کتاب آیین زندگی اثر دیل کارنگی
کتاب آیین زندگی نوشتهی دیل کارنگی برای نخستین بار در سال 1948 منتشر شد. با وجود اینکه حدود پنجاه سال از تاریخی انتشار این کتاب میگذرد اما این کتاب همچنان یکی از پرفروشترین کتابهای حوزه موفقیت و زندگی بهتر است. نویسنده در این کتاب دستورالعملهایی کارآمد به خوانندگان ارائه میدهد. کارهایی که خوانندگان میتوانند در زندگی روزمره خود آنها را انجام دهند تا در نهایت به زندگی بهتری برسند. حالب است بدانید که دیل کارنگی پیش از آغاز کتاب در مقدمه توضیح داده است که چگونه ایده نوشتن این کتاب به ذهنش رسید:« تقریباً سی و پنج سال پیش یکی از ناامیدترین جوانان نیویورک بودم، چون کامیونی را که وسیله ی امرار معاش و گذران زندگی ام بود فروخته بودم. با وجود آن که از مکانیکی این وسیله ی نقلیه سردر نمی آوردم و همچنین رانندگی ام چندان خوب نبود ولی اشتیاق زیادی داشتم که آن را بار دیگر به دست بیاورم و مالک آن باشم. چون شغل چندان پرارزشی نداشتم، از این رو در یکی از محلات پایین شهر و در خانه ای ساده و محقر زندگی می کردم که در خیابان ۵۶ غربی شهر نیویورک واقع شده بود. خانه ای پر از سوسک و حشرات موذی نفرت انگیز که وقتی صبح برای پوشیدن لباس به سراغ کمددیواری می رفتم اول لباس هایم را تکان می دادم تا چند تا سوسکی که لابه لای آن ها بودند فرار کنند تا بتوانم پیراهن و شلوارم را بپوشم. آیا زندگی همین بود؟ آیا روءیاهایی که مشتاقانه منتظرش بودم این ها بود؟ آیا سهم من از حیات بر روی کره ی زمین همین بود؟ این که در خانه ی فقیرانه ای همدم سوسک ها باشم و غذاهای فاسد بخورم و امیدی به آینده نداشته باشم؟»
معرفی کتاب آیین زندگی
کتاب آیین زندگی به قلم دیل کارنگی، بهترین و مؤثرترین روش جهت غلبه بر نگرانیهای روزمره را در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید دیدگاهی سرشار از آرامش در ذهن خود خلق کنید و آن را بپرورانید.
پس از اینکه کتاب آیین زندگی (How to stop worrying and start living) را مطالعه کردید نیاز است تا هر ماه چند ساعت را به منظور عملی کردن راهکارهای ارائه شده، صرف مرور آن کنید و هر روز به پیشرفت و موفقیت فکر کنید. اگر قصد دارید از این کتاب حداکثر استفاده را ببرید تنها یک بار مطالعهی آن نیازی به شما نخواهد کرد.
این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه پیش از اینکه نگرانی و اضطراب شما را از پا در آورد، شما آن را شکست دهید، چگونه از انتقاد دیگران بدون هیچ توجهی گذر کنید، چگونه هر روز را تنها برای همان روز زندگی کنید، چگونه تشویش را از خود دور کنید و در نهایت به شما نشان میدهد تا در 14 روز، افسردگیتان را درمان کنید.
این کتاب خلاصهای از تجربیات عملی زندگی بسیاری از تاثیرگذارترین مردمان بر روی کرهی زمین را به تصویر میکشد و دیل کارنگی با معرفی حالتهای مختلف اشخاص معروف و برجسته، راهکارهایی اساسی جهت دستیابی به زندگیای با کمترین نگرانی و مشکل در اختیارتان قرار میگذارد.
گاه برخی انسانها در مورد رویارویی با نگرانی راهکارهای بسیاری میدانند اما در زمان وقوع، توانایی بهره گرفتن از آنها را ندارند و نمیدانند کجا باید از آنها استفاده کنند که نویسنده در این کتاب با بیانی خاص مانند یک استاد به شما یاد میدهد. اگر بتوانید کنترل زندگی را در دست بگیرید زندگی زیباتر و دلنشینتری خواهید داشت.
دیل کارنگی را بیشتر بشناسیم
دیل کارنگی (Dale Carnegie) نوامبر سال 1888 در خانوادهای تهیدست دیده به جهان گشود. او از جمله نویسندگان و سخنرانان معروف آمریکایی است که دوران کودکیاش را در مشقت بسیار سپری کرد. بیشتر کتابهایی که کارنگی منتشر کرده در حوزهی روانشناسی است و نکات زیادی را در مورد خودسازی، سخنرانی، فروشندگی، پیشرفت شخصی و... در اختیار علاقهمندان قرار میدهد که باعث پیشرفت و موفقیت روزافزون آنها میشود.
در بخشی از کتاب آیین زندگی میخوانیم
بنجامین فرانکلین هفت ساله بود که مرتکب اشتباهى شد و تا هفتاد سالگى آن را فراموش نکرد. در کودکى عاشق یک سوت شد. آنقدر هیجانزده شده بود که به درون مغازه رفت و بدون آن که قیمت آن را بپرسد همهى پولى را که در جیب داشت روى پیشخوان مغازه ریخت و سوت را برداشت و با خود به خانه برد. توى خانه آنقدر در سوت دمید و صداهاى گوشخراش تولید کرد که اعصاب همهى اعضاى خانه را داغان کرد.
همه او را دعوا کردند و برادرش با ریشخند از او پرسید آن تحفه را چند خریده است؟ وقتى بنجامین پاسخ داد برادرش خندهاى کرد و گفت سوت را با قیمت گرانى به او فروختهاند. و راست مىگفت. بنجامین با شنیدن این حرف بغضش ترکید و به گریه افتاد.
سالها بعد وقتى که فرانکلین یک شخصیت جهانى و سفیر کبیر امریکا در فرانسه شده بود هنوز این ماجراى تلخ را به یاد داشت و فراموش نکرده بود سوت را خیلى بیش از قیمت آن خریده بود و بیش از لذتى که براى او به ارمغان آورده بود از این موضوع رنجیده خاطر شده بود. اما این داستان براى فرانکلین درس بزرگى شد. او مىگوید: «وقتى بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم و فعالیتهاى انسانها را دیدم فهمیدم عدهى زیادى براى خرید سوتهاى مورد علاقهى خود مبالغى بسیار بیشتر از ارزش واقعى آنها مىپردازند. به نظر من بدبختى انسان به خاطر این است که ارزش واقعى چیزها را نمىداند و بهایى بیش از ارزش آنها برایشان پرداخت مىکند!»
تولستوى، نویسندهى مشهور جنگ و صلح، آنا کارنینا و رستاخیز نیز به همین درد گرفتار بود. در دائرهالمعارف بریتانیکا آمده است تولستوى در بیست سال آخر عمر خویش از دوستداشتنىترین مردهاى روى زمین بوده است.
کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد