‌ها را به چشم خود ببینید.

کتاب قورباغه‌ات را قورت بده به شما نشان می‌دهد چطور در حرفه‌تان سریع‌تر پیش بروید. این صفحات که در پیش رو دارید شامل بیست و یک اصل است که در مجموع قدرتمند‌ترین اصولی است که برایان تریسی (Brian Tracy) تا کنون در زمینه کارایی فردی کشف کرده است.

روش‌ها، تکنیک‌ها و استراتژی‌هایی که ارائه می‌شوند کاربردی، اثبات شده و سریع‌العمل هستند. برای صرفه‌جویی در وقت از توضیحات گوناگون روانشناختی و عاطفی درمورد تنبلی و ضعف در مدیریت زمان خودداری شده است. در اینجا از مقدمه‌چینی‌های طولانی در مورد مباحث نظری و اصول و روش تحقیق خبری نیست. آنچه در اینجا خواهید آموخت اعمال مشخصی هستند که می‌توانید آن‌ها را بلافاصله به کار بگیرید تا در کار خود به نتایج بهتر و سریع‌تر دست پیدا کنید.

هر ایده‌ای که در این کتاب عنوان می‌شود روی بالا بردن سطح کلی بهره‌وری، عملکرد و بازده کاری شما متمرکز شده است تا ارزش و اعتبار شما را در هر کاری که می‌کنید بیشتر کند. شما می‌توانید بسیاری از این ایده‌ها را در زندگی خصوصی خود نیز به کار بگیرید.

هر کدام از این روش‌ها و تکنیک‌های بیست و یک گانه به خودی خود کامل بوده و همگی ضروری هستند. یک استراتژی ممکن است در یک موقعیت موثر باشد و استراتژی دیگر را می‌توان برای کار دیگری استفاده کرد. روی هم رفته این ایده‌های بیست و یک گانه درمورد کارایی فردی مثل غذاهای متنوعی هستند که می‌توان آن‌ها را در هر زمان و به ترتیب اهمیتی که در شرایط کنونی برای شما دارد به طور دلخواه مورد استفاده قرار داد.

کلید موفقیت عمل کردن است. این اصول برای بوجود آوردن سرعت و قابلیت پیش‌بینی در عملکرد‌ها و نتایج به کار پرفته می‌شوند. هرچقدر سریع‌تر آن‌ها را یاد بگیرید و به کار ببندید مطمئنا در حرفه خود سریع‌تر پیشرفت خواهید کرد.

در بخشی از کتاب قورباغه‌ات را قورت بده می‌خوانیم:

سخت‌ترین مرحله از انجام هر کار مهمی اولین مرحله یعنی شروع کردن آن است. وقتی انجام یک کار مهم را واقعا آغاز می‌کنید، به طور طبیعی انگیزه پیدا می‌کنید تا آن را ادامه دهید. قسمتی از ذهن شما همیشه عاشق این است که سرگرم کارهای مهمی باشد که واقعا می‌توانند در زندگی شما تحول ایجاد کنند. وظیفه شما این است که این قسمت از ذهن خود را دائما تغذیه کنید. حتی فکر کردن به شروع و انجام یک کار کلیدی انگیزه شما را بالا می‌برد و کمک می‌کند تا بر تنبلی خود غلبه کنید. واقعیت این است که مدت زمان لازم برای انجام یک کار مهم در اغلب موارد معادل مدت زمانی است که برای انجام یک کار کم اهمیت لازم است. تفاوت در این است که شما با اتمام کاری ارزشمند و قابل توجه به طور فوق‌العاده‌ای احساس خرسندی و غرور می‌کنید، حال آنکه با صرف همان میزان وقت و انرژی در انجام کاری کم‌ارزش یا احساس خرسندی نخواهید کرد و یا میزان آن بسیار اندک خواهد بود.

کتاب چهار اثر

قصه های بهلول دانا و ملانصرالدین

 

علیرضا بازدید : 27 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاون شیل

کتاب چهار اثر فلورانس یکی از معروف ترین و پر فروش ترین کتاب های موجود در ایران میباشد که در حال حاضر این کتاب بیش از صد بار تجدید چاپ شده است.

پیرامون این کتاب بحث های زیادی شده است و تقریبا میشود گفت تمام افراد علاقمند به کتاب ، چهار اثر فلورانس را خوانده اند یا حداقل نامش را شنیده اند.

نقد و بررسی کتاب چهار اثر فلورانس اسکاول شین

چهار اثر فلورانس

چهار اثر فلورانس اسکاول شین کتابی که در ایران تابه‌حال بیش از 60 بار مورد چاپ قرار گرفته و خوانندگان بسیاری هم داشته است. نویسنده این کتاب که در حقیقت نام خود را بر روی کتاب گذاشته است، فلورانس اسکاول شین است، نقاش، خطیب و سخنرانی که در آمریکا شهرت بسیار زیادی داشته است.

کتاب 4 اثر فلورانس اسکاول شین به جرئت یکی از معدود کتبی در دنیاست که می‌تواند برای افرادی که به دنبال یک شروع جدید هستند، سازنده و مؤثر واقع شود. رمان اسکاول شین را می توانیم به عنوان یکی از موفق‌ترین کتبی که درزمینهٔ قانون جذب و موفقیت نوشته شده معرفی کنیم. در سراسر داستان های کتاب چهار اثر فلورانس حتی با شروع در جملات اول، می توان به خوبی متوجه بیان صمیمانه و گیرای این نویسنده آمریکایی شد که این ویژگی را تا آخرین جملات کتاب 4 اثر فلورانس به خوبی حس خواهید کرد.

 

 

 فلورانس اسکاول شین

نویسنده و هنرمند نقاشی که بیشتر شهرت خود را به دلیل نقاشی و فن سخنوری خود داشت. سال های بسیاری را با آموزش علوم متافیزیکی در نیویورک به افراد جامعه سپری کرد. با اینکه گمان می رود اسکاول شین هنرمندی ناشناخته باشد، اما وی در مرزهای بیرون از آمریکا نیز به زودی شناخته شد و الهام بخش بسیاری از افراد در زندگی بود.

اسکاول شین در عرصه های بسیار زیادی در زندگی پربار خود فعالیت داشت و در نهایت در سال 1940 درگذشت، اما سخنان ارزشمند و مطالب آموزنده ای که در اختیار افراد قرار داده بود، هنوز هم در بین مردم دنیا دست به دست شده و روشنگر راه بسیاری از مردم دنیا واقع گردیده است.

 

نشمیل مشتاق

نگران نباشید، این واژه را درست خوانده اید. نشمیل مشتاق نام خانمی اهل ارومیه است که در خلال سال های جنگ تحمیلی ایران و عراق، زادگاه خود را ترک کرده و به تهران می آیند. وی یکی از افرادی است که ترجمه موفقی بر رمان چهار اثر فلورانس داشته است و البته آثار دیگری نیز از نویسندگان مطرح دنیا توسط این بانو هنرمند به زبان فارسی برگردان شده است.

نشمیل مشتاق تابه‌حال آثار مختلفی را ترجمه کرده است که در زمینه های مختلفی مانند صنعت و تجارت، روانشناسی، مدیریت، سیاست و اقتصاد انگلستان بوده اند. البته مقالات در موضوعات مختلفی هم به قلم وی تابه‌حال ترجمه و منتشر شده است.

 

موضوع کتاب چهار اثر از فلورانس

چهار اثر فلورانس اسکاول شین به لحاظ ساختار محتوایی و معنایی اش در دسته کتبی قرار می گیرد که کمک کننده به افراد در زندگی اند و تابحال برای افراد بسیاری موفق واقع شده است. در بیانی ساده تر باید شاهکار اسکاول شین را به عنوان کتابی خود یار برای خوانندگان معرفی کرد.

در سراسر جملات چهار اثر فلورانس شین می توان اشاره به رهنمودهایی برای هشیاری ذهن یا هشیاری برتر که یک ویژگی اکتسابی است را مشاهده کرد. در حقیقت رمان اسکاول شین چه در کتاب چهار اثر فلورانس و چه در دیگر کتبی بجا مانده از وی، تمام تلاش به بیان قدرت ذهن برتر و هوشیار شده است.

کتابی که از جمله پر خواننده ترین کتب دنیاست و تابحال به بسیاری از زبان های زنده دنیا ترجمه شده است و برای اولین بار در ایران در سال 1373 ترجمه و منتشر شد. این کتاب دقیقاً مشابه با عنوان که دارد، یعنی 4 اثر فلورانس، دقیقاً در 4 بخش مختلف نوشته شده است که هر یک در باب یکی از درس های عمیق زندگی است.

در چهار بخش مختلف این کتاب اسکاول شین کوشیده است تا به بیانی ساده و دوستانه، مخاطبین خود را با مفهوم اصلی کتاب درگیر کرده و آموزه های لازم را به دور از هرگونه اجبار و یا شعارگرایی، به خوانندگان بیاموزد.

 

 

قسمت هایی از کتاب چهار اثر فلورانس

در ادامه بخش هایی از رمان چهار اثر فلورانس را نیز برای آشنایی بیشتر شما آورده ایم:

«در برابر شر مقاومت نکنید. مغلوب بدی نشوید. بدی را به نیکویی مغلوب سازید. درروی زمین چیزی نیست که بتواند در برابر کسی که هیچ‌گاه مقاومت نمی‌کند بایستد. چینی ها می گویند که آب از آن رو نیرومندترین عنصر است که کاملاً غیر مقاوم است. آب می تواند صخره را بشکافد و هر چه را که در برابرش قرار گیرد بروبد و از سر راه بردارد. عیسی مسیح گفت: ((در برابر شریر مقاومت نکنید)) زیرا می دانست شری وجود ندارد. شر زاییده خیالات نادرست آدمی است و حاصل اعتقاد به دو قدرت: خیر و شر. به جای اعتقاد به یک قدرت، خدا

«مقاومت یعنی جهنم. چون انسان را به (حال عذاب) می افکند. یک بار استادی در ماوراءالطبیعه برای تسلط بر همه فوت و فن های بازی زندگی، دستورالعملی شگفت به من داد که عبارت بود از: منتها درجه عدم مقاومت و گفته اش را به این شکل ادا کرد که: در زندگی‌ام روزگاری بود که کودکان را غسل تعمید می دادم و البته کودکان اسامی بسیار داشتند. اکنون دیگر کودکان را تعمید نمی دهند. رویدادها را تعمید می دهند. اما به همه رویدادها یک نام بیشتر نمی دهند. اگر آنچه پیش روی دارند شکست باشد، به نام پدر و پسر و روح‌القدس آن را موفقیت می نامند. در این نگرش، قانون عظیم تبدیل را می بینیم که بر اصل عدم مقاومت مبتنی است. یعنی به یمن کلامی که آن استاد بر زبان می آورد هر شکست به موفقیت بدل می شود

«بخشيدن راه ستاندن را می گشايد. برای گشايش مالی با بخشیدن عشريه يا بخشيدن يك دهم درامد يك سنت قديمی است كه بی ترديد بر دارايی آدمی می افزايد چه بسيار از دولتمندان اين سرزمين كسانی بودند كه عشريه می دادند. عشريه از آن سرمايه گذاری ها است كه موفقيت آن ردخور ندارد. اين يك دهم به پيش می تازد و بر بركت و چندين برابر باز می گردد. منتها هديه يا عشريه را بايد در كمال محبت و نهايت شادمانی اهدا كرد زيرا (خدا بخشنده خوش را دوست می دارد) صورت حساب ها را بايد با خوشی و رضای خاطر پرداخت پول را بايد بی باكانه وبا دعای خير و طلب بركت خرج كرد.

اين گرايش ذهنی است كه آدمی را سرور پول می سازد وظيفه آدمی اطاعت است زيرا تنها در اين صورت است كه كلام آدمی می تواند بی درنگ در بازی ذخاير عظيم ثروت را بر او بگشايد. خود آدمی با رؤیا يا بينشی محدود رزق و روزی خود را محدود می كند گاه شاگرد ثروتی عظيم را به چشم می بيند منتهی می ترسد عمل كند. حال آنكه بينش و كنش بايد دست در دست يك ديگر به پيش تازند مانند آن مرد كه پالتويی با آستر پوست برای خود خريد.

زنی نزدم آمد تا برايش شفاعت كنم كه شغلی به دست اورد. پس اين كلام را بر زبان آوردم: جان لایتناهی راه شغل درست را براي اين زن بگشا! هرگز تنها يك شغل نخواهيد. شغل درست را بطلبيد آن مقامی كه پيشاپيش در ذهن الهی مقدر شده است چون اين تنها چيزی است كه رضايت خواهد بخشيد. »

 

درباره نویسنده چهار اثر فلورانس

اسکاول شین نویسنده کتاب چهار اثر فلورانس که در حقیقت با نام کامل فلورانس اسکاول شین شناخته می شود، برخلاف باور عموم که نویسنده و هنرمندی ناشناخته است، فردی پرآوازه و مشهور است که در فیلادلفیای آمریکا به دنیا آمده بود. وی سال های بسیاری در نیویورک دانش الهی تدریس می کرد و افراد بسیاری همواره در کلاس های درس وی حضور داشتند.

اسکاول شین متولد سال 1871 بود و در نیمه های عمر خود به فرقه اندیشه های نو پیوست و فن نویسندگی خود را در زمینه علوم متافیزیکی به کار گرفت. اسکاول شین علاوه بر اینکه تصویرگر کتب و هنرمند موفقی بود، در عرصه سخنرانی نیز فعالیت داشت و یکی از سخنران پرآوازه آمریکا بود. در سخنرانی های وی که فارغ از موضوع کتابش نبودند، گفته می شود که افراد بسیار زیادی با رهنمود های سازنده وی زندگی های خود را متحول کرده و گره های راه را باز کرده اند.

وی با اینکه فردی مذهبی و معتقد بود و در دوره ای از زندگی در نقش یک مبلغ مذهبی فعالیت می کرد، اما فاقد هرگونه سختگیری و عقاید کورکورانه بود و در برخورد با افراد بیانی ساده و راحت را برمی گزید.

 

دیگر آثار فلورانس اسکاول شین

اسکاول شین آثار متنوعی دارد که بسیاری از آن‌ها به زبان های زنده دنیا ترجمه شده اند و برخی نیز در فهرست آثار ترجمه شده به زبان فارسی قرار داشته، در اختیار مردم کشورمان هستند. از جمله دیگر آثار ارزشمندی که از این نویسنده آمریکایی بر صفحه روزگار به جا مانده است می توانیم به قدرت کلام و افسون گذرگاه شهود اشاره کنیم که هر دو کتاب نامبرده هم همچون موفق ترین اثر وی، یعنی همان چهار اثر اسکاول شین، از بیانی شیوا و محتوایی آموزنده به قلم وی بهره برده اند. دیگر آثار وی عبارتند از:

- بازی زندگی و راه این بازی

- کلام تو عصای معجزه گر توست

- در مخفی توفیق

در نقد بسیاری از کتب و آثار، حتی سخنرانی های اسکاول شین تقریباً تمام افراد بر یک موضوع توافق داشته اند و آن هم سادگی دلشنین و بی تکلفی در بیان مطالب و مفاهیم، در کنار استفاده از فن شوخ طبعی و صمیمت است که همگی باعث جذب مخاطب و گیرایی سخنان فلورانس اسکاول شین می شده اند.

 

درس هایی از کتاب چهار اثر فلورانس

داستان چهار اثر فلورانس را حتی می توان به صورت خلاصه نکات نیز برداشت کرده و در زندگی مورد استفاده قرار داد. درس هایی آموزنده که باید در زندگی روزمره حتماً به یاد آن‌ها بود. از جمله درس هایی که از رمانهای چهار اثر اسکاول شین می توان برداشت کرد، در ادامه تعدادی را به صورت خلاصه در اختیار شما قرار داده ایم:

هر آنچه را که در امروز خود می کارید در فردای خود درو خواهید کرد.

از مهمترین بخش های بازی زندگی و موفقیت در آن تصورات خوب و سازنده است.

ذهن داری سه بخش است: ضمیر خودآگاه، ضمیر ناخودآگاه، هوش برتر.

ذهن برتر: فرد در کاهش و افزایش آن کنترلی ندارد و ذاتی است.

بخش خودآگاه: بخش اصلی ذهن بوده و مفاهیم و احساسات در آن معنا پیدا می کند.

بخش ناخودآگاه: از هر چیزی تصویری درون خود میسازد تا آنچه که در روح و جسم ما وجود دارد را معنا کند. روح محل ضمیر ناخودآگاه است.

خوبی ها و بدی ها در ضمیر ناخودآگاه معنا پیدا می کنند.

اگر کسی مراقب ضمیر ناخودآگاه خود نباشد، دیگران می توانند آن را صاحب شوند و کنترل آن را بدست گیرند.

افکار منفی دوستانمان بر روی شرایط زندگی ما نیز تأثیرگذار است. مانند تأثیر افکار والدین بر روی سلامتی فرزندان.

آرامش تنها چیزی است که می تواند ما را از لحظات سخت و دشوار زندگی برهاند.

 

کتاب زبان بدن

کتاب قورباغه را قورت بده

 

علیرضا بازدید : 27 جمعه 31 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب زبان بدن اثری آلن پیز

کتاب جامع اسرار زبان بدن اثر آلن پیز  شما را بیشتر با کلیدها و نشانه‌های غیرکلامی خودتان آشنا می‌سازد و به شما نشان می‌دهد چگونه از آن‌ها برای برقراری ارتباط مؤثر استفاده کنید و به واکنش‌های دلخواه خود دست یابید.

مهم نیست که چه می‌گویید، مهم این است که آنچه که می‌خواهید بگویید را به بهترین روش بیان کنید. بی‌شک ارتباطات غیر کلامی به خصوص زبان بدن تاثیر بسیار ویژه‌ای در ارتباطات امروز زندگی شخصی و کاری هر انسانی داراست.

طبق آمار ۹۳% عوامل اثرگذار در ارتباطات امروز به ارتباطات غیر کلامی باز می‌گردد. می‌گویند: "زبان بدن، آن چه که در ذهن شماست را فریاد می‌زند". کتاب جامع اسرار زبان بدن (The Defietive Book Of Body Language) را می‌توان به عنوان یکی از جامع‌ترین کتاب‌هایی دانست که در مقوله زبان بدن تالیف شده است.

 

معرفی کتاب زبان بدن: چگونه از طریق حرکات بدن پی به افکار دیگران ببریم؟

کتاب زبان بدن: چگونه از طریق حرکات بدن پی به افکار دیگران ببریم؟ نوشته‌ی آلن پیز به عنوان کتابچه‌‌ای راهنما، به جداسازی و بررسی هر یک از مؤلفه‌های زبان و حرکات بدن می‌پردازد.

این کتاب شامل بسیاری از ویژگی‌های فنی به دست آمده از تعداد بی‌شماری از حلقه‌های ویدیویی و فیلم‌های تهیه‌ شده توسط آلن پیز (Allan Pease) و دیگران در استرالیا و خارج از کشور است. جز این، در بر دارنده‌ی برخی از تجربه‌ها و برخوردهایی است که نویسنده طی پانزده سال گذشته با هزاران نفر داشته، با آن‌ها مصاحبه کرده، آموزش داده و مدیریت کرده و کالا یا خدماتی به آن‌ها فروخته است.

کتاب زبان بدن: چگونه از طریق حرکات بدن پی به افکار دیگران ببریم؟ (Body language: how to read others' thoughts by their gestures) نه آخرین اثر در مورد زبان بدن است و نه شامل هیچ‌ یک از فرمول‌های جادویی وعده داده شده در برخی از کتاب‌های موجود در کتاب‌ فروشی‌ها. هدف از نگارش این کتاب این است که خواننده را از علایم و نشانه‌های غیرکلامی آگاه‌تر نموده، نشان دهد افراد چگونه بدین‌ وسیله با یک‌دیگر ارتباط برقرار می‌کنند.

آلن پیز همراه همسرش باربارا، کتاب‌های مشترکی را منتشر کرده‌ و مشاور بعضی از هنرمندان و بازیگران مطرح هالیود و همچنین مشاور رییس جمهورهای متعددی از جمله پوتین و… در حوزه رفتار غیر کلامی بوده‌ است. او از ۴ سرطان جان سالم به در برده‌ و تاکنون دو بار به ایران سفر کرده‌ است.

در بخشی از کتاب زبان بدن می‌خوانیم:

شعاع حباب هوا در اطراف افراد طبقه‌ی متوسط حومه‌ی شهر ساکن استرالیا، نیوزیلند، انگلستان، آمریکای شمالی و کانادا معمولا مشابه است. این شعاع را می‌توان به چهار فاصله‌ و حریم مجزا تقسیم نمود:

1) حریم خصوصی (بین 15 و 45 سانتی‌متر یا 6 الی 18 اینچ)، از میان تمام این فاصله‌ها، این مهم‌ترین حریم است؛ چرا که فرد همچون دارایی شخصی‌اش از آن محافظت می‌نماید. تنها افرادی که از نظر احساسی به فرد نزدیک هستند، اجازه دارند وارد این فضا شوند. این افراد شامل عشاق، والدین، همسر، فرزندان، دوستان صمیمی و بستگان هستند. حریم فرعی به وسعت بیش از 15 سانتی‌متر (6 اینچ) از بدن وجود دارد که تنها در طول تماس فیزیکی می‌توان وارد این حریم شد. این منطقه، حریم خصوصی نزدیک است.

2) حریم شخصی (بین 46 سانتی‌متر و 1.22 متر یا 18 الی 48 اینچ)، این فاصله‌ای است که در ضیافت‌های شبانه، مهمانی‌های اداری، مراسم اجتماعی رسمی و اجتماعات دوستانه حفظ می‌کنیم.

3) حریم اجتماعی (بین 1.22 و 3.6 متر یا 4 الی 12 فوت)، این فاصله‌ای است که ما با افراد غریبه، لوله‌کش یا نجاری که مشغول انجام تعمیراتی در اطراف خانه‌مان است، پست‌چی، فروشنده‌ی محل، کارمند جدید در سر کار و افرادی که شناختی کامل از آن‌ها نداریم، حفظ می‌کنیم.

4) حریم عمومی (بیش از 3.6 متر یا 12 فوت)، هنگامی‌ که گروهی عظیم از افراد را مورد خطاب قرار می‌دهیم، این فاصله‌ی مناسبی است که با اختیار خود آن را حفظ می‌کنیم.

دست دادن، دست دادن یادگار عصر غارنشینی است. هر گاه افراد غارنشین همدیگر را ملاقات می‌کردند، بازوان‌شان را در هوا نگه می‌داشتند و کف دست‌شان را در معرض دید قرار می‌دادند تا نشان دهند هیچ نوع اسلحه‌ در دست‌شان نیست یا مخفی نکرده‌اند. این حرکت طی قرن‌ها اصلاح شده، تبدیل به حرکت‌هایی مانند بالا بردن دست در هوا و قرار دادن کف دست روی قلب شد و به این ترتیب، حرکات گوناگون دیگر نیز ابداع شد. شکل نوین این آداب احوال پرسی قدیمی، قفل نمودن و تکان دادن دست است که در اغلب کشورهای انگلیسی زبان، هم در احوالپرسی آغازین و هم حین خداحافظی، انجام می‌شود. دست‌ها معمولا پنج الی هفت مرتبه حرکت داده می‌شوند.

 

کتاب چهار اثر

کتاب قورباغه را قورت بده

 

علیرضا بازدید : 19 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب شهامت اثر دبی فورد

«تاکنون چند بار احساس کرده‌اید که تحقیرشده‌اید؟

چند بار خودتان را به‌قدری کوچک کرده‌اید تا با نقشی سازگار شوید که دلتان نمی‌خواست آن را ایفا کنید؟

چند بار دهانتان را بسته نگه‌داشته‌اید درحالی‌که دلتان می‌خواست با صدای بلند فریاد بکشید، یا قدرتتان را به کسی تسلیم کردید که ذره‌ای به او علاقه‌مند نبودید؟» این جملات دبی فورد در آغاز کتاب شهامت است. نویسنده‌ی کتاب مشهور «نیمه‌تاریک جویندگان نور» کتاب دیگری نوشته است که باز حرف از تغییر و رفتن به‌سوی زندگی بهتر می‌زند. دبی فورد کتاب «شهامت، غلبه بر ترس و بالا بردن اعتمادبه‌نفس» را برای تمام کسانی نوشته است که می‌خواهند بیشتر به خودشان تکیه کنند و قدرتمندتر به زندگی ادامه دهند.

 

معرفی کتاب شهامت: موثرترین و کاربردی‌ترین راهکارهای افزایش اعتماد به نفس

دبی فورد در کتاب شهامت: موثرترین و کاربردی‌ترین راهکارهای افزایش اعتماد به نفس، نسخه‌ای بسیار کاربردی، دقیق و هوشمندانه را برای یک زندگی شجاعانه در اختیار خوانندگان می‌گذارد. در فصل فصلِ کتابی که در دست دارید، آنچه برای یک زندگی سالم همراه با عزت نفس و اعتماد به نفس لازم دارید، گنجانده شده است.

دبی فورد (Debbie Ford) به‌ گونه‌ای شیوا و سلیس از تجربه شخصی خویش و دگرگونی خود از رویکردی بیمناک به بینشی شجاعانه می‌گوید. او هیچ نقطه ابهامی به جا نمی‌گذارد، هیچ رازی را سربه‌مهر نگه نمی‌دارد و من در عجبم چگونه با شما از همان چیزهایی که سال‌ها پنهانشان داشته است چنین بی‌پروا، سخن می‌گوید. چگونه می‌گذارد به عمق ترس و وحشت او پی ببرید. او هرچه را برای یک زندگی شجاعانه لازم دارید به‌ وضوح بیان می‌کند. من به شما اطمینان می‌دهم همچنان که کتاب شهامت (Courage: overcoming fear and igniting self-confidence) را می‌خوانید و پیام‌های عمیق دبی فورد را می‌گیرید خود را برای نبرد زندگی آماده‌تر احساس می‌کنید و سرانجام به نقطه‌ای از شهامت و اعتمادبه‌نفس می‌رسید که پیش از این هرگز تجربه نکرده‌اید.

مفهوم شهامت از دیدگاه نویسنده کتابی که در دست دارید رسیدن به این درجه از آگاهی است که مسئولیت باورهای اشتباه گذشته‌تان را بپذیرید و در نهایت، حقایقی جدید را برگزینید. دبی فورد خود، در این کتاب همین کار را می‌کند. او صادقانه و با شهامت از این دگرگونی با شما سخن می‌گوید. او برداشت همیشگی خود را از خویش تغییر می‌دهد و حقایقی جدید را برمی‌گزیند؛ حتی نسخه‌ای بی‌نظیر برای پیمودن این راه در اختیار همگان قرار می‌دهد. صداقت باورنکردنی دبی اوج شهامت اوست.

انچه از کتاب شهامت یاد میگیریم

در کتاب شهامت، شما یاد می‌گیرید که آنچه شما را اسیر ناامیدی و افکار پوچ کرده است و همه احساس ناتوانی و ضعفتان چیزی نیست جز توهمی از گذشته، چیزی نیست جز ترس‌های حقیقی یا خودساخته‌ای که در ناخودآگاهتان ریشه دوانده است. شما متوجه می‌شوید هر چالشی که متحمل شده‌اید برای آزار یا ناتوان کردن شما نبوده است، بلکه فرصتی برای قوی‌تر شدن، شجاع‌تر شدن و شناخت بیشتر خود حقیقی‌تان بوده است. می‌فهمید همه موانعی که سر راهتان قرار گرفته‌اند درحقیقت، فرصتی برای چیره شدن و در نهایت، تکامل شما بوده است. وقتی به زندگی‌تان نگاه می‌کنید می‌بینید همان چیزهایی که زمانی مایه ترس و ناامیدی شما بود اکنون عشق، شهامت و امید برایتان می‌آورد. همچنان که به مبارزی شجاع تبدیل می‌شوید، خود را در هر پیشامدی قوی‌تر و محکم‌تر حس می‌کنید. آن‌قدر اعتمادبه‌نفس دارید که برای آنچه می‌خواهید، مقتدرانه قدم بردارید. دیگر خود را زنی ناتوان و ترسو نمی‌بینید، بلکه آنچه را به‌راستی هستید می‌بینید؛ یعنی زنی با شهامت، بااعتمادبه‌نفس و با تواتمندی‌های بسیار.

به این ترتیب، در ذهنتان تصویری جدید از خود می‌سازید و از آن‌ که هستید احساس بسیار خوبی خواهید داشت. می‌دانید می‌توانید از پس هر کاری، که دوست دارید انجام دهید، برآیید. شما مبارز راه حقیقت خواهید بود و این راه با حقیقت خودتان آغاز می‌شود: گوش سپردن به صدای خرد و ندای خود والاترتان. شما پاسدار الهامات الهی و جستجوگر طرح الهی زندگی‌تان خواهید بود. در این هم نوایی، شما تصویر کهنه‌ای را که از گذشته در ذهن داشتید فراموش می‌کنید و قدم به دنیای اعتماد، شهامت و قدرت می‌گذارید.

کشف این مبارز درون، دنیای شما را از آنچه اکنون هست به کلی دگرگون می‌کند و قدرت رویارویی با همه چالش‌هایی را که هر روز سر راهتان قرار می‌گیرد در اختیارتان می‌گذارد. به جای آنکه مجبور باشید شک و بی‌اعتمادی‌تان را زیر کت‌ و شلوار اتو خورده و رسمی خود پنهان کنید، می‌توانید لباس پر زرق و برق اعتمادبه‌نفس و شجاعت را به تن کنید که بسیار برازنده شماست.

در بخشی از کتاب شهامت می‌خوانیم:

شهامت هدیه مقدسی است که درون همه شما وجود دارد و به محض آنکه آمادگی یکی شدن با آن را پیدا کنید از آنِ شما خواهد شد. هنگامی‌ که به شهامت خود آگاه می‌شوید به نیرویی مهیج و قدرتمند تبدیل می‌شود که شما را به طبیعت ناب و اصیلتان نزدیک‌تر می‌کند. بزرگ‌ترین نشانه شهامت این است که خود را همان‌گونه که هستید بدون هیچ شرم، بهانه، یا نقابی ببینید و بپذیرید. شهامت حقیقی فقط احساس قدرت و اعتمادبه‌نفس نیست، بلکه پذیرش صادقانه و ابراز وجود حقیقی خودتان است. فقط تصور کنید که اگر به‌ راستی خودتان را باور داشته باشید، چه حسی خواهید داشت. فقط با شهامت یک مبارز است که دیدگاهتان، حقیقت وجودتان و حضورتان در این جهان اهمیتی دیگر خواهد داشت و این‌ها همه حق مسلم شماست و نیازی نیست که برای آن بجنگید.

شهامت یک مبارز کلید رهایی شما در زندگی خواهد بود. آیا می‌توانید تصور کنید آن‌قدر اطمینان‌به‌نفس دارید که خود را همان‌گونه که هستید آزادانه و صادقانه بپذیرید. می‌توانید تصور کنید آن‌قدر اطمینان‌به‌نفس دارید که خود را در همه حال همان‌گونه که هستید نشان دهید؟ از ابراز وجود و از مطرح کردن خود نهراسید؟ شهامتِ ابراز تمام جنبه‌های وجودتان را داشته باشید نه فقط جذابیت‌هایتان را. رهایی حقیقی زمانی فرا خواهد رسید که مجبور نباشید خودنمایی کنید یا افکار، احساسات و باورهای حقیقی خود را پنهان کنید؛ زمانی که شهامت دفاع از حقیقت خود و به زبان آوردن موهبات خویش را داشته باشید، زمانی که مبارز باشهامت وجودتان را در آغوش بگیرید.

کتاب زبان بدن

کتاب چهار اثر

 

علیرضا بازدید : 18 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب هفت عادت مردمان موثر اثری ازاستفان کاوی

معرفی کتاب هفت عادت مردمان موثر

کتاب هفت عادت مردمان موثر به عنوان یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز که با دستان پرتوان استفن ریچاردز کاوی نوشته شده است، عادات اشخاص موفق را با هم ترکیب کرده و آن‌ها را قدرتمندانه طوری ارائه می‌دهد که بتوانید به آسانی از آن‌ها استفاده کنید.

استفن ریچاردز کاوی (Stephen R Covey) در کتاب هفت عادت مردمان موثر (The 7 Habits of Highly Effective People) به شما نشان خواهد داد که اگر همّت کنید و دروازه‌ی تغییر خودتان را باز کنید و طبق قوانین نوشته شده‌ی در این کتاب پیش بروید، به راحتی می‌توانید رشدی تکاملی و انقلابی داشته باشید.

باز کردن دروازه‌ی تغییر تأثیر مستقیمی بر روی موفقیت شخصی و بالا بردن اعتماد به نفس در افراد دارد. با مطالعه‌ی این کتاب شما می‌توانید به شناختی مفهومی‌تر از خودتان دست یابید و زندگی سرشار از شادی و آرامش برای خود ایجاد کنید. به عبارتی دیگر خودتان را طبق شخصیت درونی‌تان توصیف خواهید کرد و نظراتی که دیگران نسبت به شما دارند دیگر هیچ اهمیتی نخواهد داشت.

هنگامی که دریچه تغییر را بر روی موفقیت می‌گشایید، مسیر بازسازی روابط مهمی را که در گذشته خراب کرده بودید، کشف خواهید کرد. پس هنگام مطالعۀ این عادت‌ها با دقت و توجهی درست مسیر تغییر و رشد را باز کنید و در این راه شکیبا باشید. بدون شک رشد شخصیتی تغییری سریع و آسان نیست، اما تردید نکنید که پاداش‌هایی را دریافت می‌کنید که تاثیر مستقیم بر روی انگیزه‌ شما داشته باشد.

این کتاب تا به حال به 38 زبان زنده دنیا ترجمه و بیش از 25 میلیون نسخه از آن فروش رفته است. همچنین به عنوان برجسته‌ترین و اثرگذار‌ترین کتاب بازرگانی قرن 21 شناخته شده که استیون را به شهرتی جهانی رسانده است.

برخی نظرات درباره‌ی کتاب هفت عادت مردمان موثر:

- مفهوم‌های بنیادین، کلید موفقیت هستند. استفان کاوی استاد چنین مفاهیمی است. کتاب او را بخرید، ولی مهم‌تر این‌که آن را به کار بگیرید. (آنتونی رابینز)

- کتاب «هفت عادت مردمان مؤثر» کلید موفقیت برای تمام مراحل زندگی است. این کتاب دریچه‌ای را به سمت افکار و آرمان‌های نوین باز می‌کند. (ادوارد ای. برنان)

- این کتاب در انسان انگیزۀ وجود و فکر را باز می‌کند. من شخصاً همواره به آن رجوع می‌کنم. (ریچارد‌ام. دیویس)

- وقتی استفان کاوی صحبت می‌کند تمام مدیران گوش می‌کنند. (ماهنامه تجارت)

- استفان کاوی برای آمریکایی‌ها مانند سقراط است. ذهن را به نکات ماندگاری از جمله ارزش‌های خانواده و روابط اجتماعی متمایل می‌کند. (برایان تریسی)

- استفان کاوی برای آمریکایی‌ها مانند سقراط است. ذهن را به نکات ماندگاری از جمله ارزش‌های خانواده و روابط اجتماعی متمایل می‌کند. (برایان تریسی)

جملات برگزیده‌ی کتاب هفت عادت مردمان موثر:

- کارهای مهم‌تر هرگز نباید قربانی کارهای کم اهمیت شوند.
- هیچ رابطۀ دوستانه‌ای بدون اعتماد و هیچ اعتمادی بدون تعادل و هماهنگی وجود ندارد.
- ما به اصل طلایی در ذهن‌مان متعهدیم. حالا اجازه دهید آن را در زندگی تجربه کنیم.
- قلب، دلایلی دارد که عقل و منطق نمی‌تواند آن را درک کند.
- من امیدهای قدیس را به راهنما بودن برگزیده‌ام. در مسائل حساس، یگانگی و وحدت را در مسائل مهم، گوناگونی و تنوع را در همه چیز، بخشش را.
- بعضی وقت‌ها به این مسأله فکر می‌کنم که مسائل کوچک باعث چه عواقب بزرگی می‌شوند. وسوسه می‌شوم که فکر کنم هیچ مسأله‌ای کوچک نیست.

در بخشی از کتاب هفت عادت مردمان موثر می‌خوانید:

یکی دیگر از مراکز منطقی و بسیار مشترک زندگی اشخاص، درآمد مالی است. امنیت اقتصادی، نقش اساسی در به موفقیت رسیدن فرد در سایر ابعاد دارد. در زنجیرۀ نیاز‌ها، بقای جسمانی و امنیت مالی حرف اول را می‌زند. تا زمانی که آن‌ نیازها - حداقل کمی از آن - بر طرف نشود، سایر نیازها به چشم نمی‌آیند. بیشتر ما با نگرانی‌های اقتصادی رو‌ به‌ رو هستیم. در بیانی عمیق‌تر نیروهای فراوانی توانایی دخالت بر وضعیت اقتصادی ما را دارند و دخالت هم می‌کنند و یا می‌توانند باعث ایجاد اختلال و یا تهدیدی شوند که اغلب، نگرانی و استرسی را تجربه کنیم که شاید از وجود آن آگاهی نداشته باشیم. گاهی آرزوهای عقلانی مانند آرزوی مراقبت از خانوادۀ خود برای کسب درآمد و پول درآوردن وجود دارد که البته دلایل مهمی نیز هستند، اما تمرکز روی پول درآوردن به شکل یک مرکز، باعث می‌شود که آن آرزو محقق نشود.

بار دیگر چهار عامل زندگی بخش یعنی، امنیت، قدرت، حکمت و راهنمایی را به‌ خاطر بیاورید. فکر کنید که من بخش اعظم امنیتم را از طریق شغل، درآمد و یا سود خالصم به‌دست بیاورم. به دلیل این که عوامل متعددی بر این اصول اقتصادی تأثیر می‌گذارند، مضطرب و بی‌قرار می‌شوم و قصد حمایت از خودم در برابر تمام مواردی که تأثیرگذار هستند را دارم پس حالتی تدافعی به خود می‌گیرم.

کتاب شهامت

کتاب زبان بدن 

 

علیرضا بازدید : 21 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب صداهایی از چرنوبیل اثر سوتلانا الکسیویچ

نقد و بررسی کتاب صداهایی از چرنوبیل

از زمان پیدایش انسان‌ها روی کره‌ی زمین، سرعت تخریب طبیعت بسیار شتاب گرفته است. آلودگی‌های فسیلی، قطع بی‌رویه‌ی درختان و آلوده‌ کردن منابع آب تنها بخشی از آسیب‌های بشر به محیط زیست بوده است. رفته‌رفته صدمات بشر به حدی افزایش یافت که تهدیدی برای خود انسان‌ها شد. به واقع اگر انسان را بزرگترین تهدید برای طبیعت بنامیم پر بی‌راه نگفته‌ایم. یکی از بزرگترین فجایعی که بشر در آن دست داشته و منجر به نابودی طبیعت و هزاران نفر شده است، حادثه‌ی چرنوبیل است. فاجعه‌ی چرنوبیل باعث تخریب جنگل‌ها، زمین‌های کشاورزی و آلوده شدن منابع آب شد و جان میلیون‌ها انسان را به خطر انداخت. سوتلانا آلکسویچ در کتاب صداهایی از چرنوبیل به صورت مستند حادثه‌ی چرنوبیل را از زبان شاهدان و حاضرین در صحنه روایت کرده است.

درباره کتاب صداهایی از چرنوبیل

کتاب صداهایی از چرنوبیل (Voices from Chernobyl) تاریخ شفاهی یک فاجعه‌ی اتمی است. نویسنده‌ی کتاب با 500 نفر از حاضرین و شاهدان این اتفاق اتمی که به نحوی با فاجعه‌ی چرنوبیل در ارتباط بودند مصاحبه کرده و از زبان آن‌ها اتفاق را روایت کرده است. در بین افراد مصاحبه‌شونده افرادی از تمام طیف‌های جامعه مثل فیزیک‌دان‌ها، آتش‌نشان‌ها، سیاست‌مداران و مردم عادی دیده می‌شوند. کتاب بیش از آ‌نکه به علت وقوع فاجعه‌ی بپردازد، مواجهه‌ی مردم با آن را مورد بررسی قرار می‌دهد و تاثیر این فاجعه‌ی‌ عظیم انسانی را بر زندگی و روان آسیب‌دیدگان به تصویر می‌کشد.

فاجعه‌ی چرنوبیل، 26 اپریل 1986

26 اپریل سال 1986 حادثه‌ای اتمی در نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل اتفاق افتاد. بر اساس آزمایشات صورت‌گرفته، میزان تشعشعات اتمی در بالاترین مقیاس و گروه‌شماره‌ی عدد 7 اندازه‌گیری شد. میزان تشعشات وقوع فاجعه‌‌ای انسانی را خبر می‌داد. در راکتور نوع آر. بی. ام. کی (RBMK) طیِ اشتباهی بزرگ در آزمایش ایمنی و ، واکنش‌های زنجیره‌ای و کنترل نشده‌ای توسط مدیران عملیاتی رخ داد. پس از این اتفاق و انفجار راکتور، به مدت 9 روز آلاینده‌های رادیواکتیو در هوا رها شدند. میزان انتشار گازهای رادیواکتیو به حدی بود که خیلی سریع به غرب اروپا رسید و حتی در ایالات متحده آمریکا نیز مقداری آلاینده هسته‌ای ثبت شد.

با وجود اینکه کل جامعه جهانی در خطر آسیب آلاینده‌های هسته‌ای بود، اما حکومت شوروی اجازه‌ی درز هیچ‌گونه اطلاعاتی را به بیرون نداد و در قدم نخست تا شعاع 30 کیلومتری نیروگاه، تمام شهر‌ها و روستاها را قرنطینه کرد. بر اثر فاجعه‌ی چرنوبیل دو نفر در همان لحظه‌ی انفجار جان خود را از دست دادند، بیش از 5 میلیون نفر آسیب دیدند و در حدود 5 هزار منطقه مسکونی آلوده شدند. با توجه به نوع حادثه و تاثیر بلند مدتی که پرتو‌های رادیواکتیو بر انسان دارد آمار دقیقی از جان باختگان حادثه در دست نیست. اما تخمین زده می‌شود که بیش از 4000 نفر در اثر وقوع این فاجعه‌ی کشته شدند. هنوز هم در کشورهای درگیر با حادثه‌ی چرنوبیل پیامد‌های آن مشاهده می‌شود. افزایش بیش از اندازه‌ی ابتلا به سرطان و به‌دنیا آمدن نوزادان ناقص‌الخلقه گواهی بر این موضوع است که چرنوبیل هم‌چنان هم قربانی می‌گیرد.

سوتلانا آلکسویچ، راوی صدای مردم

سوتلانا آلکسویچ (Svetlana Alexievich) نویسنده و روزنامه‌نگار بلاروسی در سال 1948 متولد شد. او، پس از پایان تحصیلاتش در روزنامه‌های محلی به گزارش‌نویسی مشغول شد. سوتلانا انواع سبک‌های ادبی را امتحان کرد تا در نهایت به این نتیجه رسید که وقایع‌نگاری مستند شیوه‌ی‌ مورد علاقه‌ی او برای نوشتن است.

نخستین اثر او «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» کتابی چندصدا و حاصل مصاحبه‌ی سوتلانا با زنان مختلفی است که در جنگ جهانی دوم شرکت داشته‌اند. دیگر اثر مهم نویسنده کتاب «پسران زینکی: صداهای شوروی از جنگی فراموش‌شده» نام دارد. کتاب روایت جنگ افغانستان و شوروی از زبان سربازان و افرادی است که در جنگ حضور داشتند. از دیگر آثار مهم او می‌توان به «پسرانی از جنس روی»، «زمان دست دوم» و «آخرین شاهدان» اشاره کرد. منتقدان آثار او را نشان‌دهنده شرایط مردم روسیه بعد از فروپاشی شوروی می‌دانند.

سبک نگارش سوتلانا آلکسویچ

سوتلانا سبکی منحصر‌به‌فرد در خلق آثارش دارد که به روایت «چند صدایی» یا «رمان جمعی» مشهور است. در آثار او داستان به طور مستند از زبان شمار بسیاری زیادی از افراد بیان می‌شود و او پس از مصاحبه با افراد مختلف موضوع کتاب را به صورت مستندنگاری روایت می‌کند.

او برای نگارش کتاب صداهایی از چرنوبيل تاريخ شفاهی تکان‌دهنده‌ی اتمی با افراد زیادی که در جریان حادثه حضور داشتند مصاحبه کرد و روایات آن‌ها از حادثه را به رشته‌ی تحریر درآورد. در این سبک روایت داستان، واقعیت به خوبی به خواننده انتقال داده می‌شود. سوتلانا آلکسیویچ درباره‌ی سبک نگارشش این‌گونه توضیح می‌دهد: «همیشه در جست‌وجوی سبکی ادبی بوده‌ام که بتوانم به کمک آن تا حد ممکن به زندگی واقعی نزدیک شوم. واقعیت همیشه مانند یک آهن‌ربا مرا جذب خودش کرده، آزارم داده و مسحورم کرده است و همیشه خواسته‌ام آن‌را همان‌گونه که هست روی کاغذ ثبت کنم. و خیلی زود ژانر صداها و اعترافات واقعی انسان‌، شواهد و اسناد گواهان را برای منظورم مناسب یافتم. من این‌گونه دنیا را می‌بینم و می‌شنوم – هم‌سرایی صداهایی فردی و مجموعه‌ای از جزئیات روزمره‌ی زندگی. چشم و گوش من این طور عمل می‌کند و به این ترتیب تمام پتانسیل‌های روحی و عاطفی‌ام به طور کامل جامه‌ی عمل می‌پوشند و من می‌توانم همزمان یک نویسنده، خبرنگار، جامعه‌شناس، روان‌شناس و خطیب باشم

جوایز و افتخارات آلکسویچ

در سال 2015 آلکسویچ، به دلیل روایت‌های چندصدایی که نشان‌دهنده‌ی شجاعت و رنج مردم معاصر است از طرف آکادمی سوئد، موفق به دریافت جایزه‌ی نوبل شد. از دیگر جوایز او می‌توان به جایزه‌ی «کورت توخولسکی» برای شجاعت و شرافت در نویسندگی‌اش و هم‌چنین جایزه‌ی «تریومف» اشاره کرد.

اقتباسی از حادثه‌ چرنوبیل در کانال HBO

در سال 2019 شبکه‌ی اچ. بی. او، یکی از پرمخاطب‌ترین شبکه‌های تلویزیونی در آمریکا و کمپانی «اسکای بریتانیا» اقدام به تولید سریال چرنوبیل مبتنی‌بر مستند چرنوبیل کردند. سریال به کارگردانی «یوهان رنک» و نویسندگی «کریگ مازن» تولید شد. سازندگان سریال سعی کرده‌اند تا روایت‌های کم‌تر پرداخت‌شده‌ی چرنوبیل را مدنظر قرار دهند و براساس داستان آن‌ها سریال را تولید کنند. از جمله روایت‌های کمتر شنیده شده می‌توان به داستان کمک‌های «آلکسی آناتنکو»، «والری بیسپالوف» و «بوریس بارانوف» اشاره کرد که از فجیع‌تر شدن واقعه جلوگیری کردند.

از آن‌جایی‌که سریال را سازندگانی آمریکایی تولید کردند، حکومت روسیه آن را خلاف واقع دانست و اعلام کرد نسخه‌ی روسی آن را در آینده خواهد ساخت. با توجه به پاک‌سازی گسترده‌ای که روس‌ها در زمان وقوع حادثه انجام دادند، نارضایتی آن‌ها از ساخت سریالی درباره‌ی بزرگ‌ترین فاجعه‌ی تکنولوژیکی قرن بیستم که به‌دست آن‌ها رقم خورد، چندان دور از ذهن نیست.

سوتلانا آلکسویچ سریال را اثری براساس خاطرات مردم «پریپیات» توصیف کرده است. «چرنوبیل» در سراسر جهان طرفداران زیادی پیدا کرد؛ طوری‌که با انتشار قسمت سوم، توانست به صدر برترین سریال‌های تاریخ از نگاه مردم در سایت IMDB برسد.

 

در بخش‌هایی از کتاب صداهایی از چرنوبیل می‌خوانیم

نمی‌دانم از چه بگویم: از مرگ، یا از عشق؟ اصلا آیا این دو یکسانند؟ از کدام‌ یک بگویم؟

تازه ازدواج کرده بودیم. هنوز حتی تا مغازه هم دست در دست هم می‌رفتیم. به او می‌گفتم دوستت دارم؛ اما آن زمان نمی‌دانستم چقدر دوستش دارم، نمی‌دانستم ... ما در خوابگاه ایستگاه آتش‌نشانی که او در آن مشغول به کار بود، زندگی می‌کردیم. در طبقه دوم. سه زوج جوان دیگر هم آنجا بودند. همه‌مان از یک آشپزخانه استفاده می‌کردیم. کامیون‌های قرمز آتش‌نشانی همیشه در طبقه اول بودند. شغلش این بود و این‌طوری، من همیشه از همه‌ چیز باخبر بودم؛ اینکه کجاست و در چه حالی‌ست.

شبی صدایی شنیدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم. مرا دید. «پنجره را ببند و برگرد به رخت‌خواب. در نیروگاه آتش‌سوزی شده. زود برمی‌گردم

من خود انفجار را ندیدم، فقط شعله‌هایش را دیدم. همه چیز می‌درخشید. تمام آسمان روشن بود. شعله‌ای بلند همه‌جا را فرا گرفته بود و همه جا پر از دود بود. حرارت هوا وحشتناک بود و او هنوز بازنگشته بود.

دود از قیر سوخته‌ای برمی‌خاست که سقف را پوشانده بود. او بعدها گفت: «مثل این بود که در قیر مذاب راه می‌رفتیم.» آن‌ها سعی کرده بودند شعله‌ها را سرکوب کنند و با پا گرافیت‌های مشتعل را می‌کوبیدند... لباس مخصوصی به تن نداشتند؛ همان یونیفرم همیشگی را پوشیده بودند. هیچ‌کس به آن‌ها چیز خاصی نگفته بود. یک آتش‌سوزی اتفاق افتاده بود؛ فقط همین.

