کتاب ملت عشق اثری از الیف شافاک
راجع به کتاب ملت عشق
درباره کتاب ملت عشق
کتاب ملت عشق (به انگلیسی: The Forty Rules of Love: A Novel of Rumi) نام رمانی نوشته الیف شافاک است که در سال ۲۰۱۰ به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰۰ بار در ترکیه تجدید چاپ شده و توانسته رکورد پرفروشترینن رمان ترکیه را نیز به دست آورد. ترجمه فارسی آن در مدتی کوتاه، عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای بازار کتاب ایران را کسب کرده است. داستان از زبان حدود ۲۰ شخصیت مختلف گفته میشه که در طول داستان با هر کدوم آشنا میشیم و این موضوع یکی از ویژگیهای خوب رمان هستش که باعث میشه حوصلتون سر نره. در شروع داستان با اعضای خانواده آمریکایی روبینشتاین آشنا میشیم که یک خانواده ۵ نفره هستن، از لحاظ مالی شرایط خوبی دارن و خیلی براش زحمت کشیدن.اللا مادر خانواده، دیوید پدر خانواده، ژانت دختر بزرگ و یک دوقلوی دختر و پسر این خانواده رو تشکیل دادن.. اللا یه زن خانهدار در آستانه ۴۰ سالگی هست که برای همه زندگی و اعضای خانواده برنامهریزی میکنه و همه امور رو تحت کنترل داره.. دیوید یا پدر خانواده هم یک دندانپزشک هست و اللا مدتی هست که متوجه خیانتهای اون شده و بخاطر مسائل مختلف، این موضوع رو به روی دیوید نمیاره. داستان از جایی شروع میشه که در سال ۲۰۰۸ اللا به واسطه مدرک تحصیلی که داره، به تازگی در یک انتشارات دستیار ویراستار میشه و رمانی رو بهش میدن که مطالعه کنه و یه گزارش در موردش بنویسه (اسم رمان ملت عشق هست). سر میز شام درحالی که دیوید داره شغل جدید همسرش و تبریک میگه، ژانت اعلام میکنه که قصد داره با دوست پسرش ازدواج کنه و همین موضوع باعث میشه که جو خانوادشون دچار آشفتگی بشه. به نظر اللا ژانت و دوستپسرش خیلی جوون هستن و باید بیشتر صبر کنن. پس به ژانت میگه توی زندگی چیزای مهمتر از عشق وجود داره، درواقع عشق یه چیز کاملا زودگذر هست و یا حتی اصلا وجود نداره که همین باعث دعوای اونا میشه. در جایی از داستان هم ژانت به این اشاره میکنه که چون خودت(اللا) عشق رو تجربه نکردی داری این حرفا رو میزنی.للا برای آژانس ادبی کار میکند و در حال حاضر او بر روی کتابی به نام «کُفر شیرین» که توسط عزیز زاهارا نوشته شده است، کار میکند. داستان عزیر، روایت دوم این رمان است.
کُفر شیرین در واقع داستان شمس تبریزی عارف صوفی است که او چشمانداز مرگش را میبیند و می داند که باید کسی را پیدا کند تا بتواند دانش و عرفان خود را به او انتقال دهد. به موجب همین او از سمرقند به قونیه سفر میکند، جایی که بزرگ مرد صوفی زمان یعنی جلال الدین رومی در آن زندگی میکند.
ملت عشق
چهل قاعده عشق که به نام ملت عشق نیز شناخته میشود، توسط نویسنده فرانسوی متولد ترکیه «الیف شافاک» نوشته شده است. رمان عاشقانه ملت عشق که پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه به حساب میآید، اثری برگرفته از ارتباط عرفانی بین شمس تبریزی و مولانا است که به صورت دو داستان موازی و در هم تنیده روایت میشود. بطن اصلی کتاب حول موضوع عشق و نقش آن در دنیای مدرن امروز نسبت به گذشته مینگرد و چنان آن را از غرب به شرق گسترش میدهد که به زندگی رنگ و بویی عرفانی و زاییده شده از عشق میدهد. اینکه چگونه قطعه سنگی کوچک، برکهای راکد و خاموش را به تلاطم و جنبش وا میدارد.
او داستان خود را در مورد چگونگی تبدیل شدنشان به دو دوست روایت میکند و اینکه چگونه رومی شروع به تغییر میکند و چگونه مردم از شمس و خانواده مولوی نفرت پیدا میکنند. از سوی دیگر، اللا بعد آنکه به شدت تحت تاثیر کتاب کفر شیرین قرار میگیرد، با فرستادن ایمیل موجبات آشنایی خود با عزیز را پی ریزی میکند. در طی همین نامههای الکترونیکی، اللا می داند که آماده است تا از فرزندان، شوهر و هر چیز دیگری در زندگیاش به خاطر او بگذرد.
نويسنده از منظرهای گوناگون گاهی از دیدگاه شمس، گاهی گدا، گاهی رومی یا زن روسپی یا حتی خانواده رومی، داستان عزیز را روایت میکند. این واقعا تصویری از آنچه در واقع اتفاق میافتد را به خوبی نشان میدهد، عشق رومی برای شمس و نفرت دیگران به او.
بخشی از کتاب ملت عشق
تمام زندگی اللای بیچاره خلاصه شده بود در راحتی شوهر و بچههایش. نه علمش را داشت و نه تجربهاش را تا به تنهایی سرنوشتش را تغییر دهد. هیچگاه نمی توانست خطر کند. همیشه محتاط بود، حتی برای عوض کردن مارک قهوهای که میخورد بایست مدتهای طولانی فکر میکرد. از بس خجالتی و سر بزیر و ترسو بود؛ شاید بشود گفت آخر بیعرضگی بود. درست به همین دلایل آشکار بود که هیچ کس، حتی خودش هم نفهمید که چطور اللا روبینشتاین بعد بیست سال آزگار زندگی زناشویی یک روز صبح از دادگاه، تقاضای طلاق کرد و خودش را از شر تاهل آزاد کرد و تک و تنها به سفری رفت با پایانی نامعلوم؛ اما حتما دلیلی داشت: عشق.
اللا به شکلی غیرمنتظره عاشق شد، عاشق مردی که اصلا فکرش را هم نمیکرد و به هیچ وجه انتظارش را نداشت. آن دو نه در یک شهر زندگی میکردند و نه حتی در یک قاره. حتی اگر هزاران کیلومتر فاصله میانشان را در نظر نگیریم، شخصیت هایشان هم خیلی با هم فرق میکرد، انگار یکی شب بود، دیگری روز. طرز زندگیشان هم زمین تا آسمان فرق داشت. بینشان پرتگاهی عمیق بود. این که دو نفر که در وضعیت عادی به سختی میتوانستند یکدیگر را تحمل کنند، این طور در آتش عشق بسوزند، پدیدهای غیرمنتظره بود؛ اما پیش آمد و چنان سریع پیش آمد که اللا حتی نفهمید چه بر سرش آمد تا بتواند از خودش محافظت کند! عشق یکباره از غیب مثل تکه سنگی در برکه راکد زندگی اللا افتاد و او را لرزاند، تکان داد و زندگیاش را زیر و زبر کرد.
رمانی درباره زندگی مولانا و شمس تبریزی
هر کسی که رمان ملت عشق را خوانده باشد، بیشک از آن تاثیر میگیرد، دلیلش بیشتر به خاطر شمس تبریزی است. از قواعد عشق او تا شخصیت قوی اش و اعتقادش به خدا، همه چیز در مسیری شگفتآور در چرخش است.
چهل قاعده عشق که از زمانهای مختلف توسط شمس نقل شده است، می تواند دیدگاه مخاطب را به زندگی و روابط آشکار او با فلسفه زیستن و انسانیت تغییر دهد، این همان چیزی است که شمس در مولانا ایجاد کرد. تاثیر چنین عرفانی در اشعار رومی به وضوح دیده میشود و در پشت پرده همه این آثار او، عرفان شمس خودنمایی میکند.
اگر شمس هر جنبهای از نظم اجتماعی را به چالش نمیکشید، رابطهای بین او و مولانا شکل نمیگرفت. اگر رومی شمس را از دست نمیداد، شاعر نمیشد و ما هم اشعار او را نمیداشتیم. به مفهوم کلیتر، این کتاب جشن تحول بنیادین رومی از دانشمند به شاعر است و به موازات آن تغییر درونی اللا و کشف عشق راستین در او.
چهل قاعده شمس تبریزی چیست؟
کلام شمس در چهل قاعده عشق بسیار گزینگو و نافذ است و از اقرار و درشتگویی دوری میکند. سادگی کلامش در ظاهر، پیچیدگیهای درونی بینظیری دارد. به همین دلیل مخاطب را وادار به اندیشیدن میکند، اما فهم کلامش کار عقل نیست، راه دل میخواهد.
«خداوند انعکاسی مستقیم آن چیزی است که ما خودمان را میبینیم؛ ما چیزها را همانطور که هستند نمیبینیم، ما آنها را همانطور که هستیم میبینیم. اگر خدا به طور عمده ترس و گناه را به ذهن میآورد، به این معنی است که ترس و گناه بیش از حد درون ما وجود دارد. اگر خدا را پر از عشق و محبت میبینیم، ما نیز چنین هستیم».
چهل قاعده شمس تنها به جملات بالا ختم نمی شود، بلکه تک تک قواعد یا قانونهای او درباره ماهیت عشق، خدا و زندگی است. کلامش را نمیتوان خواند و کناری انداخت، بلکه تازه سفری برای شروع است. از منظر او مسیر حقیقت، کار قلب است نه عقل و لازم است قلب را راهنمای خود کنی. شما می توانید خدا را در هر جا یاد کنی، زیرا خداوند در مسجد، کنیسه یا کلیسا محصور نمیشود. اما اگر هنوز نیاز به مکان مشخصی داری، تنها یک مکان برای جستجوی او وجود دارد: در قلب عاشق واقعی.
کلام آخر
قوانین بی نظیری زندگی برای بقای ما ضروری هستند، اما آنچه که انسانها را ویژه میسازد، توانایی ما در ارتباط با منبع عشق است. این ارتباط الهی در همه ما جریان دارد و به ما اجازه میدهد که با قوانین جهان کنار بیاییم. در هنگام تجربه و صحبت کردن از عشق، قوانینی وجود ندارد، عشق فراتر از توضیح است. رمان ملت عشق در ادبیات ترکیه شاهکاری است از توصیفی زیبا از یک عشق عارفانه اما باید اشاره کرد که از این قبیل داستان ها و شعر عاشقانه در ادبیات ایران کم نداریم و نمونه های بی نظیری توانسته اند شهرت جهانی یابند.