کتاب شفای زندگی اثر لوییز ال.هی
از سرزنش کردن خود دست بردارید و شروع به ساختن زندگی ایده آل خود کنید دنیا سرشار از فراوانی و نعمت است. زمانی که ما در مورد ثروت و فقر صحبت می کنیم اکثر مردم بلافاصله به پول فکر می کنند، در حالی که در زیرمجموعه این دو کلمه بسیاری از مفاهیم دیگری وجود دارد، مفاهیمی مثل عشق، روابط، موفقیت، آسایش، زیبایی، سلامتی، دانش و البته پول.اینکه شما در کدام یک از جنبه های مختلف زندگی احساس ثروت یا فقر می کنید دقیقا نشان دهنده نگرش شما در مواجهه با هر یک از موضوعات است.آیا شما فردی هستید که دنیا را سراسر زیبایی می بینید یا به نظر شما همه چیز در دنیا زشت و بی فایده است.نگرش و باورهای هر یک از ما ، نسبت به مسائل مختلف در زندگی، ریشه در دوران کودکی و باورهایی دارد که از پدر و مادر خود به ارث برده ایم.از خود سوال کنید: آیا می توانم با باورها و محدودیت هایی که از والدین خود به ارث برده ام به موفقیت و کامیابی دست پیدا کنم؟شما تنها زمانی در هر یک از جنبه های زندگی به ثروت و کامیابی دست پیدا می کنید که از سرزنش کردن خود دست بردارید، نگرش خود را اصلاح کنید و فراتر از تمام محدودیت های ذهنی، شروع به ساختن زندگی ایده آل خود کنید. دنیا سخاوتمندانه در انتظار شماست.
معرفی کتاب شفای زندگی اثر لوییز هی
کتاب شفای زندگی با عنوان اصلی You can heal your life اولین بار در سال 1984 منتشر شد. این کتاب مانند بیشتر کتابهای لوئیزآل هی به سرعت به فروشی چشمگیری رسید. لوئیز هی این کتاب را در چهار بخش نوشته است. او در ابتدای کتاب توضیح میدهد که تنها هدفش از نوشتن این کتاب این است که زندگی زیباتری برای همهی خوانندگان بسازد، سبب شود آنها به شفاي درون برسند و هرآنچه که میداند را به خوانندگانش منتقل کند. او به خوانندگانش توصیه میکند که از راهکارهای این کتاب استفاده کنند و آنها را دائما تکرار کنند. لوءیز آل هی در بخشهایی از کتابش توضیح میدهد که کتاب شفای زندگی از خوانندگان نمیخواهد که ارتباطشان را با پزشکان و درمانگرها قطع کنند، بلکه تنها روشهایی به خواننده داده است که میتواند با همکاری پزشک خود و با یاری او برای تندرستی و سلامت بیشتر از آنها استفاده کنند.
چکیده ای از کتاب شفای زندگی
«من با جریان همواره در حال دگرگونی زندگی، هم آهنگم.»
آگاهی. نخستین گام برای شفا یا دگرگونی است.
هنگامی که الگویی در ژرفای درون ما نقش بسته است، برای شفای این وضع باید از آن آگاه شویم. شاید شروع کنیم به یادآوری این وضع، یا از آن شکایت کنیم، یا آن را در دیگران ببینیم. باری، به طریقی متوجهش می شویم و با آن رابطه برقرار می کنیم. معمولا، معلمی، دوستی، کلاسی، کارگاهی، یا کتابی را به سوی خود میکشانیم که راههای تازه نگرش به حل مشکل را در ما بیدار میکند.
بیداری من با اظهار نظر تصادفی دوستی دربارهی جلسهای آغاز شد. دوستم به آن جلسه نرفت. اما ندایی در درونم پاسخ مثبت داد و من به آن جلسهی کوچک رفتم که نخستین گام من در راه شکوفایی بود. چندی گذشت تا به اهمیت آن پی بردم.
معمولا واکنش ما به نخستین مرحله، این است که فکر میکنیم این نگرش احمقانه است، یا به نظرمان بی معنا می آید. شاید زیادی آسان بنماید، یا با طرز فکر ما جور درنیاید. می بینیم تمایلی به انجامش نداریم. به شدت در برابرش مقاومت میکنیم. شاید حتی از فکر انجامش نیز به خشم درآییم.