ساعت از چهار صبح گذشت و بعد، از پنج و شش. قرار بود ساعت شش به خانه‌ی پدر و مادرش برویم؛ برای کاشتن سیب‌‌زمینی. آن‌ها در زاپروژیا زندگی می‌کردند که با پریپیات چهل کیلومتر فاصله داشت. او کاشتن و شخم زدن را دوست داشت. مادرش همیشه به من می‌گفت که آن‌ها اصلا دل‌شان نمی‌خواسته که او به شهر بیاید؛ حتی برایش خانه‌ای پیش خودشان ساخته بودند. بعد به خدمت نظام فرا خوانده شد و در مسکو در بخش آتش‌نشانی خدمت کرده بود. وقتی برگشت گفت می‌خواهد آتش‌نشان بشود. فقط همین. (سکوت می‌کند)

گاهی وقت‌ها، انگار صدایش را می‌شنوم؛ مثل آن وقت‌ها که زنده بود. حتی عکس‌ها هم به اندازه‌ی آن صدا رویم اثر می‌گذارند. اما او حتی در خواب هم مرا صدا نمی‌زند؛ فقط منم که صدایش می‌زنم.

کتاب هفت عادت مردمان موثر

کتاب شهامت

 

علیرضا بازدید : 29 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب جنایت ومکافات اثری از فئودور داستایوفسکی

رمان بزرگ و فوق‌العاده مهم جنایت و مکافات با عنوان انگلیسی Crime and Punishment اثری ماندگار از فئودور داستایفسکی است که مهری آهی آن را از روسی ترجمه کرده است. ترجمه‌ای درخشان که پس حدود نیم قرن همچنان می‌توان آن را بهترین ترجمه جنایت و مکافات دانست. در این کتاب ما فلسفه اصلی داستایفسکی، راه‌حل او برای نجات روسیه از چنگال نهیلیسم و همچنین صدای وجدان آشنا می‌شویم که تا به حال در هیچ کتاب دیگری به این خوبی از آن صحبت نشده است.اما داستایفسکی در زندگی خود نیز فراز و نشیب‌های زیادی تجربه کرده و تقریبا همه کتاب‌های او در شرایط خاصی نوشته شده است. کتاب جنایت و مکافات نیز از این نظر مستثنی نیست و تحت شرایطی ویژه نوشته شده است.ماجرای جنایت و مکافات حول زندگی یک دانشجوی رشته‌ی حقوق به نام «رادیون راسکولنیکف» می‌چرخد. جوانی که فشار فقر دارد خردش می‌کند. او اصولی برای خود دارد و بر اساس این اصول هم دست به قتل می‌زند. شخصیت راسکولنیکف مرد جوانی است که با پا فراتر از مرزها گذاشتن و انجام ناهنجاری به اندیشه‌های خودش جامه‌ی عمل می‌پوشاند. او هیچ اصل و قاعده‌ی تحمیلی از جامعه را نمی‌پذیرد. شخصیتی آزمون‌گراست و تا ته‌وتوی یک چیز را درنیاورد، دست برنمی‌دارد. تا آخرین مرزها پیش می‌رود و رنج حاصل از آن را به جان می‌خرد. داستایفسکی نویسنده‌ی واقع‌گرایی بود که همیشه چشمی هم به وضعیت اجتماعی آن روز روسیه داشت. شخصیت‌های او نماینده‌ی مردم روسیه هستند.مضمون کتاب جنایت و مکافات، قتل و تاثیر آن بر قاتل است. درون‌نگری یکی از ویژگی‌های بارز داستایفسکی بود که آن را به همراه تجارب شخصی‌اش از زندان وارد داستان کرد. او توجه زیادی به حالات درونی قهرمان کتابش راسکولنیکف داشت. به باور داستایفسکی در موقعیت‌هایی که روان نامتعادل شود، بهتر می‌توان جوهر باطنی انسان را شناخت. او علاقه داشت بداند راز ذات آدمی چیست؛ در اصل چه بوده و جامعه چه از آن ساخته است. کتاب‌های او به‌طور عمیقی درباره‌ی انسان بودن و چگونگی انتخاب نحوه‌ی زندگی است. همین امر هم راز جاودانگی آثار اوست و با وجود گذشت حدود یک و نیم قرن از انتشار جنایت و مکافات هنوز هم تاثیرگذار است و خواندن آن درکی بالا از ذات انسان را به خواننده می‌بخشد...

معرفی کتاب جنایت و مکافات

جنایت و مکافات (به روسی: Преступление и наказание) نام رمان مشهوری نوشتهٔ فیودور داستایفسکی، نویسندهٔ پرآوازهٔ روسی است که در زمره مهم ترین آثار تاریخ ادبیات به حساب می آید.

خلاصه داستان جنایت و مکافات

این کتاب داستان دانشجویی به نام راسکولْنیکُف را روایت می‌کند که به‌خاطر اصول مرتکب قتل می‌شود. بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است، زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیرمنتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می‌شود، می‌کُشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته می‌بیند و آنها را پنهان می‌کند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف هرکس را که می‌بیند می‌پندارد به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون می‌رسد. در این بین او عاشق سونیا، دختری که به‌خاطر مشکلات مالی خانواده‌اش دست به تن‌فروشی زده بود، می‌شود. داستایفسکی این رابطه را به نشانهٔ مِهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده‌است و همان عشق، نیروی رستگاری‌بخش است. البته راسکولنیکف بعد از اقرار به گناه و زندانی شدن در سیبری به این حقیقت رسید.

تحلیل داستان جنایت و مکافات

مضمون و درون‌مایهٔ کتاب تحلیل انگیزه‌های قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که داستایفسکی مسئلهٔ رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده‌است.

رفتار راسکولنیکف در این داستان را می‌توان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشت‌های زیرزمینی و برادران کارامازوف نیز مشاهده کرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان کارامازوف در برادران کارامازوف است). او می‌تواند با توجه به توانایی‌هایش کار خوبی برای خود پیدا کند، درحالی‌که بسیار فقیرانه زندگی می‌کند. درحالی‌که رازومیخین وضعیتی مشابه او دارد، ولی بسیار بهتر از او زندگی می‌کند و هنگامی که به راسکولنیکف کاری پیشنهاد می‌کند، او از این کار سر بازمی‌زند و درحالی‌که پلیس هیچ‌گونه مدرکی علیه او ندارد او آنها را به خود مشکوک می‌کند.

پیشینه

داستایفسکی سه بار تلاش کرد تا این اثر را از زبان شخصیت اصلی داستان روایت کند؛ نخست به شکل یادداشت‌های روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعتراف او در برابر دادگاه و سرانجام به صورت خاطراتی که او به هنگام آزادی از زندان می‌نویسد، ولی در نهایت آن را به روایت سادهٔ سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود نوشت.

او این داستان را از ژانویه ۱۸۶۶ تا تابستان آن سال، در نشریه روسکی وستنیک به چاپ رسانید.

شخصیت‌های رمان جنایت و مکافات

  • رادیون رومانویچ راسکولنیکف (رودیا): قهرمان داستان که برای آزمودن فرضیات خود دربارهٔ وجدان و طبیعت انسان مرتکب قتل می‌شود.
  • آلیونا ایوانونا: پیرزن نزول‌خوار که با خواهرش زندگی می‌کند و راسکولنیکف سعی می کند که او را شپش بی‌فایده در اجتماع بداند چون میخواهد شبیه ناپلئون فکر کند اما نمی‌تواند خود را با این نظریه سازگار کند.
  • مارمالادوف: کارمند سابق که تمام پول خانوادهٔ فقیرش را خرج مشروب کرده‌است و هنگامی که در اثر تصادف کشته می‌شود، راسکولنیکف از خانواده‌اش حمایت می‌کند.
  • کاترینا ایوانونا: زنی تحصیل‌کرده و از خانواده‌ای اصیل است که بعد از مرگ شوهر اولش با مارمالادوف ازدواج می‌کند. او از بیماری سل رنج می‌برد و شب و روز برای نجات خانواده از فقر تلاش می‌کند.
  • سوفیا سمیونویچ (سونیا): دختر مارمالادوف که برای رفاه خانواده‌اش خودفروشی می‌کند. راسکولنیکف معصومیت و پاکی او را درمی‌یابد و به اصرار او به قتل اعتراف می‌کند و سونیا او را در دوران محکومیت حمایت می‌کند و با عشق او راسکولنیکف دوباره زنده می‌شود.
  • پولخریا: مادر راسکولنیکف، زنی با اعتقادات مذهبی زیاد که حاضر است برای موفقیت پسرش هر کاری انجام دهد و تمام امیدهای خود را در راسکولنیکف می‌بیند. او در دوران محکومیت راسکولنیکف از دنیا می‌رود.
  • دونیا: خواهر راسکولنیکف، دختری فداکار که قصد دارد برای رفاه خانواده و مخصوصاً برادرش با مردی ثروتمند و مغرور ازدواج کند. سویدریگایلف چند بار سعی در فریب او دارد، اما موفق نمی‌شود. پس از رفتن راسکولنیکف به سیبری او با رازومیخین ازدواج می‌کند.
  • سویدریگایلف: مردی شهوت‌پرست و مرموز که گاهی دست بخشنده‌ای دارد و سرپرستی یتیمان کاترینا را برعهده می‌گیرد. او اتفاقی اعتراف راسکولنیکف نزد سونیا به قتل را می‌شنود و سعی می‌کند از این موضوع برای به دست آوردن دونیا بهره ببرد.
  • پتر پتروویچ لوژین: وکیل دادگستری و کارمند دولت که قصد ازدواج با دونیا را دارد، اما راسکولنیکف از شخصیت او متنفر است و او در دیدار خود با خانواده این را نشان می‌دهد. او برای انتقام سونیا را متهم به دزدی پول‌هایش می‌کند.
  • رازومیخین: دوست و هم‌دانشگاهی راسکولنیکف که فردی نجیب، باهوش و دوست‌داشتنی است. او در دوران بیماری راسکولنیکف از او حمایت و پرستاری می‌کند و بعداً با دونیا ازدواج می‌کند.
  • لیزاوتا ایوانونا: لیزاوتا، خواهر پیرزن نزول‌خوار که همواره آرام است. او دوست صمیمی سونیاست و تصادفاً هنگام قتل پیرزن کشته می‌شود.
  • پاروفیری پترویچ: پاروفیری، سربازپرس قتل که با بسیاری از نظریات جدید جرم‌شناسی آشناست. او روش‌های متعدد روان‌شناسی را برای به دام انداختن راسکولنیکف به کار می‌برد تا او را وادار به اعتراف کند.
  • نیکولای: کارگر نقاش ساختمان محل سکونت پیرزن که پس از پیدا کردن قسمتی از اموال پیرزن مظنون اصلی قتل می‌شود و تحت تأثیر تفکرات مذهبی شدید، به قتلِ نکرده اعتراف می‌کند.
  • ناستازیا: خدمتکار

که اکثراً در اتاق راسکولنیکف رفت‌وآمد دارد.

  • زوسیموف:دکتر

که اکثراً راسکولنیکف را معاینه می‌کند.

  • زامیتوف: سردفتر

که راسکولنیکف در رستوران نیز دربارهٔ قتل با او صحبت‌هایی داشته‌است.

  • کولیا: پسر مارملادوف
  • لیدا:دختر مارملادوف
  • پولیا:دختر مارملادوف
  • لبزیاتنیکوف:همخانه لوژین در پترزبورگ
  • خانم لیپه و خزل : صاحب خانه مارملادوف

اقتباس

فیلم سینمایی ایرانی «پل خواب» بر اساس این داستان ساخته شده‌است و همچنین توسط ایمان افشاریان یک تئاتر در سال ۱۳۹۴ به همین نام ساخته شده است که بعدها فیلم این تئاتر نیز تولید گردید.

فیلم سینمایی امتیاز نهایی اثر تحسین شده وودی آلن اقتباسی از این کتاب است.

کتاب صداهایی از چرنوبیل

کتاب هفت عادت مردمان موثر

 

علیرضا بازدید : 20 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب وقتی نیچه گریست اثری از اروین د.یالوم

وقتی نیچه گریست یکی از نام دار ترین رمان های روان شناختی اروین د یالوم است که در سال 1992 به زبان انگلیسی نوشته شد. این رمان دیدار خیالی فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، و یوزف برویر پزشک وینی، را روایت می کند. رویدادهای رمان در سال 1882 در شهر وین اتریش رخ می دهند و این رمان در واقع روایتی است از تاریخ برهم کنش فلسفه و روانکاوی و رویارویی خیالی برخی از مهمترین چهره های دهه های پایانی قرن نوزدهم همچون نیچه، یوزف برویر و زیگموند فروید

معرفی کتاب صوتی وقتی نیچه گریست

 

اروین د. یالوم در کتاب وقتی نیچه گریست، به شرح داستانی خیالی از روزهای جوانی و بیماری فریدریش نیچه می‌پردازد. بر اساس این داستان دکتر بروئر باید به نیچه از نظر جسمی و روحی کمک کند تا فکر خودکشی را از سر خود دور کند.

در وین سده نوزدهم، داستانی از عشق، سرنوشت و اراده در میان خرد گرایانی شکل می‌گیرد که تصویری از آن دوران ارائه می‌دهد. یوزف بروئر، یکی از بنیانگذاران مکتب تحلیل روانی، در اوج دوران زندگی به سر می‌برد. فریدریش نیچه، یکی از بزرگترین فیلسوفان اروپا در آستانه خودکشی ناشی از افسردگی قرار دارد و قادر به درمان سردردهای شدید و سایر بیماری‌هایش، نیست.

یالوم در رمان وقتی نیچه گریست (When Nietzche Wept)، «واقعیت و تخیل» و «محیط و تطبیق» را در هم می‌آمیزد تا ماجرایی ماندگار را در مورد نیروی رهایی بخش رفاقت، آشکار سازد. این رمان پر از ظرافت‌های ادبی و فلسفی است چنان‌که شاید بتوان گفت کمتر رمانی توانسته، تا این اندازه مضامین فلسفی را در لابلای داستان به‌گونه‌ای بگنجاند که جذابیت داستان تحت تأثیر دشواری عبارات فلسفی قرار نگیرد.

اروین دی یالوم (Irvin D. Yalom) صاحب مشهوترین آثار در زمینه روانشناسی است. آثار او به زبان‌های متعددی ترجمه شده و منبع بسیاری از تحقیقات و پژوهش‌های روانشناسی قرار گرفته است. آثار او با این‌که اصولی، علمی و تخصصی هستند، اما او برای انتقال این مفاهیم از زبانی همه فهم و گیرا استفاده کرده است.

چکیده ای از کتاب وقتی نیچه گریست

در رمان هنگامی که نیچه گریست، سالومه، یک دختر جوان و زیبای روسی با زیبایی غیر معمول: پیشانی برجسته، چانه‌ی محکم و خوش تراش، چشمان آبی، گیسوانی روشن، زیبایی همراه با جذابیت های زنانه و جسارت‌های مردانه توجه دکتر برویر را به خودش جلب می‌کند. دکتر برویر یکی از بهترین دکترها، پزشک خصوصی دانشمندان، هنرمندان و فلاسفه بزرگی در ایتالیا است که برای استراحت چند روزی با همسرش به ونیز سفر کرده. او پزشک معروف و مشهور وینی است که نامه‌ای از طرف لو سالومه دریافت می‌کند که در آن نوشته شده، آینده فلسفه آلمان در خطر است. سالومه با قرار ملاقاتی غیر منتظره از دکتر بروئر درخواست کمک می‌کند. کمکی غیرمستقیم برای فردی عجیب به نام «نیچه» و از اینجاست که کم کم داستان اصلی شروع می‌شود...‌

هنگامی که بروئر می‌پذیرد نیچه را با کاربرد تجربی «گفتگو درمانی» زیر نظر بگیرد، هرگز انتظار ندارد که بیمار نیز در نشست‌های برگزار شده به دنبال آرامش باشد.

تمامی گفتگوهایی که بین نیچه و دکتر بروئر انجام می‌شود غیر واقعی است. گفته می‌شود که نیچه به‌خاطر تسلطی که خواهر و مادرش بر او داشتند و در عین حال عشق و تنفری که او نسبت به آن‌ها داشت، باعث شده تا در عشق و رابطه‌اش با زن‌ها پیوسته دچار شکست شود و نسبت به زن نگاهی کج و معوج داشته باشد. دکتر برویر در رمان یالوم موفق می‌شود نیچه را در این مورد وادار به اعتراف کند. یعنی به عجز و ناتوانی‌اش در عشق را اعتراف کند. گویا همین جاست که "نیچه گریه می‌کند". البته دیالوگ‌های نیچه در کتاب همگی از سخنان نیچه در کتاب‌هاش است که توسط نویسنده کتاب اروین یالوم گردآوری شده تا در گفتگوی تخیلی نیچه با یکی از شخصیت‌های اصلی کتاب یعنی دکتر بروئو استفاده شود.

ریتم داستان تا زمانی که برویر به عنوان درمانگر نیچه سعی در نزدیک شدن به افکار بیمار را دارد به کندی صورت می‌گیرد و برای مواجه شدن با واقعیات، کنجکاو خواهید شد، اما هنگامی که نیچه درمانگر برویر می‌شود سرعت داستان تند می‌شود و داستان در جاده ای سراشیبی، خاطرات فراموش شده نیجه و برویر را بازگو می‌کند.

جملات برگزیده کتاب هنگامی که نیچه گریست:

- هر انسانی، مالک مرگ خود است و می‌تواند به روش دلخواه عمل کند. شاید… و تنها شاید… بتوان حق زندگی کردن را از هر انسانی گرفت، ولی حق مردن را در هیچ شرایطی نمی‌توان سلب کرد.
-
گرچه نمی‌توانیم از سرنوشت بگریزیم. ولی باید با آن درگیر شویم. باید پیشامد سرنوشت‌مان را اراده کنیم. باید به تقدیرمان عشق بورزیم.
-
قله یعنی نقطه اوج در صعود زندگی. ولی اشکال قله‌ها این است که انسان را به سراشیبی نزدیک می‌کند.
-
ارسال این همه اطلاعات به مغز، آن هم از روزنه سه میلیمتری وسط عنبیه، چه رنج بی‌پایانی!
-
ازدواج نباید زندان باشد، بلکه باید باغی باشد که چیزی برتر در آن کشت می‌شود.
-
در برابر هر زن زیبا، مرد بدبختی هم حضور دارد که از حضور در کنار او خسته شده!
-
انتخابی را تحسین می‌کنم که انسان را به بیشتر از آنچه باید باشد، تبدیل کند.
-
شاید یک مرد، تنها با مرد بودن می‌تواند زنانگی وجود یک زن را آزاد کند.
-
انسان دوستانش را سخت‌تر از دشمنانش می‌بخشد.
-
آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نمی‌میرد.
-
باید طوری زندگی کنیم که انگار آزادیم.

شخصیت های واقعی کتاب هنگامی که نیچه گریست:

فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی
یوزف بروئر، از جمله بهترین پزشکان اتریش که با کمک فروید روش روانکاوی با صحبت را توسعه داد.
زیگموند فروید، عصب‌شناس اتریشی است که پدر علم روانکاوی شناخته می‌شود.
لو آندرئاس سالومه، دختر یک ژنرال روس بود که بیشتر به دلیل عشق نیچه به او شناخته می شود.
برتا پاپنهایم، یکی از افراد پیشگام در مددکاری اجتماعی

کتاب جنایت و مکافات

کتاب صداهایی از چرنوبیل

 

علیرضا بازدید : 26 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب سه خواهر اثر آنتون چخوف

معرفی کتاب سه خواهر

کتاب سه خواهر، افشاگرانه‌ترین اثر آنتون چخوف در زمینۀ فقر و فلاکت و امید باختگی مردم روسیه در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم است.

نمایشنامه سه خواهر (Three Sisters) شرحی بر زندگی و دل‌مشغولی‌های خانواده پروزروف است که از سه خواهر به نام‌های اولگا، ماشا و ایرینا و برادرشان آندره‌ئی تشکیل شده‌ است. این خانواده از وضعیت موجود خود ناراضی است و چشم‌انداز آینده را تیره و تار و امیدهای خویش را برباد رفته می‌بیند.

سه خواهر این خانواده همگی زنان جوان، تحصیل کرده و با فرهنگی هستند که در مسکو بزرگ شده‌اند ولی از یازده سال پیش در شهری کوچک واقع در یک ناحیه روستایی روسیه زندگی می‌کنند. شهر مسکو در این نمایشنامه نقش برجسته‌ای دارد: سه خواهر همواره به آن می‌اندیشند و پیوسته آرزو می‌کنند روزی به آن بازگردند. مسکو، شهری که آنان شادترین روزهای خود را در آن گذرانده‌اند، به‌ نظر ایشان مظهر کمال است. اما وقتی نمایش پیش می‌رود، این سه خواهر بیش از پیش و به تدریج از رویاهای خویش فاصله می‌گیرند.

نمایشنامه سه خواهر زنانه‌ترین نمایشنامه چخوف است. او در این نمایشنامه تلاش میکند آرمانهای نسل جوان و فرهیخته روسیه را نشان دهد. آرمان‌هایی که انگار هیچ راهی برای به انجام رسیدن ندارند و تنها حسرت گذشته خوبشان را میخورند.

آنتون پاولوویچ چخوف (Anton Chekhov) داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجسته‌ی روس است که در زمان حیاتش بیش از 700 اثر ادبی آفرید. چخوف را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینه‌ی نمایشنامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌ است و وی را پس از شکسپیر بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس می‌دانند.

در بخشی از کتاب سه خواهر می‌خوانیم:

- ورشینین: بله، ما را از یاد خواهند برد. سرنوشت‌مان این است، کاری‌اش نمی‌شود کرد. زمانی خواهد آمد که هرچه به نظرمان ضروری و بسیار بااهمیت جلوِه می‌کند، فراموش خواهد شد، یا بی‌فایده به نظر خواهد آمد. [کمی سکوت.] عجیب است، اما برایمان ممکن نیست امروز درک کنیم چه چیزی ضروری و چه چیزی مهم است، یا بیهوده و مسخره. مگر کشفیات کوپرنیک، یا مثلاً کریستف کلمب در آغاز مسخره و بی‌مصرف جلوه نکردند؟ حال آن‌که همه حقیقت را در جمله‌های بی‌سروته آدمی ابله می‌جستند. هیچ بعید نیست که زندگی کنونی - که ما بدون چک‌وچانه می‌پذیریم - روزی به نظر عجیب و احمقانه بیاید، نادرست و شاید هم گناهکارانه.

- توزنباخ: کسی چه می‌داند؟ شاید هم روزی بگویند زندگی پرافتخاری را می‌گذرانده‌ایم و با احترام از ما یاد کنند. این روزها دیگر از شکنجه، از اعدام، از چپاول خبری نیست، با این‌همه مردم با درد و رنج زندگی می‌کنند!

- سولنی: [با صدای خش‌دار:] بیه، بیه، بیه، اگر به بارون اجازه بدهند فلسفه ببافد، حتی حاضر است از خورد و خوراک هم چشم بپوشد.
-
توزنباخ: واسیلی واسیلیویچ، خواهش می‌کنم راحتم بگذارید... [صندلی‌اش را عوض می‌کند.] واقعاً ملولم می‌کنید.
-
سولنی: [با صدایی خش‌دار:] بیه، بیه، بیه...

- توزنباخ: با وجود درد و رنج‌هایی که در زمان ما مشاهده می‌شوند، که طبعاً وجود هم دارند، باز نشان‌ دهنده‌ی این هستند که جامعه از نظر روحی متحول شده است.

 

کتاب وقتی نیچه گریست

کتاب جنایت و مکافات

 

 

علیرضا بازدید : 18 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب عشق سال های وبا اثری از گابریل گارسیا

گابریل گارسیا مارکز، نویسنده ی رمان «صد سال تنهایی»، در شاهکار خود به نام رمان عشق در زمان وبا، داستان عشقی نافرجام را روایت می کند؛ عشقی آن چنان پرشور که تمام رقبا را به زانو درمی آورد و محدود به زمان نیست. از زمانی که فرمینا دازا به ابراز احساسات فلورینتو آریزا جواب رد داد و به جای او با دکتر جوونال اوربینو ازدواج کرد، پنجاه و یک سال و نه ماه و چهار روز است که می گذرد. فلورنتینو در طی این سال ها، آغوش باز زنان بسیاری را تجربه کرده اما به جز فرمینا، عاشق هیچ کس نشده است. او بر عشق جاودان خود به فرمینا قسم خورده است و به امید تجربه ی دوباره ی ابراز علاقه به معشوقه اش زندگی می کند. شوهر فرمینا، حین پایین آوردن طوطی خود از یک درخت انبه، به پایین افتاده و کشته می شود. بعد از این اتفاق، فلورنتینو فرصت را برای بیان دوباره ی عشق جاویدانش به فرمینا مناسب می بیند؛ اما عشقی آن چنان کهن هنوز هم می تواند پس از سال ها زنده مانده باشد؟ ایده ی اصلی گابریل گارسیا مارکز در رمان عشق در زمان وبا این است که درد عشق، به معنای واقعی کلمه، یک بیماری بوده و مانند وبا می تواند زندگی انسان ها را تهدید کند. فلورنتینو از درد عشق، مانند درد هر بیماری دیگری در رنج و عذاب است؛ در قسمتی از داستان، او برای بیشتر حس کردن بوی عطر فرمینا، تعدادی گل را جویده و می بلعد که باعث می شود حالش به هم بخورد. در بخش پایانی، اعلان شیوع یک طاعون استعاری نیز، نمایان گر همین درد عاطفی است

معرفی کتاب عشق سال‌های وبا

کتاب عشق سال‌های وبا، اثری جاودان و وصف‌ناپذیر از گابریل گارسیا مارکز، یکی از عاشقانه‌های معروف جهان رمان است. باید گفت در میان آثار گوناگون مارکز، صدسال تنهایى، پاییز پدر سالار، عشق در سال‌هاى وبا، کسى به سرهنگ نامه نمى‌نویسد و ژنرال در هزارتوهاى خود، اهمیت و ارزش ویژه‌اى دارند.

خلاصه کتاب عشق سال های وبا

در کتاب عشق سال‌های وبا، فلورنتینو جوانی لاغر اندام و نحیف از خانواده‌ای متوسط است. او در کودکی پدرش را از دست داده است و با مادرش زندگی می‌کند. در جوانی در تلگرافخانه مشغول کار می‌شود و وقتی برای رساندن یک تلگراف به خانه‌ای وارد می‌شود با دیدن دختر خانواده (فرمینا) عاشق او می‌شود. فرمینا که مادرش را در کودکی از دست داده است با پدرش زندگی می‌کند. پدرش ثروتمند است اما پیشینه شغلی مشکوکی دارد، از خانواده اشراف نیست اما خیال‌های خاصی برای ازدواج دخترش با خانوادهای با اصل و نسب دارد و او را به مدرسه غیر انتفاعی می‌فرستد.

مدرسه‌ای که به دختران خانواده‌های محترم هنر کدبانوگری می‌آموزد. فلورنتینو اهل مطالعه و صاحب قلم است (کتابخوانی که در طی سال‌های سال کتاب‌خوانی هرگز نفهمید چه کتابی خوب است و چه کتابی بد) و قبل از اظهار عشق به اندازه یک کتاب نامه عاشقانه ارسال نشده، به معشوقش نوشته است. اما بالاخره به کمک دیگران ابراز عشق صورت می‌پذیرد و جوانه‌هایی از عشق دوطرفه پدید می‌آید. عشقی مکاتبه‌ای و بی‌آلایش. پس از اطلاع پدر از عشق دخترش، او سعی می‌کند با دور‌کردن آن دو، آتش این عشق را خاموش کند، لذا او را به مسافرتی طولانی می‌برد.

پس از بازگشت و مواجهه دو عاشق، فرمینا ناگهان احساس می‌کند که عشقی نسبت به فلورنتینو ندارد لذا قضیه را تمام می‌نماید! پس از این ماجرا سر و کله ضلع سوم داستان یعنی دکتر خوونال اوربینو پیدا می‌شود. دکتر اوربینو جوانی است از خانوادهای اشراف‌زاده که برای تحصیل علم طب به اروپا رفته و با کوله‌باری از علم و کلاس و انگیزه به شهر خود بازگشته است...

گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez) بزرگ‌ترین نویسنده‌ى کلمبیا و نام‌آورترین نویسنده‌ى جهان و برنده‌ى جایزه‌ى ادبى نوبل سال ١۹۸۲، در ششم ماه مارس ١۹۲۸ میلادى، در دهکده‌ى آراکاتاکا در منطقه‌ى سانتاماریاى کلمبیا متولد شد و تا سن هشت سالگى، در این دهکده، نزد مادر بزرگش زندگى کرد. در سال ١۹۴١ اولین نوشته‌هایش در روزنامه‌اى به نام خوونتود که مخصوص شاگردان دبیرستانى بود، منتشر شد. تحصیلات دبیرستانى او با وقفه روبه رو گشت و گارسیا مارکز، یک سال به سوکو رفت.

در آوریل ١۹۶١، «کسى به سرهنگ نامه نمى‌نویسد» مجدداً چاپ مى‌شد. در همین سال به مکزیک رفت و با زن و فرزند دو ساله‌اش زندگى کرد. براى فیلم‌هاى سینمایى فیلمنامه نوشت. همچنین دستنویس داستان ساعت شوم را به مسابقه‌ى ملى رمان که در بوگوتا توسط شرکت نفت اسو ترتیب یافته، فرستاد و جایزه‌ى اول را از آن خود کرد.

در سال ١۹۶۲ کتاب «کسى به سرهنگ نامه نمى‌نویسد» وى در مکزیک منتشر شد. همچنین ترجمه‌ى همان کتاب در پاریس. اولین روایت پاییز پدر سالار را هم در همین سال نوشت. در سال ١۹۶۵، نوشتن صد سال تنهایى؛ را آغاز کرد. و در آوریل ١۹۶۸، صد سال تنهایى در بوئنوس آیرس منتشر شد و به موفقیتى فورى و چشمگیر رسید طورى که کتاب به طور مداوم تجدید چاپ مى‌شد.

در سال ١۹۶۹، صد سال تنهایى، جایزه‌ى فرانسوى بهترین کتاب خارجى را نصیب خود کرد. در سال ١۹۷۰ در بارسلون سرگذشت یک غریق چاپ شد. مارکز پس از این که پست «سفیر» بودن در بارسلون را رد کرد، به سفر طولانى در کشورهاى کاراییب پرداخت. انتشار رمان‌های کتاب داستان غم‌انگیز و باور نکردنى ارندیراى ساده دل و مادر بزرگ سنگ دلش، باعث شد که جایزه‌ى رومولو گایه‌گوس را در مورد بهترین رمان به‌دست آورد. در سال ١۹۷۶، پاییز پدر سالار منتشر شد.

در سال ١۹۸۲، کتاب ما را چش آبى رنگ سگ را منتشر کرد و نیز در همین سال بود که موفق به اخذ جایزه‌ى ادبى نوبل گردید. کتاب عشق سال‌هاى وبا را در ١۹۸۶ منتشر کرد. انتشار کتاب ژنرال در هزارتوى خویش در ١۹۸۹ در سطح جهانى جنجال آفرید. در ١۹۹۲، کتاب از عشق و شیاطین دیگر؛ ١۹۹۶، انتشار کتاب پرونده‌ى یک گروگان‌گیرى؛ ١۹۹۸، کارگاه سناریونویسى و فرهنگ جامعه اصطلاحات آمریکاى لاتین؛ ١۹۹۹ سرزمین کودکان و براى آزادى؛ و در سال ۲۰۰۰ دو عنوان کتاب به نام‌هاى یادداشت‌ها و خانه‌ى بزرگ از او منتشر شدند.

در بخشی از کتاب عشق سال‌های وبا (Love in the Time of Cholera) می‌خوانیم:

بوى بادام تلخ همیشه، بى‌آن که بخواهد، او را به یاد عشق نافرجام مى‌انداخت. دکتر جوونال اوربینو به محض پا نهادن به درون آن خانه‌ى تاریک با هوایى مانده و سنگین به این موضوع پى‌برد. او را با عجله به آن‌جا خواسته بودند تا به موضوع قتلى رسیدگى کند که براى خود او حالت اورژانسى‌اش را سال‌ها قبل از دست‌داده بود. جرمیا دو سنت آمور که از مهاجرین منطقه‌ى آند بود، جزو مجروحین جنگى به حساب مى‌آمد. او عکاس ویژه‌ى کودکان بود و از رقباى پروپا قرص بازى شطرنج دکتر محسوب مى‌شد. کسى که در اثر استنشاق بخار سمى سیانید طلا، مرده و از زجر یادآورى خاطرات گذشته خلاص شده بود.

کتاب سه خواهر

وقتی نیچه گریست 

 

علیرضا بازدید : 23 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب ریگ روان اثری از استیو تولتز

کتاب ریگ روان اثر دیگری از استیو تولتز، نویسنده کتاب جز از کل می باشد. استیو تولتز گفته است که این کتاب در مورد ترس از زندگی است.

خلاصه ای از کتاب ریگ روان

داستان رمان با روایت لیام شروع می شود و در واقع لیام نویسنده کتابیه که داره از بدبختى ها و ناکامى هاى رفیقش آلدو می نویسه. لیام و آلدو، دو دوست از دوران دبیرستان و شکست خورده در زندگى هستند. لیام، یک افسر پلیس است که عاشق نویسندگی است که همیشه نوشته هاش شکست خورده و هیچوقت موفق نشده و حتى علت پلیس شدنشم براى خلق یکى از کتاباشه که اونم شکست خورده، یک ازدواج شکست خورده داره و از روابط رو به سردش با زنش تس و روابط پیچیدش با دخترش سونیا میگه. آلدو که در واقع قهرمان واقعى رمانه و در مرکز توجه و کتاب و رمان دربارش نوشته میشه هم یه کارآفرین بد شانس و بدبخته که از خود بچگیش تا پیریش هزار بار شکست خورده و آسیب دیده، بدترین ترساش به سرش میاد، هم فلج میشه و هم زندان میره در آخر… در طول رمان هزارها هزار بار آلدو تلاش میکنه که خودشو بکشه ولى همیشه شکست میخوره و اصلا باعث بوجود اومدن این اعتقاد درش میشه که یه بدبخت جاویدانه هستش. این رمان با شکلى بسیار طنز به بررسى به گفته خود ترس از زندگى مى پردازه و با گوشه و کنایه ها و توضیحاتى از نویسندگان بزرگ به بررسى این موضوع مى پردازه.

کتاب عشق سال های وبا

کتاب سه خواهر

 

علیرضا بازدید : 19 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب نبرد من اثری از آدولف هیتلر

 

نبرد من کتابیست که توسط آدولف هیتلر نوشته شده است و بیانگر اندیشه های سیاسی و ناسیونال سوسیالیسم می باشد. هیتلر در سال 1924 هنگامی که در قلعه لندربرگ زندانی بود، بخش اول کتاب را با دیکته کردن جملات به منشی خود رودلف هس به وجود آورد. بخش دوم، پایان همان سال پس از آزادی زودهنگام او از زندان نوشته شد. پس از به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیسم در آلمان و تشکیل «رایش سوم» این متن به کتاب مقدس حکومت نازی تبدیل شد و حزب در هر فرصتی، از جمله در مراسم ازدواج و اخذ مدرک دیپلم، آن را در میان مردم پخش می کرد و پیر و جوان را به خواندن آن فرا می خواند. در سال 1943، بیش از 10 میلیون نسخه از این کتاب در آلمان پخش شد. با قدرت گرفتن ناسیونال سوسیالیست ها در آلمان، فروش و توزیع کتاب نبرد من نیز رواج پیدا کرده و هدیه می شد. فروش نسخه های دست دوم کتاب ممنوع بود و تدریس آن در مدرسه ها به عنوان جزئی از کتاب ممنوع بود و تدریس آن در مدرسه ها به عنوان جزئی از برنامه تبلیغاتی حزب ناسیونال سوسیالیست از همین دوران آغاز شد. از این کتاب تا پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به یازده میلیون نسخه انتشار یافت

کتاب نبرد من - زندگی نامه هیتلر

از سال 1945 چاپ کتاب نبرد من که در واقع زندگینامه، عقاید و نظرات آدولف هیتلر بود، متوقف شد. انتشار میلیون‌ها نسخه کپی باعث شد که این ممنوعیت غیر رسمی همیشه ناقص باشد. ممنوعیت کتاب همچنین به اسطوره شدن آن نیز کمک کرد.

با این حال، کتابی که هیتلر در زمان حضورش در زندان قلعه لندبرگ در سال 1924 نوشت، سال‌ها بعد در حکومت آلمان نازی به مقدس‌ترین کتاب تبدیل شد. در زمان نوشتن بخش‌های نخست کتاب، «رودولف هس» منشی هیتلر نیز در ویرایش و رونویسی کتاب به او کمک کرده است. بخش دوم کتاب در پایان همان سال به پایان رسید.

اکنون 70 سال پس از مرگ هیتلر، کتاب باید به عنوان جریان سیاسی، فرهنگی و فکری آن روزها خوانده شود. نه هیتلر و نه اندیشه‌هایش دیگر امروزی نیستند، زیرا آنها محصول دوره خود بودند. در واقع، هیتلر فقط می‌تواند درک شود، اگر او را به عنوان یک نویسنده مانند هر نویسنده دیگر در نظر گرفت.

این کتاب در زمان بعد جنگ جهانی اول برای آلمانی‌ها به عنوان پنجره‌ای برای دمیدن هوای تازه قلمداد می‌شد. با این حال، این اثر قطعه‌ای از اسنادی است که نشان می‌دهد چگونه یک دیکتاتور می‌تواند فکر کند و شما را وادار به باور آن کند. ساختار اجتماعی در آلمان و بخش‌های جامعه به وضوح از طریق چشم‌اندازهای شخصی هیتلر در کتاب شرح داده شده است.

متن کتاب پر از عبارات و کنایه‌های رایج است، همراه با استدلال‌های بازتولید شده از طیف متنوعی از متون قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. آدولف هیتلر نظریات «کارل فون کلاوزویتس» نظریه پرداز نظامی را در کتابش می آورد، همچنین زبان مبارزه او از تفکر اجتماعی «داروین» در قرن نوزدهم سرچشمه می‌گیرد.

با این حال، نبرد من هنوز ترس را تحریک می‌کند. این ترس با خاطراتی که فرهنگ سیاسی آلمان را تعریف می‌کند شکل می‌گیرد (شکست در جنگ جهانی اول و معاهده ورسای) و به معنای حرکت به سوی جهان به عنوان یک آلمانی تا به امروز است. حتی شیوه‌ای که در آن پاورقی‌های متن را فرا گرفته است، به طور واضح، میل به آن را در صفحات کتاب نشان می‌دهد؛ یعنی روح تمامیت خواه نژاد آریایی.

هیتلر یک ناسیونالیست استوار است، زیرا برای دولت آلمان بزرگ، او راهنمای مسیر است. در رقابت برای به دست آوردن زمین و منابع بیشتر او به وضوح بیان می‌کند که یک ملت باید از خود بیرون بیاید و زمین‌های خارجی (بیرون از مرز) را به دست آورد. او همچنین اعتراف می‌کند که انتخاب غیرطبیعی، قدرت ملی را کاهش می‌دهد، زیرا در یک فرایند انتخاب طبیعی تنها قوی‌ترین در رقابت جان سالم به در می‌برد. او همچنین بحث می‌کند که چگونه نژاد آریایی قادر به رشد پیشرفت بشریت است و یهودی‌ها به طور مداوم به منظور تسلط بر نژاد بشر قومی فاسد هستند و به دست‌کاری ساختار اجتماعی در ملل مختلف می‌پردازند. او به روشنی بیان می‌کند که اگر آلمان می‌خواهد به سرنوشت نهایی خود که پیروزی است برسد، یهودی‌ها باید از ملت ریشه کن شوند.

به طور کلی، کتاب نبرد من تأکید بر فلسفه آدولف هیتلر در مورد دولت و سیاست است. برای همه شناخته شده است که کتاب از اندیشه فردی است که یکی از شدیدترین جنایات بشری را در طول تاریخ پایه‌ریزی کرده بود. اما این کتاب همانند سوختی برای آتش، این مرد را تحریک می‌کرد. اعتقادات و دیدگاه‌های او نسبت به ملت آلمان باعث شد او مسیر سیاسی مشخصی را انتخاب کند.

هیتلر می‌نویسد که اصول اساسی سیاست و جامعه شناسی در ذهن خود او شکل گرفته است، از دوران کودکی و جوانی‌اش. نارضایتی او نسبت به دموکراسی پارلمانی آشکارا نشان داده شده است و او ثابت می‌کند که چطور چنین سیستمی به تخریب جناح سیاسی ملت منجر شده است و منفعل در انجام هر کاری است. او بیان می‌کند که مسئله اساسی با دموکراسی پارلمانی پاسخگویی است، زیرا نمی‌تواند به یک فرد تکیه کند.

در قسمت دوم کتاب، هیتلر نشان می‌دهد که چگونه به حزب ناسیونال ‌سوسیالیست کارگران آلمان می‌پیوندد و رهبری جنبش جوانان را برای بیداری ملت آلمان بر عهده می‌گیرد. حزب تحت رهبریِ دائمی هیتلر به طور فزاینده‌ای محبوبیت پیدا می‌کند و با شعله‌ور شدن سخنرانی‌های عمومی او برای پیشبرد این مبارزه برای به دست آوردن موقعیت سیاسی، حزب نازی به قدرت اول کشور تبدیل می‌شود.

این کتاب همچنین ساختار سیاسی آلمان در آن زمان را نشان می‌دهد، همراه با استراتژی‌های تبلیغاتی که در طول جنگ جهانی اول توسط فرانسوی‌ها به کار گرفته می‌شدند. دست‌کاری احساسات عمومی توسط هیتلر کمک میکرد تا احساسات توده مردم را در اختیار بگیرد و اعمال خود را بعد از آن به خواسته مردم برای جنگ تبدیل کند.

این کتاب بدون هیچ گونه دیپلماسی به روش بسیار پرتنش نوشته شده است. همانطور که از فردی نژادپرست به مانند هیتلر انتظار می‌رود، سبک نوشتن کتاب، مستقیم، قابل درک، بسیار جذاب و در عین حال تحریک کننده است. با این حال، خواندن این کتاب تقریباً خواننده را متقاعد می‌کند که به سمت تفکر آدولف هیتلر حرکت کند.

درباره هیتلر، بنیان گذار حزب ناسیونالیسم

آدولف هیتلر در سال 1889 در اتریش، پسر یک مقام گمرکی، متولد شد و بیشتر دوران کودکی خود را در منطقه لینتس گذراند. وقتی 18 ساله بود، از ارث پدرش استفاده کرد و برای تحصیل در هنر به وین رفت. هیتلر عمیقاً ناامید شد، زیرا برنامه‌های او در دانشگاه هنر در وین رد شد. طبق نظر هیتلر در زندگینامه‌اش، در این دوره ابتدا با ایده‌های ضد یهودی آشنا شد که منجر به ایجاد دیدگاه‌های سیاسی فاشیستی‌اش شد.

وقتی که جنگ جهانی اول در سال 1914 آغاز شد، هیتلر فوراً برای پیوستن به ارتش آلمان درخواست داد. او از شکست آلمان در جنگ ترسید و احساس کرد رهبران به کشور خیانت کرده‌اند، زیرا آلمان بسیار تحقیر شده و مجبور بود تمام هزینه‌های کامل جنگ را بپردازد.

بلافاصله پس از جنگ، هیتلر با همکارانش به ایجاد حزب کارگری سوسیالیست ناسیونالیسم یا نازی کمک کرد. سخنرانی‌های عمومی و جذاب او، اغلب در تالار‌های آبجو فروشی، توسط صدها هزار نفر مردم ناراضی آلمان انجام می‌گرفت.

در سال 1923، هیتلر پس از کودتای دستگیر شد و به پنج سال زندان در لندبرگ محکوم شد که تنها یک سال از آن را گذراند. در همان مدت کوتاهی که در زندان بود، هیتلر کتاب نبرد من را نوشت. ایدئولوژی هیتلر در حال پیشروی در تمام کشور بود، او مشکلات آلمان را نه به آلمانی‌ها بلکه به قدرت‌های خارجی و یهودی‌ها نسبت می‌داد.

محبوب هیتلر باعث شد حزب ناسیونالیسم (نازی) در انتخابات بیشترین کرسی را در دولت آلمان بدست آورد. بعد از مدتی هیتلر قدرت قانونی خود را در دولت آلمان برگزار کرد. در سال 1933، آزادی احزاب دیگر به جزء حزب نازی غیرقانونی اعلام شدند و در سال 1934، هیتلر ریاست جمهوری را لغو کرد و قدرت خود به خود محدود کرد. طی چند سال آینده، هیتلر قدرت خود را تقویت کرد و از موضع خود برای پیگیری یهودی‌ها و سایر اقلیت‌ها در آلمان استفاده کرد.

در اواخر دهه 1930، آلمان هیتلری آماده گسترش بود. او ارتش آلمان را ساخت و در سال 1938 به طور یک‌جانبه اتریش را ضمیمه خاک آلمان کرد. در همان سال، رأی چندین رهبر اروپایی را برای امضای توافق‌نامه مونیخ به دست آورد که بخشی از چکسلواکی را به آلمان برای جلوگیری از جنگ اعطا کنند. سپس آلمان در سال 1939 تمام کشور چکسلواکی را اشغال کرد. حمله او به لهستان در سپتامبر 1939 باعث آغاز جنگ جهانی دوم شد.

آلمان به لحاظ استراتژی حمله برق آسا، از لحاظ نظامی موفقیت‌های بسیاری را به دست آورد. تا پایان سال 1941 بسیاری از کشورهای شرق و غرب را فتح کرد، ولی حمله به روسیه در زمستان ورق را به نفع متفقین برگرداند. از این پس مرزها باز پس گرفته شدند و قدرت نظامی آلمان ضعیف‌تر شد. هیتلر خود به تنهایی هدایت ارتش را در دست گرفت و در طی یکسری اشتباهات دنباله‌دار، به سرنگونی آلمان نازی دامن زد. او در 30 آوریل 1945 در پناهگاه زیرزمینی‌اش به همراه همسرش «اِوا براون» خودکشی کرد و اجسادشان سوزانده شد.

وصیت نامه هیتلر

همانطور که من در نظر نگرفتم که بتوانم در طول سال‌های مبارزه ازدواج خود را به عهده بگیرم، قبل از پایان زندگی‌ام تصمیم گرفتم تا با دختری که بعد از سال‌ها دوستی وفادارانه، به منظور به اشتراک گذاشتن سرنوشت خود با من ازدواج کنم. با میل خود او را به عنوان همسر خود می‌دانم تا زمان مرگ.

آنچه که من به آن تعلق دارم - تا آنجا که ارزش دارد - متعلق به حزب است. تصمیم‌گیری بعدی من لازم نیست.

نقاشی‌های من در مجموعه‌هایی که من طی سال‌ها خریداری کرده‌ام، هرگز برای اهداف شخصی نبوده، بلکه تنها برای گسترش گالری بزرگ در شهرم یعنی لینتس بوده است. این خالص‌ترین آرزوی من است که ایجاد این گالری به‌درستی انجام شود.

من مارتین بورمن را به عنوان قیم خودم تعیین کردم. او قدرت قانونی کامل برای تصمیم‌گیری دارد. او مجاز است که هر چیزی را که دارای ارزش احساسی است و یا برای حفظ یک زندگی ساده برای برادران و خواهرانم ضروری است، نیز بالاتر از همه برای مادر همسر و همکاران وفادارم که به خوبی شناخته شده‌اند. کسانی که سال‌هاست با کار و فعالیتشان به من کمک کردند.

من و همسرم - به منظور فرار از ننگ رسوایی یا تسلیم - مرگ را انتخاب کردیم. آرزوی ما این است که بلافاصله در نقطه‌ای که من بزرگترین بخش کار روزمره خود را طی دوره خدمات دوازده ساله به مردم انجام دادم، سوزانده شویم.

اندیشه و جوهر وجودی آدولف هیتلر در کتابش نمایان است و مهمترین راه شناخت کسی است که بزرگ‌ترین جنگ تاریخ را شروع کرد. هنگامی که بعد از نزدیک به 70 سال از پایان جنگ جهانی دوم، تصاویر رهبر نازی را می‌بینیم، چهره مردی را مشاهده می‌کنیم که در اثر اشتباهات غیرقابل تحمل رنج می‌برد.

او قهرمانِ خودخواهی است که به تنهایی به مبارزه غیرممکن‌ها رفت. هیتلر خود را مانند ناپلئون بناپارت احساس می‌کرد که علیه سرنوشت در حال مبارزه است و نمی‌تواند علیه آن پیروز شود و اینکه به نوعی سزاوار آن است. چرا که در ذهنش بی‌قید و شرط خود را با قدرتی استثنایی در ارتباط میدید.

هیتلر به مردم می‌گفت: «من به شما مبارزه، خطر و مرگ پیشنهاد می‌دهم» و در نتیجه یک کشور پای اندیشه‌های او تمام می‌شود. همان‌طور که خواننده بعد از خواندن کتابش به این فکر می‌کند که او چگونه با این عقاید ضد انسانی‌اش، توانسته یک ملت را همراه خویش کند.

کتاب ریگ روان

کتاب عشق سال های وبا

 

علیرضا بازدید : 19 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب حرمسرای قذافی اثری از آنیک کوژان

 

مقدمه ای از کتاب حرمسرای قذافی

کتاب حرمسرای قذافی، اثری نوشته ی آنیک کوژان است که اولین بار در سال 2013 به انتشار رسید. ثریا، دختری دانش آموز در شهر ساحلی سرت، تنها پانزده سال داشت که «افتخار» این را پیدا کرد تا دسته گلی را به سرهنگ قذافی، «پیشوای کشور»، به هنگام بازدید او از مدرسه تقدیم کند. همین ملاقات، زندگی ثریا را برای همیشه تغییر داد. او خیلی زود به «باب العزیزیه»، عمارت مجلل قذافی در نزدیکی شهر طرابلس احضار شد. ثریا در آنجا به زنان جوانی پیوست که توسط قذافی به شکلی خشونت آمیز مورد سوءاستفاده قرار می گرفتند. کتاب حرمسرای قذافی، داستان ثریا را تعریف می کند؛ داستانی که اولین مورد از نمونه های مشابه ای است که به تدریج در حال شنیده شدن هستند

نقد و بررسی کتاب صوتی حرمسرای قذافی

دنیا دیکتاتورهای زیادی را به خود دیده است. آدم‌هایی که به خودشان اجازه داده‌اند برای جان و مال انسان‌ها تصمیم بگیرند. آدم‌هایی که زیر سایه‌ی قدرتشان آرزوهای زیادی لگدمال شده است. وقتی می‌خواهیم دهشتناک ترین رهبران تاریخ را نام ببریم آدم‌هایی مثل «استالین»، «لنین»، «هیتلر» و «مائو» به ذهنمان می‌آیند. اما سال‌هایی نه چندان دور دیکتاتوری در لیبی حکومت می‌کرد که زوایای پنهان شخصیتش، ماجرای هولناکی را به تصویر می‌کشد. اتفاقی که رخ دادنش در قرن بیست و یک به سختی در ذهن می‌گنجد.

معمر قذافی 42 سال بر لیبی حکومت کرد و در این دوران جنایات وحشتناکی مرتکب شد. اما نکته‌ای هولناک درباره‌ی دیکتاتور لیبی وجود دارد که در تصاویر تلویزیونی که از سقوطش پخش شد پنهان ماند. حرمسرای قذافی روایت  غمباری است که پرده از هیولای درون قائد اعظم برمی‌دارد.

درباره کتاب حرمسرای قذافی

حرمسرای قذافی کتاب متفاوتی است. داستان نیست، روایت مستندی است که می‌تواند مو بر تن هرخواننده‌ای سیخ کند. آنیک کوژان خبرنگار فرانسوی این کتاب را سال 2013 منتشر کرد. مترجم کتاب خانم کوژان بیژن اشتری است.

شخصیت اول این کتاب دختری لیبیایی به نام ثریاست. دختری که از مدرسه ربوده شد و زندگی و آرزوهایش در نوجوانی زیر چکمه‌های دیکتاتور لیبی از بین رفت . دختران بسیاری در لیبی سرنوشتنی همچون ثريا داشته‌اند. بسیاری از آن‌ها از ترس بی‌آبرو شدن هرگز از رنجشان سخن نگفتند، اما ثریا این قانون نانوشته را زیر پا گذاشت، او شجاع‌ترین این دختران است.

افشای راز قذافی کار آسانی نبود. بسیاری از مردم لیبی حتی پس از سرنگونی دیکتاتور پلیدشان دلشان نمی‌خواهد از این راز حرف بزنند. دختران محافظ قذافی که همواره در عکس ها اطراف او دیده می‌شدند و سو‌ژه‌ی بسیاری از عکاسان سراسر دنیا بودند همواره چهره‌ی مردی حامی حقوق زنان به به حاکم مسلمان لیبی می‌بخشیدند. اما کسی نمی‌دانست پشت دیوارهای «باب العزیزیه» چه خبر است. «باب العزیزیه» محل دفن آرزوی دختران لیبیایی زیادی شد جایی که در قرن 21 خشونت، تجاوز و آزار جنسی به شکلی جنون آمیز جریان داشت.

داستان حرمسرای قذافی چگونه تبدیل به کتاب شد؟

آنیک کوژان خبرنگار فرانسوی که سال 2011 برای بررسی نقش زنان در انقلاب لیبی به «طرابلس» رفته بود، در پایان سفرش با ثریا آشنا شد و داستان او را شنید. او پس از بازگشت به پاریس داستان ثریا را بدون اشاره به هویت او در قالب مقاله‌ای در«لوموند» منتشر کرد. این مقاله سر و صدای زیادی به پا کرد. خبرنگارهای زیادی دنبال ثریا گشتند و مقاله به زبان‌های مختلف ترجمه شد. بعد از آن داستان‌های زیادی به دست آنیک کوجین رسید که صحت ادعای ثریا را ثابت می‌کرد. او کم کم متوجه شد با یک جنایت سازمان یافته روبه‌رو است، جنایتی که در تمام ارکان حکومت قذافی رسوخ کرده بود. آنیک کوژان به لیبی برگشت تا تحقیقاتش را کامل کند، به گفته خودش در این راه با تهدیدهای زیادی مواجه شد. اما در نهایت کتاب حرمسرای قذافی در دوبخش منتشر شد.

بخش اول کتاب، داستان ثریاست که با جزئیات به سرنوشتی که قائد اعظم و جامعه‌ی لیبی برای این دخترک بسیار زیبا رقم زدند، می‌پردازد. بخش دوم تحقیقات آنیک کوژان است. او در این بخش تلاشش برای یافتن ردپای این جنایات را روایت می‌کند. از درد و رنج زنان دیگری می‌گوید که بعد از افشاگری ثریا حاضر شدند ترس بی‌آبرو شدن را فراموش کنند و از آزارها و سو استفاده‌های جنسی که بر سرشان امد، بگویند. کوژان در این بخش تقصیر و مسئولیت دست‌اندرکاران این فساد در حکومت سرهنگ قذافی را بررسی کرده است.

نقد کتاب حرمسرای قذافی

کتاب حرمسرای قذافی پس از انتشار سر و صدای زیادی به پا کرد و مخالفان و موافقان بسیاری داشت. «بیژن اشتری» مترجم این کتاب در بخشی از  مقدمه‌ی این کتاب بیان می‌کند:«حرمسرای قذافی زندگینامه قذافی نیست و خواننده نباید به این کتاب همچوم زندگینامه سیاسی قذافی نگاه کند. این کتاب، در واقع فقط به یک وجه هولناک از زندگی قذافی می‌پردازد؛ وجهی که عملا تبدیل به جزیی از ساختار حکومتی رژیم قذافی شده بود.» او ادامه می‌دهد:« قذافی‌ای که در این کتاب به تصویر کشیده شده به قدری هول انگیز است که شاید باورش برای خوانندگان مشل باشد. اما کتاب به قدری مستند و خوب پژوهش شده است که جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد.» اما تعدادی از منتقدان چنین نظری ندارند.

برای مثال «محمدرضا کایینی»، تاریخ پژوه ایرانی، در نقدی که برای این کتاب نوشته کتاب را بسیاری غلو شده و جانبدارانه می‌داند. در بخشی از نقد او که در سایت «هفت راه» منتشر شده آمده است:« نظامی با خصال و نیز دشمنان حاکمیت قذافی، قطعا با روابط جنسی او وگروکشی های مربوطه سرپا نمی ماند واز همین سربند، این کسبه‌ی داستان نگار، باید به سوی یافتن دلایلی دیگر دلالت شوند. اساسا براین باورم که ماجرای سقوط قذافی، با سایر سقوط‌ها در جهان عرب در دهه اخیر، تفاوت‌های بنیادین دارد. موضوعی که به ظاهر هنوز کسی جسارت واکاوی آن را نیافته است

بعضی منتقدان نیز ضعف این کتاب را نپرداختن به زندگی خود معمر قذافی و شخصیت او و همینطور شخصیت «مبروکه» زنی که گرداننده‌ی حرم قائد اعظم و از پرستندگان اوست، می‌دانند. همچنین بسیاری از منتقدان معتقدند تصویری که خانم کوژان از نیروهای ناتو به عنوان ناجیان لیبی رسم کرده است، تصویر درستی نیست و او با نگاهی پاریسی و خود بزرگبینانه غرب و لیبی را مقایسه کرده است.

تصویر درستی نیست و او با نگاهی پاریسی و خود بزرگبینانه غرب و لیبی را مقایسه کرده است.

درباره معمر قذافي؛ شخصیت اصلی کتاب حرمسرای قذافی

سرهنگ معمر محمد قذافی سال 1942 در شهر «سرت »به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی او در میان قبیله اش قذافذه و سپس در «مصراته» گذشت. معمر قذافی سال 1961 به دانشکده‌ی افسری در «بنغازی» رفت و پس از 5 سال به عنوان مستشار نظامی از آنجا فارغ التحصیل شد.

معمر قذافی در این سال‌ها تحت تاثیر انقلاب 1952 مصر و «جمال عبدالناصر» بود. او پس از فارغ التحصلی از دانشکده‌ی افسرس به اروپا رفت و چند سالی هم در مدارس نظامی اروپا تعلیم دید. قذافی سال 1969 به همراه گروهی از افسران که به آن‌ها افسران آزاد گفته می‌شد در لیبی کودتا کرد و «محمد ادریس سنوسی» آخرین پادشاه ليبي را برکنار کرد و از آن زمان تا سال 2011 خودش بر لیبی حکومت کرد. این یکی از طولانی‌ترین دوران زمام‌داری در تاریخ است.

شیوه‌ی حکومت‌داری معمر قذافی ترکیبی از سوسیالیسم و اسلام بود. او در کتابی به نام «کتاب سبز» تمام دیدگاه‌های خود را در زمینه‌ی حکومت‌داری آورده است. این کتاب در سال‌های حکومت قذافی مانند کتاب مقدس در لیبی بود.

معمر قذافی سال 2011 در جریان انقلاب لیبی برکنار شد. نیروهای انقلابی او را در «سرت» شهر محل تولدش، درحالی‌که در فاضلاب پنهان شده بود دستگیر کردند. او در جریان انتقال به «مصراته»کشته شد. علت دقیق مرگ قذافی مشخص نیست اما این پایان کار دیکتاتور لیبی بود.

آنیک کوژان؛ خبرنگار جنگ

آنیک کوژان خبرنگار فرانسوی متولد 1957 است.  او از سال 1981 در روزنامه لوموند، از مشهورترین روزنامه‌های فرانسوی فعالیت می‌کند. او با افراد معروف بسیاری از جمله «پرنسس دایانا» مصاحبه کرده است و مقالات مورد توجه زیادی دارد که به زبان‌های مختلفی ترجمه شده اند. خانم کوژان سال 1996 برنده‌ی جایزه‌ی «آلبرت لوندرز» ارزشمندترین جایزه‌ی روزنامه نگاری فرانسه شده است.

رمان حرمسرای قذافی آنیک کوژین را به شهرت رساند. او برای این کتاب برنده‌ی جوایزی هم شده است که مهم‌‌ترین آن‌ها « جایزه‌‌ی بزرگ باشگاه بین المللی مطبوعات» است. خانم کوژان همچنان به عنون خبرنگار جنگ فعالیت می‌کند و گزارش‌هایی هم درباره‌ی جنگ اخیر سوریه نوشته است.

در بخشی از کتاب حرمسرای قذافی می‌خوانیم

... من در شانزدهم فوریه، شاید تحت تاثیر  انقلاب در حال شکوفایی لیبی، خانه را ترک کردم. این انقلاب شخصی کوچکم بود. آیا با این کارم باعث می‌شدم اعضای خانواده‌ام به من همچون زنی هرزه نگاه کنند؟ به خودم گفتم، باشد بگذار این طوری نگاهم کنند. حالا می‌توانستند راحت هرچه که دلشان بخواهد درباره‌ام بگویند. می‌خواستم با حشام نامزد غیر رسمی‌ام ازدواج کنم. درست است که من هنوز همسرش نشده بودم و رابطه‌ام با او خلاف موجود در لیبی بود، اما من کسی بودم که همه حقوق قانونی‌اش به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن توسط کسی نقض شده بود که خودش نماد و تجسم قانون در لیبی بود: معمر قذافی. به خودم می‌گفتم چرا من باید قانون را محترم بشمرم در حالی‌که قانون هرگز مرا محترم نشمرده بود؟ آیا اصلا آن‌ها جرئت داشتند مرا به خاطر تمایلم برای زندگی با مردی که دوستش می‌داشتم محکوم کنند در حالی که مرد قدرت لیبی برای سالیان سال مرا به بند کشیده و مورد تعرض قرار داده بود؟

من و حشام صیغه ازدواج خواندیم و به خانه ییلاقی کوچکی که او برای خودش در حومه طرابلس ساخته بود رفتیم. او برای یک ماهیگیر کار می‌کرد و برای صید هشت‌پا به ته دریا می‌رفت. منتظرش می‌ماندم و برایش غذا درست می‌کردم. هیچ چیز دیگری نمی‌خواستم. دوست داشتم در تظاهرات عظیم هفدهم فوریه در طرابلس شرکت کنم، اما امکانش فراهم نشد، چون فاصله‌ام با شهر خیلی زیاد بود. بنابراین پای تلویزیون نشستم و از شبکه الجزیره تصاویر زنده شورش‌های مردمی علیه قذافی را دیدم.

دستخوش هیجان شدیدی شده بودم! وای چه جنبشی! چه انقلابی! چه شور و حالی! لیبیایی‌ها داشتند شورش می‌کردند، لیبی بیدار شده بود. عاقبت همه شماره تلفن‌هایی را که از باب العزیزیه داشتم از گوشی موبایم پاک کردم. آن‌ها از حالا به بعد کارهایی ضروری‌تر از یافتنم داشتند.

کتاب نبرد من 

کتاب ریگ روان

 

علیرضا بازدید : 24 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب یک بعلاوه یک اثری از جوجو مویز

معرفی کتاب یک بعلاوه یک

کتاب یک بعلاوه یک

کتاب به داستان زندگی جسیکا توماس می پردازد. زنی تنها که خانواده ای عجیب را اداره می کند. دختر او عاشق ریاضی است و از رژلب متنفر است، با این حال پسر خانواده عاشق آرایش است!

جسیکا در دریاکنار نظافت چی خانه هاست و در یک کافه هم کار می کند. او تمام تلاش خود را می کند تا نبود شوهرش زندگی خوبی برای بچه هایش رقم بزند.

در سوی دیگر داستان اد نیکلاس را داریم. مردی موفق و ثروتمند که طی یک اتفاق، اشتباه بزرگی مرتکب می شود و مجبور می شود محل کارش را برای مدتی ترک کند و در ویلای خود در دریاکنار زندگی کند.

در ادامه، داستان به شکلی پیش می رود که این دو با هم برخورد می کنند و این تازه شروع ماجراهای کتاب است.

اد نیکلاس نمی خواهد به کسی کمک کند و جسیکا توماس هم نمی خواهد کسی به او کمک کند، اما

کتاب یک بعلاوه یک به صورت دانای کل روایت می شود و در هر فصل روی یک شخصیت تمرکز دارد.

درباره کتاب جوجو مویز

این کتاب یک رمان اجتماعی است. کتابی که به مشکلات و دغدغه های اقشار مختلف جامعه اشاره می کند. دردسرهای یک خانواده فقیر را نشان می دهد که چطور برای زنده ماندن و پیشرفت کردن تلاش می کنند. و در مقابل به مشکلات قشر ثروتمند هم اشاره دارد.

چیزی که برای من بسیار تعجب داشت، شباهت این کتاب با کتاب من پیش از تو بود.

یک فهرست از این شباهت ها:

  1. نقش اصلی در هر دو کتاب یک زن است.
  2. در هر دو کتاب، زنِ داستان سطح زندگی پایینی دارد.
  3. مردان داستان در هر دو کتاب ثروتمند هستند ولی به مشکلی بزرگ برخورده اند.
  4. در هر دو کتاب، مرد تحت تاثیر زن قرار می گیرد.
  5. در هر دو کتاب نویسنده این پیام را منعکس می کند که افراد ثروتمند با وجود رفاهی که دارند زندگی شادی ندارد.
  6. و

نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم این هست که نویسنده در هر دو کتاب، یعنی من پیش از تو و یک بعلاوه یک تقریبا یک پیام ثابت برای مخاطب دارد. و این پیام ثابت را در داستان های مختلف برای مخاطب بیان می کند.

در مورد این کتاب باید بگم که من رو میخکوب نکرد ولی آنقدر هم کسل کننده نبود که آن را کنار بگذارم.

من هنوز هم فکر می کنم که کتاب من پیش از تو، برترین کتاب نویسنده است.

ترجمه کتاب یک بعلاوه یک هم مانند دیگر ترجمه های مریم مفتاحی بسیار روان و خوب می باشد.

قسمت هایی از کتاب یک بعلاوه یک

هیچ کس بابت خبر بدی که برایش آوردی از تو تشکر نمی کند.

جس گاهی با خودش خیالپردازی می کرد که اگر مجبور نبود همیشه سر کار باشد، چگونه مادری می شد. برای بچه ها کیک درست می کرد و می گذاشت کاسه را بلیسند. بیشتر لبخند می زد. روی کاناپه می نشست و با آن ها حرف می زد. وقتی بچه ها سر میز آشپزخانه نشسته بودند و تکالیف مدرسه انجام می دادند، کنارشان می ایستاد، به اشکالاتشان جواب می داد و کمکشان می کرد تا بالاترین نمره ی ممکن را بگیرند.

مادربزرگ جس همیشه می گفت کلید یک زندگی شاد، حافظه ی ضعیف است. در حقیقت، این حرف را پیش از آنکه دچار زوال عقل شود گفته بود، ولی جس نکته را گرفته بود.

«همه به پول فکر می کنند. حتی پولدارها

«آره. با این فرق که پولدارها به پول فکر می کنند تا چطوری پول بیشتری ازش درآورند. در صورتی که کسی مثل من همه اش دارد به پول فکر می کند که چطور یک هفته ی دیگر را سر کند

قانون اول باشگاه آدم های خوش و بی خیال این است که اصلا هیچ باشگاهی وجود ندارد.

قضیه این است وقتی تمام مدت دارید به کسی سرکوفت می زنید، نتیجه اش فقط این است که آن شخص به حرف های خردمندانه تان هم دیگر گوش ندهد.

جس یاد حرف نیکی افتاد که چند هفته پیش گفته بود. «آدم فقط یک بار زندگی می کند.» یادش آمد که به نیکی جواب داده بود این حرف فقط توجیهی است که ابلهان به زبان می آورند تا هر کاری که دوست دارند بکنند، بدون اینکه به عواقبش فکر کنند.

توی حمام که بودم به این نتیجه رسیدم. در تمام این سال ها به بچه ها چرند گفتم که دیگران باید آنها را چه جور آدمی ببینند. اگر دست از پا خطا نکنند و راه راست بروند، هیچ مشکلی برایشان پیش نمی آید. دزدی نکنید،دروغ نگویید. درست کار باشید. طبیعت هم با شما به درستی رفتار می کند. خب، این ها همه حرف مفت است، نیست؟ دیگران اینجوری فکر نمی کنند.

نمی توان کسی را مجبور به ماندن کرد. اصلا چرا باید به کسی که تو را نمی خواهد چسبید.

زندگی مجموعه ای از موانع است که فقط باید از آن عبور کرد.

قرار نیست کسی در این دنیا خوشبخت باشد، خوشبختی حق هیچکس نیست.

آدم ها وقتی عرصه بر آن ها تنگ می شود دست به کارهای احمقانه ای می زنند و تصمیم آنی می گیرند.

نظرات برخی از روزنامه ها و مجلات که در پشت کتاب آمده است:

  • رمانی پرکشش از شرح یک دلدادگی که من از خواندنش لذت بردم. –روزنامه دیلی میل
  • تاثرانگیز با فراز و نشیب هایی بسیار که گاهی با صدای بلند می خندید. –روزنامه ساندی اکسپرس
  • قصه ای روحیه دهنده و شوق انگیز در تایید زندگی که بی وقفه خواهید خواند. –مجله هیت
  • داستانی شگفت انگیز، رک و بی پرده، واقعی و غمگین در بهترین شکل ممکن خود. –مجله فرهنگی ماری کلر

کتاب حرمسرای قذافی 

کتاب نبرد من 

 

علیرضا بازدید : 19 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب وقتی نیچه گریست اثری از اروین د.یالوم

نقد و بررسی کتاب وقتی نیچه گریست

قبل از خواندن کتاب وقتی نیچه گریست نوشتهُ اروین یالوم با ترجمه سپیده حبیب چه روشی دارید؟ آیا تحقیقی در مورد داستان آن انجام داده‌اید؟، یا شما فقط بدون هیچ گونه اطلاعات قبلی خواندن کتاب را شروع می‌کنید؟ من شخصاً گزینه دوم را ترجیح می‌دهم. بدون اینکه ایده‌ای از آنچه در مورد این رمان بزرگ داشته باشم، خواندن را شروع کردم. در میانه‌های کتاب با خود گفتم: «پرسش‌ها چه هستند؟ و آیا پاسخ‌هایی به فراخور آن وجود دارد؟ علائم اصلی عجز و ناتوانی فردریش نیچه چیست‌اند؟ و یوزف برویر چگونه می‌تواند به روان نیچه وارد شود؟»

 نیچه هرگز عامل روانی را قبول نمی‌کند و از بروئر می‌خواهد که فراتر از آن نگاه کند. در سطح طرح، این موجب می‌شود اتفاقات خنده‌داری رخ دهد، زیرا بروئر عمداً این اختیار را انتخاب کرد تا مسیری را برای دستور کار پنهانش فراهم کند تا نیچه را به افشای وسواس خود با لوسالومه منجر کند. نیچه در عوض، بر روی مسئله واقعیت‌هایی که در پشت نشانه‌ها قرار دارد تمرکز می‌کند، نشانه‌ها خانه اصلی فلسفه است و البته این خانه آینده روانکاوی است. نیچه همیشه به یاد می‌آورد «تبدیل شو به آنچه که هستی» دکتر بروئر مردی روشنفکر است، اما حتی دنیای مدرنش هم تحت فشار روان‌شناختی نیچه قرار دارد. ادامه کتاب را شروع کردم و دوباره به خود گفتم: «بروئر در درمانش باید به دنبال کشف ماهیت واقعی ناامیدی جمعی انسان‌ها باشد»

موضوع کتاب وقتی نیچه گریست

این کتاب داستان خیالی از روابط بین فریدریش نیچه فیلسوف و یوزف بروئر یکی از بنیان‌گذاران علم روانشناسی است. نیچه و بروئر در دوره یکدیگر زندگی و کار می‌کردند، اگر چه هیچ شواهدی از ملاقات آن‌ها وجود ندارد، ولی اروین یالوم از این دو شخصیت برجسته کتابی منحصر به فرد نوشته است.

در کتاب، نیچه و بروئر نه تنها یکدیگر را ملاقات می‌کنند، بلکه جلسات شدید ذهنی نیز بین آن‌ها شکل می‌گیرد. این جلسات را بروئر ترتیب می‌دهد تا از این طریق با استفاده روش «گفتگو درمانی» که به تازگی کشف کرده است به درمان سردردهای شدید میگرنی نیچه بپردازد.

در ابتدا بروئر نیچه جوان را نمی‌شناخت، ولی او توسط زنی به نام «لوسالومه» که عشق فاجعه آمیزی با نیچه داشت، با فیلسوف آلمانی آشنا می‌شود. سالومه برای ترس از خودکشی نیچه به بروئر التماس می‌کند تا او را درمان کند. بروئر موافقت می‌کند، زیرا او به خوبی درباره ترس عشق و تنش‌های بعد از آن آگاهی دارد.

بروئر مدام تلاش می‌کند تا نیچه را به جلسات معاینه پزشکی خود بکشاند، ولی نیچه هرگونه تلاش او را برای ایجاد مکالمات شخصی نمی‌پذیرد. بروئر درک می‌کند که او با شخصی بسیار باهوش و خوددار طرف است و به راحتی نمی‌تواند وارد روح و روانش شود. در نهایت هر دو به توافق می‌رسند که بروئر تنها علائم فیزیکی نیچه را بررسی کند.

داستان کتاب بسیار روان و مجذوب کننده است و خواننده را در هزارتوی اندیشه نیچه می‌برد و درصدد آن است که شناختی هر چند مختصر از زندگی او به دست آورد. نویسنده کتاب اروین یالوم که خود نیز روانشناس است، در نگارش کتاب از بسیاری اطلاعات واقعی، از جمله نامه‌ها و خاطرات نیچه در داستان پردازی استفاده کرده است. او کتاب را در سال 1992 منتشر و آن را به یکی بهترین کتاب‌های روانشناسی تبدیل کرد.

جملاتی از کتاب وقتی نیچه گریست

نیچه که گله‌های بروئر به وضوح درش بی‌اثر بود، مانند معلمی که به پسر بچه‌ی عجولی پاسخ می‌دهد، گفت: «به موقع چگونه غلبه کردن را به شما خواهم آموخت. شما می‌خواهید پرواز کنید، ولی پرواز را نمی‌توان با پرواز آغاز کرد، ابتدا باید چگونه راه رفتن را به شما بیاموزم و نخستین گام در راه رفتن، درک این نکته است، کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهل‌تر و بسیار سهل‌تر است که از دیگری اطاعت کنی تا خود، راهبر خویش باشی.» با گفتن این جملات، نیچه شانه‌ی کوچکش را برداشت و مرتب کردن سبیلش پرداخت.

«اطاعت از دیگران، ساده‌تر از فرمان‌برداری از خود است؟ پرفسور نیچه، چرا مرا شخصی‌تر مورد خطاب قرار نمی‌دهید؟ معنای سخنتان را می‌فهمم، ولی آیا با من صحبت می‌کنید، با این سخن چه کنم؟ مرا عفو کنید اگر این گونه زمینی صحبت می‌کنم. در حال حاضر، امیالم دنیوی است. من به دنبال چیزهای ساده‌ام، این که در ساعت سه صبح، خوابی بدون کابوس داشته باشم و از فشاری که بر قفسه‌ی سینم حس می‌کنم، تا حدی رهای یابم. در اینجاست که هراس من لانه کرده است.» و با انگشت به وسط جناغ سینه اشاره کرد.

ادامه داد: «در حال حاضر به گفت های شاعرانه و انتزاعی نیازی ندارم، بلکه نیازمند چیزی انسانی و بی واسطه‌ام. احتیاج دارم شخصی و خصوصی با موضوع درگیر شوم: آیا می‌توانید تجربه‌ی مشابه خود را با من در میان  بگذارید؟ آیا شما هم عشق یا وسواسی مانند من داشته‌اید؟ چگونه آن را از سر گذرنده‌اید؟ آیا بر آن چیره شدید؟ چقدر طول کشید؟

نیچه در حالی که شانه را به کناری می نهاد و با سؤال بروئر را نادیده می‌گرفت، گفت: «موضوع دیگری هم هست که در نظر داشتم امروز با شما در میان بگذارم. به اندازه‌ی کافی وقت داریم؟»

بروئر بر صندلی تکیه زد. روشن بود نیچه قصد دارد همچنان سؤالاتش را نادیده بگیرد. تصمیم گرفت صبور باشد. با ساعتش نگاهی انداخت و گفت پانزده دقیقه‌ی دیگر وقت دارد. «هر روز از ساعت ده، به مدت سی تا چهل دقیقه نزد شما خواهم بود، البته در صورت بروز پیشنهادی اضطراری ناچار می‌شوم زودتر اینجا را ترک کنم

چرا باید کتاب وقتی نیچه گریست را بخوانیم؟

این کتاب را برای سرگرمی مطالعه نکنید، این کتاب را بخوانید تا نسبت به زندگی درک جدید به دست آورید. در صفحات آخر نیچه به دکتر بروئر ترس بزرگ خود را نشان داد و این همان ترس بزرگ من بود که کلمات کتاب آن را بهتر از آنچه من می‌توانستم برایم توصیف کرد. من مجبور شدم این کتاب را لحظه‌ای کنار بگذارم و فقط بگویم «خدای من

این کتاب به معنای باورنکردنی شما را با خودتان روبرو می‌کند و در کنار تفسیرهای فلسفی نیچه که به زبانی ساده موضوعات پیچیده‌اش را بیان می‌کند، رویکردی روانشناسی دارد. خواننده به خوبی می‌تواند در لابه‌لای کتاب خلق و خوی را به درستی کشف کند و بداند در کجای زندگی‌اش قرار دارد. به عبارتی، گفتگوی بین نیچه و بروئر، گفتگوی فرد با خویشتن است.

زمانی خواندن کتاب را شروع کنید که آماده این باشید که خود را به آن اختصاص دهید. شروع کتاب شاید تا حدودی جذاب نباشد، ولی تا حضور نیچه و برخورد او با بروئر بهتر است صبر کنید؛ شنیدن نام فیلسوف بزرگ آلمانی خود به تنهایی اشتیاق عجیبی در آدمی ایجاد می‌کند.

یک بعلاوه یک 

کتاب حرمسرای قذافی

 

علیرضا بازدید : 25 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب شرافت اثر الیف شافاک

معرفی کتاب شرافت

شرافت نوشته‌ی الیف شافاک، رمانی جسورانه و حیرت انگیز درباره‌ی نگاه مردسالارانه‌ جامعه‌ی ترکی نسبت به موضوعاتی مثل عشق زن، خانواده و فرزندان است

الیف شافاک (Elif Shafak) در این کتاب داستان زندگی خانواده‌ای ترکیه‌ای و مهاجر را تعریف می‌کند که در کشور اروپایی لندن دچار اختلافات و تناقض‌های فرهنگی شده‌اند و در مقابل تغییراتی که باید در مقابل فرهنگ و جامعه جدید در خود ایجاد کنند مقابله می‌کنند

در کتاب شرافت (honor) مهاجرت ترک‌ها و اختلاف‌های فرهنگی مردان و زنان ترک با خارجی‌ها بیان می‌شوند. یکی دیگر از موضوعات این رمان، مسئله ناموس و غیرت است که بیشتر شخصیت‌های داستان را درگیر کرده و شافاک آن را در شخصیتی به نام اسکندر به اوج خود رسانده‌ است

ماجرا از اینجا آغاز می‌شود که، پمبه و آدم توپراک ترکیه را به قصد رفتن به لندن ترک کردند تا آنجا زندگی جدیدی برای خانواده خود بسازند. اما آن‌ها تمام فرهنگ‌ها و سنت‌هایی که در ترکیه وجود داشت با خود به لندن بردند.

 سنت‌ها و عقایدی که در خونشان جریان دارد و به فرزندانشان... 

براساس گفته‌های شافاک، مهاجرت نمی‌تواند تربیتی که در جوهره‌ی یک انسان شرقی ریشه دارد از بین ببرد.

 یک ترک هرجای دنیا هم مهاجرت کند سنت‌ها و عقایدش را با خود می‌برد. او هیچ مسئولیتی در قبال رفتار خویش احساس نمی‌کند و در پذیرش فرهنگ کشور میزبان مقاومت نشان می‌دهد

الیف شافاک نویسنده کتاب شرافت در استراسبورگ فرانسه در سال 1971 متولد شد و در کمتر از یک سال پس از تولد او به علت جدایی والدین خود به همراه مادرش به استانبول آمد. 

وی به علت شغل مادرش سال‌ها در مهاجرت بوده بنابراین به کشور‌های زیادی سفر کرده است. او رفتار نژادپرستانه‌ی انگلیسی‌ها را لمس کرده و در این رمان به رفتار نژاد‌پرستانه‌ی مردم انگلیس نسبت به خارجی‌ها می‌پردازد

درباره کتاب شرافت

ما در هاکنی و در خیابان لورندر گرو یا اسطوخودوس زندگی می‌کردیم. اما مادرم از این که در آن خیابان بر خلاف اسمش حتی یک بوته اسطوخدوس هم نبود،کاملا ناامید و ناراحت شد. او همیشه برای پیدا کردن این گیاه و بوته‌های بنفش رنگش در حیاط همسایه ها و یا در گوشه‌ای در خیابان گشت میزد. اما من عاشق آن محله بودم. آرایشگاه‌های سیاه پوستان، کافه ها ی جامایکایی، نانوایی یهودی، پسرک الجزایری که در میوه فروشی می ایستاد و اسم من را با لهجه ی با نمکی تلفظ می‌کرد و همیشه هدیه ی کوچکی به من می‌داد. موزیسین‌های فقیر ساکن آن خیابان پنجره‌های اتاقشان باز بود و مرتب ساز می نواختند. و بدون اینکه خودشان بدانند من را با شوپن آشنا کردند. هنرمندان بازار خیابان ریدلی هم در مقابل پول اندکی نقاشی‌های پورتره می‌کشیدند. یکی از آنها حتی روزی پورتره من را در مقابل یک لبخند کشید. افراد مختلفی با اعتقادات متفاوتی در آنجا زندگی می‌کردند. قبل از آمدن به این خانه، من و اسکندر سالهای ابتدایی زندگیمان را در آپارتمانی در استانبول گذراندیم. آن روزها متعلق به زمان و مکان دیگری بودند. خانواده کمی قبل از تولد یونس در ماه می ۱۹۷۰ به انگلستان مهاجرت کرد. مادرم هم مانند بسیاری از مهاجران، حافظه ی انتخابی داشت و از گذشته تنها اتفاقات خوبش را به خاطر می‌آورد. آفتاب گرم، ادویه جات هرمی شکل بازار، عطر جلبک‌های دریایی که در باد می پیچید. سرزمین مادری بی عیب و نقص بود و یک پناهگاه احتمالی برای بازگشت حتی شده در خواب و نه در واقعیت. اما خاطرات من متفاوت بودند. شاید گذشته‌ای را که بچه ها در ذهن دارند با آنچه در ذهن بزرگترها بر جای مانده متفاوت باشد. هر از گاهی به یاد طبقه ی زیر زمین آن خانه ی قدیمی می افتم. اسباب و اثاثیه ی لاجوردی رنگ. تورهای گرد سفید و قلاب دوزی شده بر روی عسلی ها و قفسه‌های آشپزخانه. کپک‌های روی دیوار. پنجر‌های بلندی که رو به خیابان باز می‌شدند... خاطره‌ای که از آنجا در ذهنم بر جای مانده خانه تاریک و کم نوری ست که بوی نا می دهد و تمام روز صدای رادیو در آن شنیده می‌شد. صبح و بعد از ظهر، اتاقمان مه گرفته بود. اما همانجا، برایمان معنای خانه را داشت. در اتاق روی فرش، چهار زانو می نشستم و با دهانی نیمه باز به پنجره ی کنار سقف نگاه می‌کردم. از آن پنجره می‌توانستیم پاهای عابران زیادی را در پیاده رو ببینیم که به چپ و راست می رفتند. برخی به سر کار و بعضی هم از خرید باز می‌گشتند و عده‌ای هم برای پیاده روی به بیرون آمده بودند. نگاه کردن به پاهای عابران پیاده و حدس زدن درباره زندگی خصوصی شان بازی مورد علاقه ی ما بود که معمولا سه بازیکن ثابت داشت: من، اسکندر و مادر. به طور مثال اگر یک جفت کفش براق و پاشنه بلند زنانه بر روی پیاده رو می دیدیم که با قدم‌هایی تند در حرکت بود، بند کفش با دقت دور مچ ها بسته شده و پاشنه ی کفش نیز محکم بر روی آسفالت می خورد. مادرم می‌گفت:" فکر می‌کنم داره به دیدن نامزدش میره." و بعد داستان پیچیده‌ای درباره عشق و دل شکستن بازگو می‌کرد. اسکندر هم در این بازی مهارت داشت. اگر یک جفت کفش چرمی کهنه و قدیمی مردانه را می دید سریع داستانی برایش می ساخت و می‌گفت که آنها متعلق به مردی هستند که مدت هاست بیکار شده و الان آنقدر ناامید است که تصمیم دارد به بانک سرکوچه دستبرد بزند و نگهبانان در جا به او شکلیک می‌کنند. زیر زمین نور زیادی نداشت اما در عوض آب باران، به راحتی به آنجا نفوذ می‌کرد. نم نم باران مشکلی ایجاد نمی نمود اما وقتی بیشتر از دو اینچ در شهر باران می بارید، لوله ی فاضلاب خانه طغیان می‌کرد و در اتاق پشتی دریاچه ی کثیف و تیره‌ای تشکیل می‌شد. جاسیگاری‌های چوبی، ملاقه، قاب عکس و سبدهای بامبو شناگران خوبی بودند. اما سینی فر، تخته گوشت، قوری چای، و هاون، شانسی برای شناور ماندن نداشتند.گلدان شیشه‌ای روی میز هم سریع غرق میشد اما گل‌های پلاستیکی درون آن شناور می ماندند. ولی دست چوبی که برای خاراندن کمر از آن استفاده می‌شد بر خلاف میل من هیچ وقت غرق نمی‌شد.

بخشی از کتاب شرافت

قسمتی از متن کتاب شرافت 

همسرای مدرن. اونا وقت آشپزی کردن ندارن. تمام طول روز کار می‌کنن. غروب میان چند قوطی تن می‌خرن با سس سالاد قاطی می‌کنن بعد اسمش رو می‌ذارن شام

مرال تعجب کرد که آن‌ها چه جور زنانی بودند. از چه نوع خانواده‌هایی بودند؟ حتی زنان روی جلد مجله‌های مردان او را به اندازه‌ی این همسران غیر همسر متعجب نمی‌کردند. 

دخترهایی که در آن مجله‌ها بودند حتماً یا اغفال شده بودند یا پول هنگفتی گرفته بودند تا با لباس به دنیا آمدنشان ژست بگیرند.

 آن‌ها سقوط کرده بودند؛ کاش خداوند به آن‌ها کمک می‌کرد تا راه درست را پیدا کنند. همسران مدرن مطمئناً قربانی نبودند. 

آن‌ها درآمد داشتند، ماشین می‌راندند، مرتب لباس می‌پوشیدند و حتی بعضی از آن‌ها بچه داشتند؛ ولی هیچ وقت حتی دلمه فلفل سبز هم برای همسرانشان درست نمی‌کردند

مرال با خودش فکر می‌کرد که جاری او هم چنین رفتاری داشت. البته در خفا بود و چیزی مشخص نبود. در پمبه حالت استقلالی وجود داشت که مرال نمی‌توانست دقیقاً دلیل آن را متوجه شود، جریانی از سرکشی در دریایی از آرامش. ولی همسر پمبه خوب نبود.

ده ماه بود که پیدایش نشده بود و قبل از آن هم دقیقاً دور و بر خانواده‌اش نبود. همسر مرال اصلً این طور نبود

شافاک در رمان شرافتداستان خانواده‌ای ترکیه‌ای و مهاجر را تعریف می‌کند که در جامعه اروپایی لندن دچار تضادها و تناقض‌های فرهنگی شده‌اند و در برابر تغییراتی که باید برای زندگی در جامعه جدید لازم است، مقاومت می‌کنند

پمبه و آدم توپراک که ترکیه را به قصد لندن ترک کرده‌اند تا آنجا زندگی جدیدی برای خانواده‌شان بسازند. اما آنها ترکیه را هم با خود به لندن برده‌اند

سنت‌ها و عقایدی که در خونشان جریان دارد و به فرزندانشان، اسکندر و اسما نیز این عقاید را داده‌اند. عقاید و سنت‌هایی که در نهایت اتفاقی جنایت‌آمیز را برای خانواده رقم می‌زند. مادر خانواده به دست پسرش به قتل می‌رسد

الیف شافاک در این کتاب به موضوع مهاجرت ترک‌ها و تناقض‌های فرهنگی مردان و زنان ترک با خارجی‌ها می‌پردازد. یکی دیگر از موضوعات محوری رمان، موضوع ناموس و غیرت است که بیشتر شخصیت‌های داستان را درگیرش کرده و آن را در شخصیتی به نام اسکندر به اوج خود رسانده‌است

به گمان این نویسنده‌ مهاجرت نمی‌تواند تربیتی را که در جوهره‌ی یک انسان شرقی ریشه دارد از بین ببرد. 

یک مهاجر ترک هر جای دنیا هم که باشد، ریشه‌هایش را با خودش به این‌سو و آن‌سو می‌کشد. او هیچ مسئولیتی در قبال رفتار خویش احساس نمی‌کند و در پذیرش فرهنگ کشور میزبان مقاومت نشان می‌دهد

«شرافت» خواهشی است برای از بین بردن خشونت از وجود مرد شرقی و نویسنده با این کتاب توانسته نگاه مردسالارانه‌ جامعه‌ی ترکیه را نسبت به موضوعاتی مثل عشق، زن، خانواده و فرزندان نشان دهد

شافاک به دلیل این‌که سال‌ها در مهاجرت بوده و هم‌اکنون نیز بیشتر سال را در  لندن مقیم است، رفتار نژادپرستانه‌ی بعضی از انگلیسی‌ها را تجربه کرده و در رمان «شرافت» هم نیم‌نگاهی به رفتار نژاد‌پرستانه‌ی مردم انگلیس نسبت به خارجی‌ها انداخته‌ است

خلاصه کتاب شرافت

این رمان که اثر نویسنده ی معروف و پرفروش ترکی Elif Shafak است، به روایت داستان حماسی خانواده، عشق و سوء تفاهم هایی می پردازد که سرنوشت دو دختر دو قولو را که در یک روستای کُرد نشین به دنیا آمده اند، دست خوش تغییر می کند.

در حالی که جمیله Jamila تصمیم می گیرد تا یک ماما شود، خواهر او به دنبال شوهر ترکیه ای اش به لندن سفر می کند، جایی که آنها فکر می کنند می توانند برای خود و کودکان شان زندگی شگفت انگیزی را رقم بزنند

«الیف شفق» با نام هنری الیف شافاک از نویسندگان جوان و ترک تباری است که اغلب ما، او را به خاطر کتاب ملت عشق می‌شناسیم، اما جالب است بدانید که از الیف شافاک تا به حال بیش از ۱۵ جلد کتاب نوشته که ۱۰ جلد آنها رمان استسه دختر حوا، یکی دیگر از  آثار اوست

زندگینامه الیف شافاک نویسنده شرافت از زبان خودش

الیف شافاک در سخنرانی‌اش در برنامه تد، زندگی‌نامه‌اش را اینطور تعریف می‌کند که: یک سال پس از تولدم، پدر و مادرم از هم جدا شدند و من به همراه مادرم از استراسبورگ فرانسه، به استانبول رفتیم و من در خانه مادربزرگم زندگی کردیم. این زندگی جدید باعث شد افکار و عقایدم شکل بگیرند.

من شاهد تفکرات مادربزرگم به عنوان یک فرد بی‌سواد، مذهبی و خرافاتی بودم که سرش گرم به مهره و فال قهوه گرم بود، از آنطرف با مادرم روبرو می‌شدم که فردی به روز و تحصیل کرده است و از طرف دیگر زندگی در شهری مانند ترکیه، شهری اسلامی، با جوی مرد سالارانه که بر آن حاکم است توانسته شخصیت من را شکل بدهد. 

مادرم به عنوان دیپلمات در ترکیه مشغول به کار بود و من به واسطه شغل مادرم دوران مدرسه را در مادرید و عمان، و سال‌های نوجوانی‌ام را در آمریکا و انگلیس گذراندم و همین موضوع کمک کرد تا من ارتباط بیشتری با شهرهای بزرگ برقرار کنم زبان اسپانیایی را به عنوان زبان دومم انتخاب کنم

الیف شافاک در همین راستا در بخشی دیگر از گفتگوی خود می‌گوید علاوه بر نقل مکان فیزیکی و تجربه اندوزی در خصوص افکار و عقاید مردم کشورهای مختلف، سفر در زبان و فرهنگ کشورها، به من کمک کرده تا داستان‌های را به شکلی خلق کنم که مورد قبول فرهنگ‌های مختلف بشود

شما در تمامی آثار الیف شافاک می‌توانید تاثیر زندگی در کلان شهرها، مخصوصا ترکیه را ببینید. 

استانبول از نظر الیف شافاک

مثل پیرزنی است که قلبش جوان است و تشنه و گرسنه قصه‌ها و داستان‌های تازه و جدید است. او در این مورد گفته: استانبول شاید نه به شکلی روشنفکرانه اما به طریقی شهودی به انسان می‌فهماند که شرق وغرب در نهایت مفاهیمی خیالی‌اند و می‌توان از آنها وهم زدایی یا آن را باز آفرینی کرد.

شرق و غرب آب و روغن نیستند. آنها می‌توانند مخلوط شوند و این اتفاق در شهری مثل استانبول به شکلی شگفت، شدید و مدام می‌افتد

کتاب وقتی نیچه گریست

کتاب یک بعلاوه یک

 

علیرضا بازدید : 20 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب ملت عشق اثری از الیف شافاک

راجع به کتاب ملت عشق

درباره کتاب ملت عشق

کتاب ملت عشق (به انگلیسی: The Forty Rules of Love: A Novel of Rumi) نام رمانی نوشته الیف شافاک است که در سال ۲۰۱۰ به صورت هم‌زمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰۰ بار در ترکیه تجدید چاپ شده و توانسته رکورد پرفروش‌ترینن رمان ترکیه را نیز به دست آورد. ترجمه فارسی آن در مدتی کوتاه، عنوان یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های بازار کتاب ایران را کسب کرده است. داستان از زبان حدود ۲۰ شخصیت مختلف گفته میشه که در طول داستان با هر کدوم آشنا میشیم و این موضوع یکی از ویژگی‌های خوب رمان هستش که باعث میشه حوصلتون سر نره. در شروع داستان با اعضای خانواده آمریکایی روبینشتاین آشنا میشیم که یک خانواده ۵ نفره هستن، از لحاظ مالی شرایط خوبی دارن و خیلی براش زحمت کشیدن.اللا مادر خانواده، دیوید پدر خانواده، ژانت دختر بزرگ و یک دوقلوی دختر و پسر این خانواده رو تشکیل دادن.. اللا یه زن خانه‌دار در آستانه ۴۰ سالگی هست که برای همه زندگی و اعضای خانواده برنامه‌ریزی می‌کنه و همه امور رو تحت کنترل داره.. دیوید یا پدر خانواده هم یک دندانپزشک هست و اللا مدتی هست که متوجه خیانت‌های اون شده و بخاطر مسائل مختلف، این موضوع رو به روی دیوید نمیاره. داستان از جایی شروع میشه که در سال ۲۰۰۸ اللا به واسطه مدرک تحصیلی که داره، به تازگی در یک انتشارات دستیار ویراستار میشه و رمانی رو بهش میدن که مطالعه کنه و یه گزارش در موردش بنویسه (اسم رمان ملت عشق هست). سر میز شام درحالی که دیوید داره شغل جدید همسرش و تبریک میگه، ژانت اعلام میکنه که قصد داره با دوست پسرش ازدواج کنه و همین موضوع باعث میشه که جو خانوادشون دچار آشفتگی بشه. به نظر اللا ژانت و دوست‌پسرش خیلی جوون هستن و باید بیشتر صبر کنن. پس به ژانت میگه توی زندگی چیزای مهم‌تر از عشق وجود داره، درواقع عشق یه چیز کاملا زودگذر هست و یا حتی اصلا وجود نداره که همین باعث دعوای اونا میشه. در جایی از داستان هم ژانت به این اشاره میکنه که چون خودت(اللا) عشق رو تجربه نکردی داری این حرفا رو میزنی.للا برای آژانس ادبی کار می‌کند و در حال حاضر او بر روی کتابی به نام «کُفر شیرین» که توسط عزیز زاهارا نوشته شده است، کار می‌کند. داستان عزیر، روایت دوم این رمان است.

کُفر شیرین در واقع داستان شمس تبریزی عارف صوفی است که او چشم‌انداز مرگش را می‌بیند و می داند که باید کسی را پیدا کند تا بتواند دانش و عرفان خود را به او انتقال دهد. به موجب همین او از سمرقند به قونیه سفر می‌کند، جایی که بزرگ مرد صوفی زمان یعنی جلال الدین رومی در آن زندگی می‌کند.

ملت عشق

چهل قاعده عشق که به نام ملت عشق نیز شناخته می‌شود، توسط نویسنده فرانسوی متولد ترکیه «الیف شافاک» نوشته شده است. رمان عاشقانه ملت عشق که پرفروش‌ترین کتاب تاریخ ترکیه به حساب می‌آید، اثری برگرفته از ارتباط عرفانی بین شمس تبریزی و مولانا است که به صورت دو داستان موازی و در هم تنیده روایت می‌شود. بطن اصلی کتاب حول موضوع عشق و نقش آن در دنیای مدرن امروز نسبت به گذشته می‌نگرد و چنان آن را از غرب به شرق گسترش می‌دهد که به زندگی رنگ و بویی عرفانی و زاییده شده از عشق می‌دهد. اینکه چگونه قطعه سنگی کوچک، برکه‌ای راکد و خاموش را به تلاطم و جنبش وا می‌دارد.

 

او داستان خود را در مورد چگونگی تبدیل شدنشان به دو دوست روایت می‌کند و اینکه چگونه رومی شروع به تغییر می‌کند و چگونه مردم از شمس و خانواده مولوی نفرت پیدا می‌کنند. از سوی دیگر، اللا بعد آنکه به شدت تحت تاثیر کتاب کفر شیرین قرار می‌گیرد، با فرستادن ایمیل موجبات آشنایی خود با عزیز را پی ریزی می‌کند. در طی همین نامه‌های الکترونیکی، اللا می داند که آماده است تا از فرزندان، شوهر و هر چیز دیگری در زندگی‌اش به خاطر او بگذرد.

نويسنده از منظرهای گوناگون گاهی از دیدگاه شمس، گاهی گدا، گاهی رومی یا زن روسپی یا حتی خانواده رومی، داستان عزیز را روایت می‌کند. این واقعا تصویری از آنچه در واقع اتفاق می‌افتد را به خوبی نشان می‌دهد، عشق رومی برای شمس و نفرت دیگران به او.

 

بخشی از کتاب ملت عشق

تمام زندگی اللای بیچاره خلاصه شده بود در راحتی شوهر و بچه‌هایش. نه علمش را داشت و نه تجربه‌اش را تا به تنهایی سرنوشتش را تغییر دهد. هیچ‌گاه نمی توانست خطر کند. همیشه محتاط بود، حتی برای عوض کردن مارک قهوه‌ای که می‌خورد بایست مدت‌های طولانی فکر می‌کرد. از بس خجالتی و سر بزیر و ترسو بود؛ شاید بشود گفت آخر بی‌عرضگی بود. درست به همین دلایل آشکار بود که هیچ کس، حتی خودش هم نفهمید که چطور اللا روبینشتاین بعد بیست سال آزگار زندگی زناشویی یک روز صبح از دادگاه، تقاضای طلاق کرد و خودش را از شر تاهل آزاد کرد و تک و تنها به سفری رفت با پایانی نامعلوم؛ اما حتما دلیلی داشت: عشق.

اللا به شکلی غیر‌منتظره عاشق شد، عاشق مردی که اصلا فکرش را هم نمی‌کرد و به هیچ وجه انتظارش را نداشت. آن دو نه در یک شهر زندگی می‌کردند و نه حتی در یک قاره. حتی اگر هزاران کیلومتر فاصله میانشان را در نظر نگیریم، شخصیت هایشان هم خیلی با هم فرق می‌کرد، انگار یکی شب بود، دیگری روز. طرز زندگیشان هم زمین تا آسمان فرق داشت. بینشان پرتگاهی عمیق بود. این که دو نفر که در وضعیت عادی به سختی می‌توانستند یکدیگر را تحمل کنند، این طور در آتش عشق بسوزند، پدیده‌ای غیرمنتظره بود؛ اما پیش آمد و چنان سریع پیش آمد که اللا حتی نفهمید چه بر سرش آمد تا بتواند از خودش محافظت کند! عشق یک‌باره از غیب مثل تکه سنگی در برکه راکد زندگی اللا افتاد و او را لرزاند، تکان داد و زندگی‌اش را زیر و زبر کرد.

رمانی درباره زندگی مولانا و شمس تبریزی

 

 

هر کسی که رمان ملت عشق را خوانده باشد، بی‌شک از آن تاثیر می‌گیرد، دلیلش بیشتر به خاطر شمس تبریزی است. از قواعد عشق او تا شخصیت قوی اش و اعتقادش به خدا، همه چیز در مسیری شگفت‌آور در چرخش است.

چهل قاعده عشق که از زمان‌های مختلف توسط شمس نقل شده است، می تواند دیدگاه مخاطب را به زندگی و روابط آشکار او با فلسفه زیستن و انسانیت تغییر ‌دهد، این همان چیزی است که شمس در مولانا ایجاد کرد. تاثیر چنین عرفانی در اشعار رومی به وضوح دیده می‌شود و در پشت پرده همه این آثار او، عرفان شمس خودنمایی می‌کند.

اگر شمس هر جنبه‌ای از نظم اجتماعی را به چالش نمی‌کشید، رابطه‌ای بین او و مولانا شکل نمی‌گرفت. اگر رومی شمس را از دست نمی‌داد، شاعر نمی‌شد و ما هم اشعار او را نمی‌داشتیم. به مفهوم کلی‌تر، این کتاب جشن تحول بنیادین رومی از دانشمند به شاعر است و به موازات آن تغییر درونی اللا و کشف عشق راستین در او.

چهل قاعده شمس تبریزی چیست؟

کلام شمس در چهل قاعده عشق بسیار گزین‎گو و نافذ است و از اقرار و درشت‌گویی دوری می‌کند. سادگی کلامش در ظاهر، پیچیدگی‎های درونی بی‌نظیری دارد. به همین دلیل مخاطب را وادار به اندیشیدن می‌کند، اما فهم کلامش کار عقل نیست، راه دل می‌خواهد.

 

 

«خداوند انعکاسی مستقیم آن چیزی است که ما خودمان را می‌بینیم؛ ما چیزها را همانطور که هستند نمی‌بینیم، ما آنها را همانطور که هستیم می‌بینیم. اگر خدا به طور عمده ترس و گناه را به ذهن می‌آورد، به این معنی است که ترس و گناه بیش از حد درون ما وجود دارد. اگر خدا را پر از عشق و محبت می‌بینیم، ما نیز چنین هستیم».

چهل قاعده شمس تنها به جملات بالا ختم نمی شود، بلکه تک تک قواعد یا قانون‌های او درباره ماهیت عشق، خدا و زندگی است. کلامش را نمی‌توان خواند و کناری انداخت، بلکه تازه سفری برای شروع است. از منظر او مسیر حقیقت، کار قلب است نه عقل و لازم است قلب را راهنمای خود کنی. شما می توانید خدا را در هر جا یاد کنی، زیرا خداوند در مسجد، کنیسه یا کلیسا محصور نمی‌شود. اما اگر هنوز نیاز به مکان مشخصی داری، تنها یک مکان برای جستجوی او وجود دارد: در قلب عاشق واقعی.

کلام آخر

قوانین بی نظیری زندگی برای بقای ما ضروری هستند، اما آنچه که انسان‌ها را ویژه می‌سازد، توانایی ما در ارتباط با منبع عشق است. این ارتباط الهی در همه ما جریان دارد و به ما اجازه می‌دهد که با قوانین جهان کنار بیاییم. در هنگام تجربه و صحبت کردن از عشق، قوانینی وجود ندارد، عشق فراتر از توضیح است. رمان ملت عشق در ادبیات ترکیه شاهکاری است از توصیفی زیبا از یک عشق عارفانه اما باید اشاره کرد که از این قبیل داستان ها و شعر عاشقانه در ادبیات ایران کم نداریم و نمونه های بی نظیری توانسته اند شهرت جهانی یابند.

 

کتاب شرافت اثر الیف شافاک

کتاب وقتی نیچه گریست 

علیرضا بازدید : 21 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی اثر جان گری

بررسی اجمالی کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی

کتاب مردان مریخی زنان ونوسی، اثری نوشته ی جان گری است که نخستین بار در سال 1992 به چاپ رسید. روزی روزگاری مریخی ها و ونوسی ها با هم دیدار کردند، عاشق هم شدند و به خاطر این که به تفاوت های یکدیگر احترام می گذاشتند و این تفاوت ها را می پذیرفتند، روابط بسیار شاد و آرامش بخشی با هم برقرار کردند. تا این که به زمین آمدند و فراموشی کار خودش را کرد: آن ها از یاد بردند که به سیاره هایی متفاوت تعلق دارند. این کتاب که بر اساس سال ها تجربه در مشاوره به افراد و زوج ها به وجود آمده، به میلیون ها زوج در سراسر جهان کمک کرده تا روابط خود را دگرگون سازند. این کتاب استثنایی که اکنون به عنوان یک اثر کلاسیک مدرن در نظر گرفته می شود، به مردان و زنان کمک کرده این موضوع را درک کنند که چقدر می توانند از نظر شیوه ی ارتباط، نیازهای عاطفی و ساختارهای رفتاری با جنس مخالف خود متفاوت باشند. کتاب مردان مریخی زنان ونوسی، اسرار داشتن ارتباطی با آرامش و درک را در اختیار مخاطبین قرار می دهد و به زوج ها کمک می کند تا به صمیمیت و نزدیکی در رابطه شان، شانسی دوباره برای رشد بدهند.

نقد و بررسی کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی

«مردها به اشتباه انتظار دارند زن‌ها مثل آن‌ها رفتار کنند، مثل آن‌ها احساس کنند، مثل آن‌ها بیاندیشند و مثل آن‌ها ارتباط برقرار کنند. به همین ترتیب، زن‌ها به اشتباه انتظار دارند مردها مثل آن‌ها احساس کنند، رفتار کنند، و بیندیشند. ما همگی از یاد برده‌ایم که مردها و زن‌ها از اساس با یکدیگر فرق دارند و به همین خاطر همواره با یکدیگر به تضاد می‌رسیم.»  جان گری نویسنده این جملات و  نویسنده‌ی کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی معقتد است تفاوت‌های مردان و زنان آن‌قدر زیاد است که گویی هر یک از سیاره‌ای متفاوت آمده‌اند.

کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی درباره‌ چیست؟

کتاب مردان مریخی،زنان ونوسی (Men are From Mars Woman are From Venus) روش‌های جدیدی را برای کاهش تنش‌ها زندگی زناشویی مطرح می‌کند. این کتاب با فروش 40 میلیون نسخه در جهان، یکی از تاثیرگذار ترین کتاب‌های روانشناسی است که برای مطالعه‌ی همه‌ی زوج‌ها پیشنهاد شده است.کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی ادعا می‌کند با آشکار کردن تفاوت‌های‌ میان زن و مرد، موجب تقویت پیوند میان زوجین می‌شود. کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی همچنین رهنمودهایی عملی برای رفع رنجیدگی و بی‌اعتنایی و افزایش صمیمت و مهر و محبت میان زن و شوهر ارائه می‌کند.

جان گری معتقد است که عدم درک تفاوت‌ها دلیل درگیری و کشمکش‌های زناشویی است. او در این کتاب سعی می‌کند مسئله‌ی ازدواج و درگیری‌هایش را از هر دو دیدگاه بررسی کند. او با مقایسه‌ی دیدگاه‌ زنان و مردان، این تفاوت دید دو جنس مخالف را نشان می‌دهد. گری بعد از مشخص کردن دلیل اختلاف؛ راهکارهای کاربردی و جامعی  را ارائه می‌دهد تا بتواند اندکی از این تفاوت‌ها را به شباهت تبدیل کند.

مسئله مریخ و ونوس

عنوان کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی بیشتر شبیه به عنوان یک داستان تخیلی است تا یک کتاب روانشناسی. اما علت این نامگذاری چیست؟ عده‌ای می‌گویند مردان مریخی هستند و زنان ونوسی چون در زمان انسان‌های اولیه مردها به جست‌و‌جوی شکار می‌پرداختند و زن‌ها در جست‌وجوی پیداکردن روش‌های ارتباطی و اجتماعی بودند تا بتوانند فرزندانشان را تربیت کنند. بنابراین آن ها در دو سیاره‌ی متفاوت قرار دارند.

اما در سال 2014 در دانشگاه پنسیلوانیا تحقیقی با هدف شناخت تفاوت‌های مردان و زنان انجام شد. در این بررسی با هفده هزار مرد و چهارده هزار زن که در 13 کشور اروپایی زندگی می‌کردند، مصاحبه‌ شد و اساس این مصاحبه یادآوری خاطرات چندبخشی (episodic) بود. خاطرات چندبخشی از آن جهت قابل توجه بودند که ارتباط مستقیم با احساسات افراد داشتند. یعنی مغز برای یادآوری یک خاطره، یک احساس را به عنوان نماد (نشانه‌ی) آن خاطره انتخاب می‌کند. هنگام یادآوری آن خاطره، ابتدا آن احساس تکرار می‌شود و بعد آن خاطره یادآور می‌شود. نتایج این آزمایش نشان‌ می‌دهد که مقدار احساساتی بودن مردان و زنان به جنسیت‌شان بستگی ندارد، بلکه عوامل دیگری مانند محل زندگی آن‌ها هم در رفتارشان تاثیرگذار است.

مردان مریخی و زنان ونوسی چطور نوشته شد؟

جان گری برای نوشتن کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی رویکرد جالبی را دنبال کرده است. او سعی کرد با نگاهی عادلانه و بدون قضاوت، زنان و مردان را تحلیل کند. بررسی‌های جان گری ثابت کرد که مردها مثل غارنشین‌ها هستند. آن‌ها زمانی را برای خود نیاز دارند. برای سلامت ذهن مردان لازم است که زمانی را تنهایی بگذرانند. گری توضیح می‌دهد:« این تنهایی‌گزینی به این معنا نیست که از علاقه‌ی شوهرتان به شما کم شده است، یا این‌که او شما را نمی‌خواهد و نمی‌بیند، بلکه تنهایی به مرد‌ها این اجازه‌ را می‌دهد که احساس استقلال کنند.» جان گری علاقه‌ی مردان برای غارنشینی را به رفتار موجی زنان تشبیه می‌کند. او معتقد است:« روحیه‌ی زنان مثل امواج دریاست، گاهی آنقدر خوشحالند که در پوست خود نمی‌گنجند و گاهی هم از عصبانیت می‌توانند یک شهر را به آتش بکشند.» او به مردان پیشنهاد می‌دهد از این حالات روحی زنانشان استفاده کنند، او معتقد است مردان باید مثل موج‌سواران ماهر، با حالت‌های روحی مختلف زنان کنار بیایند.

جان گری کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی را با همین رویکرد پیش می‌برد، او نوشتن کتاب را در دوازده هفته تمام کرد. کتابی که در بیشتر از 50 هزار نسخه از آن تنها در سال اول انتشارش به فروش رفت و به اعتقاد خوانندگانش به عنوان راهنمای روابط زناشویی، رابطه‌ی عاشقانه گروه زیادی را نجات داد.

خلاصه کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی

در بخشی از کتاب مردان مرخی و رنان ونوسی می‌خوانیم

به اشتباه توقع داریم اگر همسرمان به ما عشق می‌ورزد، باید همان رفتاری را داشته باشد که ما در مورد او ابراز می‌کنیم. همین نگرش است که بارها و بارها یاس و نومیدی را برایمان به ارمغان می‌آورد و ما را از گفتگو راجع به تفاوت‌های یکدیگر باز می‌دارد. به اشتباه توقع داریم اگر همسرمان به ما عشق می‌ورزد باید همان رفتاری را با ما داشته باشد که ما با او داریم.

گوش کردن مهارتی مهم است و باید آن را تمرین کرد. ولی بعضی اوقات مرد چنان تحت فشار روحی قرار دارد که قادر نیست گله و شکایت زن را جور دیگری تفسیر کند. در چنین مواقعی مرد نباید به گوش کردن ادامه بدهد بلکه می‌تواند با مهربانی بگوید:«الان وقت مناسبی نیست، اجازه بده که در وقت دیگری به حرف‌هایت گوش بدهم.»

گاهی اوقات تا موقعی که زن لب به سخن باز نکرده مرد نمی‌داند تحمل شنیدن حرف‌های او را دارد یا نه. در این‌گونه مواقع نیز مرد نباید به شنیدن ادامه دهد؛ زیرا این کار به نفع هردو آن‌هاست. باید با آرامش بگوید:« واقعا دوست دارن به حرف‌هایت گوش بدهم، ولی در حال حاضر این کار برایم خیلی سخت است. فکر کنم به کمی وقت نیاز دارم تا به حرف‌هایی که گفتی بیاندیشم.»

کتاب ژن های برتر 

باشگاه 5 صبحی ها

 

علیرضا بازدید : 22 پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب ژن های برتر اثر دکتر دیپاک چوپرا

چه چیز هایی از کتاب ژن های برتر می آموزیم؟

ما فراتر از ژن های مان هستیم، همانطور که فراتر از مغزمان هستیم. ما کاربرد ژن های مغز خود هستیم. بنابراین یادگیری ارتباط با ژن هایمان یک ضرورت است. خوشبختانه کلید کنترل این جهش ها در دستان ما است.ما با داشتن این کلید می توانیم فعالیت ژن های خود را روشن و خاموش و یا کم و زیاد کنیم و به تدریج آن ها را اصلاح کرده و به نسل های بعد ژن های سالم تری دهیم. به بیماری ها مبتلا نشویم و در صورت ابتلا، تنها با تغیر سبک زندگی، خود را در امان نگه داریم.

درباره کتاب ژن‌های برتر

 

اگر زندگی بهتری بخواهید در ابتدا چه چیزی را تغییر می دهید؟ هیچ کس نمی گوید “ژن هایم را” . با تکیه بر دلایل قابل قبولی می توان گمان برد که ژن ها ثابت و غیر قابل تغییر هستند، یعنی چیزی را که با آن متولد شده ایم را در طول حیات مان حفظ می کنیم. اگر شما دو قلوی یکسان باشید، هر دو با ژن های یکسانی، اعم از خوب و بد متولد شده اید. تصور رایج ژن های ثابت، بخشی از گفتگوهای روزمره ما را در برمی گیرد، برای مثال، چرا بعضی از مردم زیباتر و باهوش تر از دیگران هستند، چون ژن های خوبی دارند. چرا یک شخصیت مشهور هالیوودی، بدون هیچ علامت بیماری، تن به جراحی پستان می دهد؟ به دلیل تهدید ژن های بد، به علت داشتن زمینه قوی احتمال ابتلا به سرطان که از خانواده به ارث برده است. اکثر مردم وحشت زده هستند و هنوز رسانه ها عملا در مورد این که چگونه امکان چنین تهدید نادری وجود دارد صحبت نمی کنند.

اکنون زمان از بین بردن این تصور سفت و سخت رسیده است. ژن های ما انعطاف پذیر و پویا هستند و به تمام افکار و اعمال ما واکنش نشان می دهند. باید بدانیم که فعالیت ژن های ما تا حد زیادی تحت کنترل ما است. موفقیت این نظریه که اساس این کتاب را تشکیل می دهد در حال ظهور از علم ژنتیک نوین می باشد.

یک گرامافون گوشه ای بدون حرکت قرار می گیرد، اما در جای خود صدها آهنگ پخش می کند. ژن های ما نیز شبیه آن عمل می کنند و مدام آرایه های شیمیایی گسترده ای را که پیام هایی رمزی هستند تولید می کنند. اکنون ما درک می کنیم که این پیام ها چه قدر قدرتمند هستند، ما با تمرکز بر فعالیت ژن های خود از طریق انتخاب های آگاهانه می توانیم:

سطح خلق خود را بهبود ببخشیم و اضطراب و افسردگی را از بین ببریم.

مانع ابتلا به آنفلانزا و سرماخوردگی سالانه شویم.

خواب عمیقی داشته باشیم.

انرژی بیشتری به دست آوریم و در برابر استرس مزمن مقاومت کنیم.

از دردها و رنج های مزمن رها شویم.

بدن خود را از بسیاری از ناراحتی ها خلاص کنیم.

روند کهولت را کند و با توانایی ذاتی خود آن را معکوس کنیم.

سوخت و ساز بدن را اصلاح کنیم.

خطر ابتلا به سرطان را در خود کاهش دهیم.

 

 

کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی

کتاب باشگاه 5 صبحی ها

 

علیرضا بازدید : 32 سه شنبه 28 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب انسان در جستجوی معنا اثر دکتر ویکتور امیل فرانکل

معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا

کتاب انسان در جستجوی معنا اثر دکتر ویکتور امیل فرانکل،از کتاب های برجسته ی دوران ماست به طور کلی:اگر یک کتاب دارای یک موضوع یا یک ایده پر قدرت برای تغییر زندگی یک فرد باشد،ارزش خواندن و سپس خواندن مجدد را دارد و در کل،مکانی مناسب بر روی قفسه کتابخانه شخصی افراد خواهد یافت.این کتاب در درجه اول با موضوع بقا نوشته شده است.همانند بسیاری از یهودیان آلمانی و اروپای شرقی که در دهه 1930 خود را ایمن میدانستند.فرانکل نیز بعد ها در اردوگاه مرگ و کار اجباری نازی ها زندانی شد.اما این کتاب در خصوص رنج هایی که او کشیده یا آنچه از دست داده نوشته نشده،بلکه او در این کتاب منبع قدرت برای بقا را معرفی کرده است.

نقد و بررسی دانلود کتاب انسان در جستجوی معنی | ويكتور فرانكل

چند سال پیش یک نظرخواهی عمومی در فرانسه صورت گرفت و نتیجه نشان داد 89% از شرکت‌کنندگان معتقدند انسان «چیزی» لازم دارد که بخاطر آن زندگی کند و 61% درصد تاکید کردند کسی یا چیزی در زندگی آن‌ها هست که حاضرند به خاطرش بمیرند. دکتر ویکتور فرانکل بعد از مشاهده‌ی این نتیجه، نظرخواهی مشابهی را در دفترش و میان مراجعانش انجام داد و دوباره به همان نتایج دست یافت. کتاب انسان در جست‌وجوی معنی، داستان زندگی دکتر ویکتور فرانکل برای پیداکردن این معنا در زندگی بود.

درباره کتاب انسان در جست‌وجوی معنی

کتاب انسان در جست‌وجوی معنی (Man’s Search for Ultimate Meaning) در سال 1946 برای اولین بار منتشر شد. این کتاب یکی از بهترین نمونه‌های ادبی در ادبیات روانشناسانه است و روایت زندگی و نجات یافتن دکتر ویکتور فرانکل در اردوگاه کار اجباری رژیم نازی را شرح می‌دهد. فرانکل در این کتاب ابتدا خاطراتش از آشویتس را بازگو می‌کند و سپس تلاش‌ها و راهکارهایش برای زنده ماندن را توضیح می‌دهد.

ویکتور فرانکل در مدت زمانی که در نیروگاه آشویتس زندانی بود، پدر، مادر، همسر و برادرش را از دست داد بنابراین به گفته خودش «درد از دست دادن» را می‌فهمد. او در  کتاب انسان در جست‌وجوی معنی سعی می‌کند تا با بیان دردهایش به خواننده بفهماند که چطور می‌توان زیر بار این حجم از رنج زنده ماند.

 

مروری بربخش‌های کتاب انسان در جست و جوی معنی

کتاب انسان در جست‌وجوی معنی در دو بخش نوشته شده است، بخش اول شامل خاطرات فرانکل از اردوگاه کار اجباری آشویتس است و بخش دوم آن مکتب تخصصی دکتر فرانکل یعنی لوگوتراپی یا معنادرمانی را توضیح می‌دهد. دکتر فرانکل در بخش دوم می‌گوید:«من تردید دارم که پزشکی بتواند پاسخی به این پرسش بدهد که معنای زندگی هر فردی چیست؟ زیرا معنای زندگی از فرد به فرد، روز به روز، ساعت به ساعت در تغییر است. از این رو، آن‌چه مهم است معنای زندگی به طور اعم نیست، بلکه هر فرد می‌باید معنی و هدف زندگی خود را در لحظات مختلف دریابد. هیچ معنای انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش نماید وجود ندارد، بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی است که می‌بایست به آن تحقق بخشد

دکتر ویکتور فرانکل دو نکته‌ی خیلی مهم را در کتاب انسان در جست‌وجوی معنی بیان می‌کند. ابتدا این‌که انسان باید تلاش کند تا در هر کار سختی که مقابلش قرار می‌گیرد، معنایی بیاید. آن معنا می‌تواند هر چیزی باشد، عشق به یک معشوق، عشق به کار کردن، عشق به خدمت و یا هرچیز دیگری که به شما امید می‌دهد. این معنی برای دکتر فرانکل، فکر نوشتن کتاب «انسان در جست‌وجوی معنای غایی» و سخنرانی‌ کردن در دانشگاه بود. فرانکل می‌گوید:« هر انسانی باید یک دلیل برای زنده ماندن داشته باشد

خلاصه و بخش های مختلف کتاب انسان در جستجوی معنا

دومین موضوعی که فرانکل در کتاب انسان در جست‌و جوی معنی بیان می‌کند، داشتن قدرت انتخاب است. دکتر فرانکل می‌گوید:«میان اتفاق و واکنش یک فضای خالی وجود دارد، در آن فضا قدرت ما برای انتخاب واکنش صحیح نهفته است. مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد یا در چه موقعیتی قرار دارید، شما همیشه می‌توانید انتخاب کنید.» او توضیح می‌دهد که در اولین روزی که وارد اردوگاه آشویتس شد به خود قول داد یا به زبان دیگر انتخاب کرد که هرگز به سیم‌های خاردار اردوگاه دست نزند. این سیم‌ها دارای جریان برق بودند و آسان‌ترین راه برای مراحل خودکشی زندانیان محسوب می‌شدند. ویکتور فرانکل می‌گوید:«هرچیزی ممکن است از انسان گرفته شود، به جز آزادی. شما همیشه می‌توانید راه خود را انتخاب کنید. حتی زمانی که احساس می‌کنید دیگر نمی‌توانید چیزی را تغییر بدهید، می‌توانید خودتان را تغییر دهید

در بخشی از کتاب انسان در جست و جوی معنی می‌خوانیم

مراحل خودکشی تقریبا از ذهن همه‌ی ما گذشته بود؛ همه‌ی ما این اندیشه را ولو برای مدت کوتاه تجربه کرده بودیم. اندیشه‌ای که زاییده وضع موجود بود، خطر مرگ که همواره تهدیدمان می‌کرد و نزدیک بودن مرگ کسانی کخ زیر شکنجه بودند، به علت عقیده‌ی استوارم که بعدا به ذکر آن خواهم پرداخت، نخستین شب ورودم به اوردوگاه با خود پیمان بستم که «به سیم خاردار نزنم.» این عبارتی بود که در اردوگاه به کار می‌رفت و بهترین شیوه‌ی خودکشی بود که با دست زدن به سیم خاردار برق‌دار انجام گرفت. گرفتن چنین تصمیمی برای من خالی از اشمال نبود. از آنجا، که شانس زنده ماندن و یا رویدادهایی که موجب رهایی می‌شد کم بود، خودکشی دیگر معنایی نداشت. هیچ‌کس اطمینان نداشت جز کسانی باشد که از همه‌ی گزینش‌ها جان سالم به در در برد. زندانیان آشویتش در نخستین مرحله ضربه‌ی روحی از مرگ وحشت نداشتند. حتی اتاق گاز پس از چند روز نخست، ابهت خود را از دست می‌داد.

به بیشتر زندانیان لباس‌های ژنده‌ای داده بودند، که مترسک از آن خوش‌آیندتر بود. در فاصله‌ی کلبه‌ها در اردوگاه جز کسافت چیزی به چشم نمی‌خورد، و هرچه بیشتر تمیز می‌کردیم، بیشتر بر سر راهمان ریخته می‌شد. افسران و زندانیان مسئول، خوش داشتند که تازه واردان را به کار گروهی تمیز کردن آبریزگاه‌ها و بیرون ریختن مدفوع بگمارند اگر همان‌طور که معمولا روی می‌داد، به هنگام حمل مدفوع به روی تپه‌ها، مدفوع‌ها به سر و روی زندانیان می‌ریخت و نشانی از تنفر در چهره‌اش دیده می‌شد یا سعی می‌کرد آن را پاک کند، ضربات کاپو بود که بر پیکرش فرود می‌آمد. از این رو کشتن واکنش‌های به هنجار تسریع می‌شد.

کتاب ژن های برتر

کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی

 

علیرضا بازدید : 24 سه شنبه 28 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب ذهن بی انتها جسم پردوام اثر دکتر دیپاک چوپرا

نقد و بررسی کتاب ذهن بی انتها،جسم پردوام

«فرآیندهای خودکار نقش بسیار موثری در پیر شدن ما ایفا می‌کنند زیرا وقتی پا به سن می‌گذاریم، توانایی ما به هماهنگ کردن این عملیات کاهش می‌یابد. عمری زندگی ناخودآگاهانه به اختلالات متعددی منجر می‌شود و حال آنکه عمل کردن در سطح ذهن هوشیار مانع از کار آن‌ها می‌شود. توجه آگاهانه به عملکرد جسم به جای واگذار کردن آن به توجه غیر ارادی بر چگونگی افزایش سن تاثیر می‌گذارد». این جملات از کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام اثر دیپاک چوپرا به ما نشان می‌دهد که پیر شدن و سالمند شدن به معنای فرسودگی و از کار افتادگی نیست. یک فرد حتی با گذشت زمان می‌تواند ذهنی بی‌انتها و جسمی پردوام داشته باشد.

درباره کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام

ذهن بی‌انتها، جسم پردوام نوشته‌ی دیپاک چوپرا کتابی است با موضوع کوانتوم و پیر نشدن. نویسنده در این کتاب موضوع طول عمر، جسم و جان، نیروی حیاتی و سالمندی را مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد. چوپرا در 15 فصل به زبان ساده و قابل هم توضیح می‌دهد که باورهایی که انسان در گذر زندگی درباره‌ی پیری و تباهی در سر می‌پروارند اشتباه است. برای درک مطالب کتاب کافی است تا فرضیه‌های از پیش ساخته در ذهنتان را کنار بگذارید و همراه چوپرا به سفری هیجان‌انگیز بروید. سفر به مکانی که در آن قوانین متعارف پیر شدن وجود ندارد. کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام خواننده را با ابعاد جدیدی آشنا می‌کند. ابعادی که جهان تازه‌ای به رویش می‌گشاید. چوپراک در این کتاب تعریفی جدید از تولد، ادامه زندگی و تباهی پیش رویمان قرار می‌دهد.

چرا باید کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام را خواند

کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام کتابی نوین با موضوع پیر شدن است. مهدی قراچه داغی این کتاب را به فارسی ترجمه و انتشارات ذهن آویز آن را منتشر کرده است. اگر جزو افرادی هستید که هراس و نگرانی پیر شدن دارید این کتاب انتخابی مناسب و ایدئال برای شما خواهد بود.

کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام مناسب برای گروه سنی بزرگ‌سال است.

کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام جزو کتاب‌های حجیم و بلند با موضوع نیروی حیاتی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و می‌خواهند در زمینه‌ی طول عمر زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.

درباره دیپاک چوپرا

دیپاک چوپرا (Deepak Chopra) نویسنده و درمان‌گر هندی- آمریکایی است که در حوطه طب سنتی و روحانی فعالیت می‌کند. چوپرا با کتاب‌ها و سخنرانی‌های خود الهام‌بخش میلیون‌ها انسان در سراسر جهان بوده است.

چوپرا قبل از مهاجرت به آمریکا، در سال 1970 در هندوستان پزشکی خواند و بعد از مهاجرت به امریکا در حوزه سلامت روح و جسم فعالیت می‌کند. چوپرا به رابطه‌ی علمی ذهن و تن معتقد است و در زمینه‌ی توانایی انسان، آوازه‌ی جهانی دارد.

دیباک چوپرا نویسنده‌ی کتاب‌های پر طرفداری همچون «ذهن بی‌انتها، جسم پردوام»، «شفای کوانتمی» و «آفرینش فراوانی»، «اکسیر»، «بازتاب سایه»، «در شادی پایدار زیستن» و هفت قانون معنوی موفقیت است. چوپرا سالانه در کشورهای مختلفی ازجمله آمریکا، هندوستان، ژاپن و استرالیا سخنرانی می‌کند و قلب میلیون‌ها خواننده و طرفدار را با سخنانش روشن می‌کند. او در کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش روش‌ها و راهکارهای خود را برای داشتن یک زندگی شادتر به خوانندگان ارائه می‌دهد.

در بخشی از کتاب ذهن بی‌انتها، جسم پردوام می‌خوانیم

به نظر می‌رسد قوی‌ترین موجودات بیشتر عمر می‌کنند. اگر این درست باشد، میمون بی‌نوا نامزد بیچاره‌ای برای رسیدن به عمر دراز خواهد بود. در بدو تولد عاجز و درمانده از رحم مادر به دنیا پای می‌گذاریم. نوزاد انسان برخلاف نوزاد سایر حیوانات نمی‌تواند به‌محض تولد و يا دقایقی بعد روی پای خود بایستد و به دنبال مادرش راه برود. همان‌طور که می‌دانیم، نوزاد انسان حتی توان نشستن یا غلت زدن ندارد. کاری که ما در بدو تولد می‌توانیم بکنیم - مکیدن، بلعیدن، ترشح بزاق، سکسکه، برهم زدن پلک، خمیازه کشیدن، عطسه کردن، سرفه کردن، گریستن و خوابیدن، به بقای ما کمک چندانی نمی‌کند، به استثنای دو مورد نخست یعنی مکیدن و بلعیدن که به ما توان خوردن می‌دهد. اغلب حیوانات راهی برای حراست از «دی. ان.آ.» خود دارند: داشتن پوسته، پر و پوست؛ اما پوست بدن انسان به اندازه‌ای ظریف است که به آسانی پنچر می‌شود. «دی. ان.آ.» ما در برابر باد و باران و سرما و گرما ناتوان است و از آن آسیب می‌بیند. حتی قرار گرفتن در آفتاب می‌تواند ما را گرفتار سرطان کند. بعد از سال‌های طولانی تکامل، انسان هنوز نمی‌تواند به سرعتی بدود که از شیرها و پلنگ‌ها بگریزد و اگر تصمیم به باقی ماندن و مبارزه بگیرد، دندان‌ها، ناخن‌ها و مشت‌های او نمی‌توانند در برابر خطر این حیوانات مقاومت نمایند؛ بنابراین باور درستی نیست اگر بگوییم انسان بیش از سایر پستانداران خون گرم، از ۱۱۵ یا ۱۲۰ سال بیشتر عمر نمی‌کند. دست کم در دوران ما یک جزیره‌نشین ژاپنی به نام شیگه شیو ایسومی (۱۳۶) به مرز این سن و سال رسید. او دو ماه بعد از مرگ لینکلن در سال ۱۸۶۵ به جهان آمد و ۱۲۰ سال و ۲۳۷ روز بعد در سال ۱۹۸۶ بدرود حیات گفت. به گفته پزشکان ایسومی تا چند ماه مانده به مرگ از شرایط جسمانی مطلوبی برخوردار بود. او در ۱۱۰ سالگی همه‌روزه پیاده‌روی می‌کرد. در کتاب رکوردداران تاریخ تصویری از ايسومی را با ریش سفیدش چاپ کرده‌اند که چند کودک که بعد از ۱۱۰ سالگی او متولدشده‌اند او را دوره کرده‌اند.

کتاب پله پله تا اوج

کتاب انسان در جسنجوی معنا

 

علیرضا بازدید : 18 سه شنبه 28 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب از فرزندت قهرمان بساز اثر دکتر هنری کلود دکتر جان تانسند

چه چیز هایی از کتاب از فرزندت قهرمان بساز یاد میگیریم؟

برای خوب مدیریت‌ کردن زمان، اول باید فرزندتان را بشناسید و او را درک کنید. همۀ بچه‌ها بااستعداد هستند ولی همۀ آن‌ها هر استعدادی را ندارند. به‌ ندرت در زندگی پیش می‌آید ورزشکاری را پیدا کنید که موسیقی‌دان هم باشد؛ و یا ریاضی‌دانی که نقاش باشد. بعید است که یک مهندس، سیاستمدار باشد و یا یک رقصنده از کارمندی و پشت‌ میز‌نشینی خوشحال باشد. حس شادی و رضایت را در کارهایی می‌توانیم پیدا کنیم که در آن‌ها استعداد داشته باشیم و تمایلی ذاتی به‌ سمتشان داشته باشیم. اگر قبل‌ از هر اقدامی، و به‌جای ثبت‌ نام‌ کردن فرزندانمان در هر‌ کلاسی که به‌ دستمان می‌رسد، استعدادهای ذاتی آن‌ها را پیدا کنیم خدمت بزرگی به آن‌ها می‌کنیم. برای فهمیدن اینکه چه‌کارهایی برای فرزندتان مناسب‌تر است، با قراردادن او در‌معرض انتخاب‌های تاحد‌امکان زیاد تحقیقاتتان را شروع کنید. توجه داشته باشید که من نگفتم او را در کلاس‌ها یا جاهای مختلف ثبت‌نام کنید؛ به‌ جای این کار، او را برای تماشای مسابقات فوتبال، مشاهدۀ کنسرت‌ها و موسیقی‌های مختلف و دیدن نقاشی‌های موزه‌های هنری ببرید. به دفرزندتان دقت کنید تا ببینید چه‌ زمانی چشمانش برق می‌زنند، به نظرات و برداشت‌هایی که از آن اتفاق دارد خوب گوش کنید و از او بپرسید که آیا باز‌ هم دلش می‌خواهد به آن مکان برود؟ اینکه او هیجان‌زده هست یا نه به شما پاسخ را نشان می‌دهد. آیا مجذوب آن جایی که او را برده‌اید شده و با‌ اشتیاق می‌خواهد تجربۀ بیشتری از آن جا داشته باشد؟ و یا بی‌توجه به راه خود ادامه می‌دهد تا کار دیگری برای انجام‌ دادن پیدا کند، برای رسیدن زمان استراحت مدام بی‌قراری می‌کند، یا روی هر تکه کاغذی که در کیفتان پیدا می‌کند نقاشی می‌کشد تا وقتی که زمان رفتن فرا برسد؟

 

پله پله تا اوج

کتاب انسان در جستجوی معنا

 

علیرضا بازدید : 27 سه شنبه 28 اردیبهشت 1400 نظرات (0)

کتاب گوژ پشت نتردام اثر ویکتور هوگو

 

کتاب گوژپشت نوتردام، رمانی نوشته ی ویکتور هوگو است که نخستین بار در سال 1831 به چاپ رسید. این شاهکار ماندگار از هوگو که در زمره ی اولین رمان های برجسته ی دوره ی «رمانتیک» به حساب می آید، چندین و چند دهه است که با داستان جذاب و تأثیرگذار شخصیتی به نام کازیمودو، مخاطبین سراسر جهان را به وجد آورده است. کازیمودو، گوژپشتی با ظاهری رعب انگیز است که در برج زنگ دارِ معروف ترین کلیسای پاریسِ قرون وسطایی زندگی می کند. مردی به نام کلود فرولو از کازیمودو مراقبت و نگهداری می کند؛ فرولو، کشیشی جدی و حتی عبوس است که چندان کاری به کار آزار و اذیت های وارد شده بر کازیمودو ندارد. اما کسی برای کمک به گوژپشت پا پیش می گذارد؛ یک زن کولی زیبا به نام اسمرلدا که مهربانی اش، قلب کازیمودو را لبریز از عشق می کند. آیا گوژپشت می تواند اسمرلدا را از نقشه ی شیطانی فرولو نجات دهد؟ یا این که همه ی آن ها با هم در تاریکی های نوتردام نابود خواهند شد.

معرفی کتاب گوژپشت نتردام

گوژپشت نوتردام یا نوتردام دو پَقی (نتردامِ پاریس) (به فرانسوی: Notre-Dame de Paris) رمانی است نوشتهٔ ویکتور هوگو، نویسندهٔ نامدار فرانسوی، که در سال ۱۸۳۱ میلادی انتشار یافت. این کتاب یکی از آثار ادبی برجستهٔ جهان است که در سبک رمانتیک نگاشته شده‌است

زمینهٔ پیدایش

هوگو نگارش این رمان را در ۱۸۲۹ آغاز کرد و هدفش این بود که ارزش معماری گوتیک را به معاصرانش یادآوری کند.[۲] در این زمان شیوه‌های نوین معماری جایگزین شیوهٔ معماری گوتیک می‌شدند. هوگو در مقدمهٔ کتاب می‌نویسد: «چند سال پیش، نویسنده این کتاب به هنگام تماشا یا بهتر بگوییم ضمن کاوش در کلیسای نوتردام پاریس در یکی از زوایای تاریک برج‌های آن واژهٔ ANATKH را که دستی عمیقاً بر یکی از دیوارها کنده بود دید» … «کسی که این واژه را بر دیوار برج کلیسای نوتردام نقش زده بود، چندین سده پیش از جهان رخت بربسته و نوشتهٔ او هم به‌دنبال وی ناپدید شده، پایان عمر کلیسا نیز بسیار نزدیک است. کتاب حاضر دربارهٔ سنگ نوشته مزبور نوشته‌است».

در سال ۲۰۱۰، پژوهشگران دریافتند که هنری سیبسن، تندیس‌ساز بریتانیایی، در نوشته‌های خود به همکاریِ گوژپشت اشاره می‌کند. او در سدهٔ ۱۹ میلادی در نوتردام کار می‌کرد. سیبسن در نوشته‌ای که امروزه در بایگانی موزه هنری تیت مدرن لندن نگهداری می‌شود، نوشته: «با استاد تراجان ملاقات کردم. موقرترین و دوست‌داشتنی‌ترین مردی که تا به حال زندگی کرده. او سنگ‌تراش دولت و همین‌طور یک گوژپشت بود.» تاکنون معلوم نشده که آیا ویکتور هوگو برای خلق کازیمودو از تراجان الهام گرفته یا کلاً چیزی در مورد او شنیده بوده‌است

چکیده داستان گوژ پشت نتردام

در پاریس سده ۱۵ (میلادی) دختر کولی جوان و زیبایی بنام اسمرالدا به همراه بز باهوش خود «جالی» می‌رقصید و برنامه اجرا می‌کرد. کلود فرولو، رئیس شماسهای کلیسای نوتردام پاریس و راهبی که نفس شکنجه‌اش می‌دهد در نهان عاشق اسمرالدا می‌شود. او تلاش می‌کند با کمک «کازیمودو»، ناقوس‌زن گوژپشت و بدشکل نوتردام، اسمرالدا را برباید. ولی با دخالت کاپیتان فوبوس دوشاتوپر ناکام می‌ماند و کازیمودو دستگیر می‌شود. کازیمودو را در میدان اعدام با شلاق مجازات می‌کنند و تنها اسمرالدا که قلبی مهربان دارد به او کمک می‌کند و جرعه‌ای آب به او می‌دهد: «دخترک بدون اینکه سخنی بر زبان راند به محکوم نزدیک شد، گوژپشت می‌خواست به هر قیمتی شده خود را از وی کنار کشد؛ ولی دختر قمقمه‌ای را که بر کمربند آویخته بود باز کرد و به آرامی آن را با لب سوزان مرد بینوا آشنا ساخت. در چشم شرربار و خشک گوژپشت اشکی حلقه زد و بر چهره نازیبای او فروغلتید. شاید این نخستین قطره اشکی بود که در سراسر زندگی از دیده فرو می‌ریخت

 

قطره‌ای اشک
برای جرعه‌ای آب

اسمرالدا به شدت عاشق فوبوس بود. ولی فوبوس که جوانی سبک‌سر و هوس‌باز است تنها در پی لحظاتی کوتاه با اوست و تقریباً توانسته اسمرالدای پاکدامن را مغلوب سازد که توسط کلود فرولو مورد اصابت خنجر قرار می‌گیرد. او این کار را به گردن اسمرالدا می‌اندازد. اسمرالدا به جرم قتل به اعدام محکوم می‌شود. کلود فرولو در زندان به اسمرالدا ابراز عشق می‌کند. ولی اسمرالدا او را از خود می‌راند و همچنان به یاد فوبوس رنج‌ها را تحمل می‌کند. در روز اعدام، اسمرالدا را برای توبه به در نوتردام می‌برند. او در آنجا اتفاقی چشمش به فوبوس که از ضربت چاقو جان بدر برده بود می‌افتد. ولی فوبوس از او روی برمی‌گرداند. اسمرالدا «تا این دم هر رنج و سختی را تحمل کرده بود؛ ولی این ضربت آخرین، بسیار شکننده بود

در این لحظه کازیمودو، گوژپشت یک‌چشم و کر، اما بسیار نیرومند متهورانه دخترک را از دست نگهبانان نجات می‌دهد و او را با خود به برج‌های نوتردام می‌برد و دخترک در آنجا پناهنده می‌شود و بست می‌نشیند.

اسمرالدا که کماکان به عشق فوبوس دل بسته است متوجه شدت عشق کازیمودو به خود نمی‌شود. بعد از مدتی کولیان و خلافکاران شهر با تحریک غیر مستقیم کلود فرولو برای نجات اسمرالدا و البته غارت کلیسا، به نوتردام حمله می‌کنند. ولی کازیمودو که متوجه نیت واقعی آنها نشده است برای دفاع از اسمرالدا به مقابله با آنها می‌پردازد. در این زمان کلود فرولو این آشوب و غوغا را غنیمت می‌شمارد و اسمرالدا را می‌رباید. اما رئیس شماسها، که یک بار دیگر نیز دست رد بر سینه‌اش زده می‌شود، از شدت خشم دختر کولی را به دست زن گوشه‌نشین بیچاره و نیمه‌دیوانه‌ای می‌دهد که کینه وحشی‌منشانه‌ای از کولی‌ها به دل دارد؛ زیرا آنها در گذشته دخترش را (که همسال اسمرالدا بود) ربوده‌اند. به زودی مشخص می‌شود که اسمرالدا همان دختر گم شده‌است. او اسمرالدا را از مأمورینی که توسط کلود فرولو به دنبالش آمده‌اند پنهان می‌کند. ولی اسمرالدا که صدای فوبوس را شنیده است از مخفیگاه بیرون می‌آید و باعث لو رفتن خود می‌شود. تلاش‌های غم‌انگیز مادر برای نجات او بی‌فایده می‌ماند و اسمرالدا را دار می‌زنند و همزمان مادر او نیز کشته می‌شود.

در همین زمان کازیمودو که از گم شدن دخترک سردرگم شده‌است متوجه کلود فرولو می‌شود که از بالای برج مشغول تماشای اعدام اسمرالدا است، او متوجه اصل داستان می‌شود؛ «گوژپشت گامی چند پشت سر رئیس شماسان برداشت و ناگهان خود را با دهشت به روی او افکند و با دو دست زمخت خویش او را به پرتگاهی که بر آن خم شده بود افکند». پس از آن کسی کازیمودو را ندید تا روزی که در میان اجساد اعدام شدگان «دو اسکلت دیده شد که به‌طور شگفت‌آوری در آغوش هم خفته بودند» وقتی خواستند اسکلت کازیمودو را از اسمرالدا جدا کنند «خاکستر شد و فرو ریخت

شخصیت‌های اصلی داستان گوژپشت نتردام

اسمرالدا: این کولی زیبا، در واقع یک کولی‌زاده نیست. بلکه دختر یک روسپی زیباست که پس از آنکه کولی‌ها دخترش یعنی اسمرالدا را از او دزدیدند از سر ناامیدی سال‌ها گوشه‌نشین شده و خواهان دیدن دوباره دخترش شده است. پاکی و بی‌گناهی اسمرالدا نقطه‌ی اصلی این درام انسانی است.

کلود فرولو: کلود فرولو مردی است که تمام زندگی خود را وقف علم، به ویژه دانش مورد علاقه‌اش کیمیاگری و همچنین بزرگ‌کردن برادر یتیم خود ژان کرده‌است. به همین منظور او تصمیم به دوری از زنان گرفته‌است. ولی روزی اتفاقی اسمرالدا را می‌بیند و دلداده او می‌شود. در آغاز، کلود، اسمرالدا را دامی از سوی شیطان می‌پندارد و مقدمات اعدام او به اتهام جادوگری را فراهم می‌کند. ولی بعد از دستگیری اسمرالدا او تازه به شدت عشق خود پی می‌برد و حاضر می‌شود با چشم‌پوشی از تمام داشته‌های خود با او فرار کند. ولی اسمرالدا او را از خود می‌راند. در داستان، آشکار می‌شود که واژه ANATKH را که در زبان لاتین به معنی سرنوشت است، او بر دیوار کلیسا نوشته است. کلود اسمرالدا را همچون مگسی می‌داند که در دام عنکبوت به دام افتاده است: «هیهات! کلود تو خود عنکبوت و در عین حال مگسی»

کازیمودو: مردی با ظاهر دهشتناک است که در واقع کودکی است که کولیان پس از دزدیدن اسمرالدا از مادرش، به جای او گذارده‌اند. کازیمودو توسط کلود فرولو بزرگ شده‌است و او و نوتردام تنها چیزهای مورد علاقه زندگی او بودند.

فوبوس دو شاتوپر به (فرانسوی: Phoebus de Chateaupers) یا سروان فوبوس، نام مردی است که یکی از شخصیت‌های گوژپشت نتردام را تشکیل می‌دهد. این سروان خوش چهره و خوش صحبت است ولی جوانی سبک‌سر و هوس‌باز است.

نقش نوتردام در داستان

نام اصلی این رمان، «نوتردام دو پاری» به معنی نوتردام پاریس (به انگلیسی: Notre-Dame of Paris) است و قهرمان راستین این رمان کلیسای نوتردام پاریس است. این کلیسا با سنگ‌تراشی دیوها و غول‌ها و پنجره‌های آراسته به شیشه‌های رنگین و بخش‌های تاریک در میان ستون‌های درهم پیچیده با معماری گوتیک به ویکتور هوگو در رساندن حس زیبایی معماری در عرصه ادب، کمک بسیار کرده است.

بررسی داستان گوژپشت نتردام

طرح داستان، آمیخته به ویژگی‌های شهر پاریس در سده‌های میانه است. قهرمان‌ها، پیش از هرچیز عناصر مجموعه سترگی هستند که اندیشه، انسجام و روان‌شناسی فرد را کنار می‌گذارد. شخصیت‌ها ابتدایی و سطحی و بی‌تنوع‌اند و بیشتر از آنکه موجوداتی زنده و واقعی باشند غیر واقعی و خیالی به نظر می‌رسند. رئیس شماسها خائن این ملودرام است و کازیمودو، که جسم دهشت‌بار و روح بسیار گرانمایه‌ای دارد، نوکر او است. فرمانده فوبوس، مردی خوشرو، سبکسر و بی‌وفا است. سیمای اسمرالدا، که ذره‌ای کمتر از قهرمان‌های دیگر جنبه قراردادی دارد، اما دوستی و زیبایی چشمگیری دارد که بسیار زود او را به شخصیتی مردم‌پسند تبدیل کرد.

هوگو در نوتردام دو پاری و به همین‌گونه، چندی بعد در بینوایان توفیق می‌یابد که به رویاهای سترگ و شگرف ذهن خود روح و جسم بدهد.

واکنش‌ها به داستان گوژپشت نتردام

گوژپشت نوتردام، به محض انتشار، بسیار مورد پسند قرار گرفت و از توجه بالای مردم برخوردار شد. در هنگام انتشار کتاب در ۱۸۳۱ کلیسای نوتردام در حال تخریب بود. اما در ۱۸۴۱ (میلادی) کار بازسازی آن بدست دو معمار نام‌آشنا اوژن ویوله لودوک و ژان باتیست لاسو آغاز شد. کار بازسازی این کلیسا ۲۳ سال طول کشید و در پایان زیبایی گذشته آن بار دیگر به آن برگردانده شد.[۳]

برپایه این رمان، چند فیلم سینمایی و یک فیلم پویانمایی توسط شرکت والت دیزنی پیکچرز ساخته شده‌است.

کتاب از فرزندت قهرمان بساز

کتاب ذهن بی انتها جسم پردوام

تعداد صفحات : 2

درباره ما
این وبلاگ جهت معرفی برترین و پرفروش ترین کتاب های روز خدمت کتابخوان های عزیز راه اندازی شده است امید است که از مطالب ما لذت ببرید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 78
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 58
  • بازدید ماه : 195
  • بازدید سال : 4,935
  • بازدید کلی : 8,889